سفارش تبلیغ
صبا ویژن

با مطالبات رهبری خاکریز بزنید

طرح نظارت بر قدرت پرده از حملات علیه جبهه پایداری را افشا کرد. چندی پیش در یکی از سایته نوشتم هاشمی


برای اصول گراها برنامه دارد، برای اصلاح طلبها برنامه دارد و... هاشمی اهل برنامه است. ابتدا علیه جریانی به


نام انحرافی حملات شدید صورت گرفت، سپس با اشاره جبهه پایداری را به دروغ به جریایان انحرافی چسبانده، حال

که ذهن ها متوجه دفاع و پاسخ گوی نسبت به جبهه پایداری است تحت نام نظارت علیه خود رهبری اقدام نمودند


متأسفانه این کار از خود صدا و سیما با سخنان افروغ شروع شد، برادران در مقابل آقا با بزرگ نمودن مطالباتشان


از مسئولین و نهادهای مربوطه مثل دانشگاه و حوزه خاکریز بزنید، فردا برای دفاع دیر است. برای آگاهی بیشت

ر خبرهای

که در وبلاگ زیر از هاشمی، افروغ، مطهری، توکلی و... آمده را مطالعه و  کنار هم بگذارید.http://kosari113.mihanblog.com/

1390/10/30

» نظر

ولایت فقه یا ولایت فقیه(2)

 

 

برخی از مباحث مطرح در بحث ولایت فقیه، این است که ولایت با فقه است یا شخص فقیه، اطلاق ولایت به چه معناست، غیر از ولی فقیه دیگران نیز ولایت دارند یا خیر؟ اجمالا به برخی از این سؤالات در حد توان پاسخ داده شده امیدوارم دیگرا در تکامل و روان سازی و دسته بندی بیشتر این بحث بکوشند(انشاءالله):

1- جامعه یک موجود زنده است که یک هویت جمعی رو به تحول دائمی دارد. هویت جمعی‌اش مرتبا وحدت و کثرت جدید پیدا می‌نماید. مفاهیم، ساختارها، محصولات، سیاستهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، برنامه‌ها و قوانین مرتبا متحول می‌شود. تک تک افراد جامعه به میزان وزن و جایگاهی که دارند بالنسبه در این تحولات تأثیر دارند. افرادی که منزلت اجتماعی بالاتری دارند، نقش و جایگاه مؤثرتر و محوری‌تری دارند. رهبری در قله بیشترین تأثیر را در هدایت، سرپرستی، ولایت و تصرفات در تحولات اجتماعی را داراست. رهبری به تحولات جهت می‌دهد. او با ابتکارهای مدام و مواضع جدید و حادثه سازی سیر تحولات را در جهت مطلوب به پیش می‌برد. ابتکارات، مفهوم سازی نو مثل مردم سالاری دینی، جهاد اقتصادی، ناتوی فرهنگی، جهت سیر و رشد تحولات را کم‌کم به سمت مطلوبها و آرمانها جلو می‌برد. در واقع رهبری با مواضع صریح خود در گفتمانهای جاری تصرف می‌نماید و گفتمان جدید ایجاد می‌نماید مثل تصرف در گفتمان اصلاحات و گفتمان سازندگی و توسعه و ایجاد گفتمان عدالت همراه با رشد و پیشرفت و تعالی. تصرفات رهبری تصرفات کلان و تصرف در قلوب و افکار است نه تصرف فیزیکی و دستوری. سخنرانیهای رهبری تماما مملو از مواضع و استدلاهای برخواسته از تفکر دینی است برای ایجاد ظرفیتهای جدید. در واقع رهبری با مواضع پی در پی خود وحدت و کثرت ظرفیت جدید در بدنه جامعه ایجاد می‌نماید، یعنی درخواستها، انتظارات و نیازهای جدید ایجاد می‌نماید. رهبری با بیانات خود، مدیریت رشد نیازها را در جهت اهداف دینی به دست می‌گیرد. امروزه انتظارات و درخواستهای جدید از مرجعیت دینی به وجود آمده که قبلا نبوده. با تلاش امام راحل و رهبری تفکرات جدای دین از سیاست در حال انزوا است. اشکال مردم به حوزه این است، چرا از زاویه دین برای حل مشکلات اقدام نمی‌نمایید، چرا دین را کاربردی نمی‌کنید. این درخواسته با هدایتهای امام راحل و رهبری(حفظه الله) در بدنه جامعه ایجاد گردیده است. بنابراین رهبری با مواضع پی در پی خود بلوغ جدیدی در جامعه ایجاد نموده و نسل جدیدی از دین مداران که سطح آگاهی آنها به مراتب بالاتر است را تربیت می‌نماید. البته تصور نشود دیگران نقشی ندارند، خیر دیگران نقش دارند، اما نقش محوری و جهت دهنده از آن رهبری است. رهبری است که به خواص سیاسی و نخبگان فرهنگی تأثیرگذار جهت می‌دهد. رهبری نقش محوری مدیریت پیش‌برندگی نظام در سطح کلان را عهدار است.

2- اگر این نقش و جایگاه را در نظام اسلامی از رهبری را بپذیریم، دیگر تبعیت از رهبری منحصر به احکام حکومتی آنهم با تعریف خاص و محدود "باید و نباید" نمی‌شود. تمام مواضع رهبری در تمامی موضوعات، مسائل، مراحل، برای همه اقشار در هر سطح سیاسی و علمی حجت است. مسلم با رشد دائمی نظام، ظرفیتهای رشد و تکامل جدید ایجاد می‌شود ولذا به تناسب آن مواضع رهبری نیز ارتقاء یافته و تکامل می‌یابد. همراهی و تبعیت از رهبری به این است که هم گام با مواضع جدید رهبری، مواضع افراد و گروه‌ها نیز تکامل یابد. تبعیت هم گامی در مواضع تکاملی است. و لذا اصرار بر مواضعی که به دلیل شرایط و مرحله اتخاذ شده است، عدم تبعیت است. به عنوان مثال امام راحل در زمان جنگ از نخست وزیر وقت حمایت می‌نمودند، همین شخص در سال 88 مقابل نظام می‌ایستد، نمی‌توان به استناد موضع قبل امام راحل حرکت میرحسین را درسال 88 صحیح دانست. یا زمانی یکی از مواضع ما در سیاست خارجی تنش زدائی بود، با اقتدار جدید ما و پیدایش ظرفیتهای جدید در منطقه، سیاست نظام تهدید در مقابل تهدید است. لذا شرط تبعیت همگامی در مسیر تکامل است.

3- بنابر آنچه بیان شد مواضع رهبریت رهبری مدام در حال تکامل است

(و حجیت مواضع تکاملی ولی فقیه نیز به اراده خود او برمی‌گردد، البته شرط علم، تبعیت از معصومین(ع)، شجاعت، موضوع‌ شناسی، زمان شناسی، مصلحت سنجی و... محفوظ است. منتهی اصل بر اعتماد به رهبری است، نه بازخواست مدام در مورد مواضع) و در این تکامل اراده و نظر رهبری نقش اول را دارد، البته این به معنای استقلال اراده نمی‌باشد، خیر رهبری سعی می‌نماید، اراده‌اش را تابع اراده خدای متعال و معصومین(ع) قرار دهد، اما بلاخره نقش اراده ایشان صفر نمی‌شود. اراده و ابتکار و خلاقیت رهبری است که با تمسک به معصومین(ع) نقش آفرینی نموده و مثلا مفاهیم جدید برای تکامل نظام تولید می‌کند و نفس خود اراده رهبری برای ما حجت و واجب الاتباع است، از اراده نو به نو رهبر تبعیت می‌شود، لذا رهبری، ولایت بر ایجاد حادثه، تغییرمفاهیم، ساختارها، سیاستها و برنامه‌ها دارد و شخص خود ولی است که ولایت دارد. با این توصیف هم ولایت مطلقه ولی فقیه روشن می‌شود و هم ولایت شخص رهبری. اطلاق ولایت به این معناست که رهبری در حادثه سازی برای توسعه دین محدود به هیچ حدی نیست و اراده‌اش نافذ و حجت است. رهبری در روند تکامل نظام دامنه فقه را توسعه می‌دهد و فقه حکومتی را تأسیس می‌نماید. به عبارت دقیقتر ولی فقیه، ولایت بر تأسیس فقه حکومتی، اخلاق حکومتی و کلام حکومتی دارد. البته این به معنای این نیست که تمامی آن را خود مستقیم انجام می‌دهند، خیر رهبریت کلان تولید را دارند. همانگونه که معظم‌له این درخواست را از حوزه داشته‌اند. لذا شخص رهبر، در تمامی تصرفات اجتماعی ولایت دارند یعنی ولایت بر حادثه سازی و رهبری تحولات اجتماعی و این ولایت محدود به حدی نیست الا به خود دین. رهبری هر بخش از دین را که تشخیص دادند ظرفیت قبول و جریان را دارد، با ابتکارات توسعه می‌دهند و تبعیت نیز در آن لازم است و هر فردی به سهم خود در توسعه نظر رهبری بایست تلاش نماید، نه اینکه مسیر دیگری را بپیماید. نظام موضوعات مد نظر رهبری بایست موضع فکر، پژوهش و ابتکار قرار گیرد، نه موضوعات خودساخته دسته چندم، تکراری. یکی از نمونه آن که مقام معظم رهبری عنایت دارند مسئله زن و خانواده است. ایشان می‌فرمایند: باید بدانیم در حوزه‌ى نظریه‌پردازى، کجا جلوئیم، کجا عقبیم. یک جاهائى واقعاً ما جلو هستیم، در یک مواردى هم واقعاً عقبیم. در همین زمینه‌ى مسئله‌ى زن، این همه منابع و تعالیم اسلامى در دسترس ماست: آیات کریمه‌ى قرآن؛ چه آیاتى که مستقیماً به این مسئله ارتباط پیدا میکند، و چه آیاتى که با کلیت خود، با عموم و اطلاقِ خود شامل این مورد میشود، در اختیار ماست؛ اینها را باید تئوریزه کنیم؛ به شکل نظریه‌ها و مجموعه‌هاى قابل تشعب، قابل استفاده و قابل استنتاج دربیاوریم و در اختیار همه بگذاریم؛ هم در اختیار خودمان براى برنامه‌ریزى، هم در اختیار مخالفین، هم در اختیار استفسارکنندگان؛ که اشاره کردند و درست است. امروز در دنیا استفسارکنندگان و سؤال کنندگان از نظرات جمهورى اسلامى - که تجربه‌ى سى ساله‌اى را با خود دارد - زیاد شده‌اند. البته شماها هم قاعدتاً اطلاع دارید، ما هم از کلانش اطلاع داریم؛ زیاد مراجعه میکنند، زیاد میپرسند، در موضوعات مختلف زیاد میخواهند بدانند، که در جمهورى اسلامى چه چیزى وجود دارد. خب، اینها را باید براى آنها فراهم کرد. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در سومین نشست اندیشه های راهبردی با موضوع زن و خانواده14/10/1390

4-نتیجه قائل شدن به ولایت فقه نه شخص فقیه این است که رهبری مجری فقه آماده موجود است؛ نگاه بسیاری به مقوله ولایت فقیه از حد یک مجری احکام آنهم احکام شخصی تجاوز نمی‌نماید، در حالی که رهبری، یک موجود زنده‌‌ و بالنده به نام نظام اسلامی را مدیریت می‌کند که مرتب نیازهای جدید دارد و موضوعات دائم در حال تحول است. این نیازها محتاج استنباطات جدید است. رهبری به روز اجتهاد می‌نماید. مدیریت کلان رهبری غیر از استنباط و اجراءاست. مدیریت هم نیاز به استنباط دارد و هم موضوع شناسی و زمان شناسی و ملاحظه نسبت احکام کلی با شرایط جامعه. به زبان دیگر به گونه‌ای زمان و سرعت حرکت تکاملی را در جهت اهداف دینی کنترل نماید. رهبری متناسب با درکی که از موضوعات کلان اجتماعی پیدا می‌نماید، احکام متناسب را استنباط یا به عبارت بهتر تولید می‌نماید. این استنباطات و موضوع‌شناسی شخص رهبری نیز تکاملی است. یعنی هم موجب تکامل جامعه و نخبگان و پیدایش ظرفیتهای جدید می‌شود و هم زمینه برای خود رهبری برای استنباطات و موضوع‌شناسی متکامل‌تر را بر اساس تعبد به دین را فراهم می‌نماید. رهبری در مدیریت زمان، مکان و شرایط در حال تغییر، با اجتهادات و موضوع شناس کلان و نو خود(البته بر گرفته از اصول) روز به روز شتاب رشد نطام را به سمت اهداف بیشتر می‌نماید. نظام در روند رشد خود مرتبا ظرفیتهای جدید پیدا کرده و همچنین دچار چالشها و آسیبها می‌شود، گذر از مراحل مختلف حرکت نظام محتاج استنباطات به روز وسطح عمیق‌تری از موضوع شناسی کلان است. سرپرستی جریان رشد و بالنده نیاز به اجتهاد بالنده و موضوع شناسی متکامل‌تر دارد. مواضع رهبری نیز بر اساس اجتهاد بالنده با در نظر گرفتن تکامل و تغییر موضوعات است. بااجتهاد بالنده نیازهای بالنده را پاسخ می‌گوید و بن بست شکنی و مسیرگشائی می نمایید، از این رو رهبری با دریت و هوشیاری نه تنها موضوعات جاری را با اجتهاد بالنده پاسخ می‌گوید، بلکه اساسا رهبری موضوع سازی می‌نماید. رهبری برای هموار نمودن مسیر تکامل و رشد همه جانبه اجتماعی موضوع سازی می‌نماید. رهبری ایجاد موضوعات اجتماعی را بر مبنای دین‌شناسی خود عهده دار است، موضوعاتی مثل نظام‌سازی، فقه سیاسی اسلام، جهاد اقتصادی. البته از این منظر دیگر حوزه و حیطه موضوع شناسی و صدور حکم دو حیطه بریده و جدا از هم نمی‌باشد(بر خلاف نظر رایج که این دو حوزه را از هم می‌برند). رهبری در حال مدیریت یک موجود زنده در حال رشد و پویای است و لذا برای جهت دهی به رشدش موضوعات متکامل‌ترو صورت مسئله‌های جدیدتری را پیش‌ رویش قرار می‌دهد، تا نخبگان و علما به دنبال حل صورت مسئله‌های جدید باشند و از این طریق در پیشرفت دینی و علمی جامعه مشارکت نمایند. رهبری با مواضع خود وحدت و کثرت جدیدی در حیطه موضوع شناسی و اجتهاد به وجود می آورد. رهبری به دنبال تحول در حوزه استنباطات دینی و شیوه و مدل موضوع شناسی است. رهبری به دنبال تکامل و توسعه معرف دینی است، تا نگاه‌های فردگرایانه به دین به نگاه سیستمی و مدیریتی متحول شود و حیطه موضوع شناسی نیز با تحول در علوم انسانی، مبنای موضوع شناسی، دینی گردد. از این رو به دنبال مدیریت کلان تحول در حوزه و دانشگاه می‌باشند. در واقع به دنبال گسترش دادن مشارکت علما و نخبگان در مدیریت اجتماعی با تحولات مبنای در دیدگاه‌های آنهاست. باید نگاه‌ها متحول شود تا بتوان مشارکت صحیح را گسترش داد. در واقع رهبری به دنبال ایجاد مدیریت شبکه‌ای و ایجاد نظام رهبری ولایت با تحول و تغییر نگرشهای موجود. رهبری به دنبال رهبری جمعی جامعه است، نه رهبری فردی صرف. بنابر این نگرش یکی از شؤونات رهبری صدور حکم حکومتی به معنای رایج است، اما اصلی‌ترین رسالت ایشان مدیریت کلان و ولایت جامعه می‌باشد و این با قائل شدن به ولایت فقه بسیار متفاوت است. از ولایت فقه حداکثر چیزی که بیرون می‌آید، مدیریت اجرائی است، که اگر دقت نماییم لازم نیست آن مدیر فقیه باشد. فقط باید مدیر قوی‌‌ای باشد که احکام جاری را بداند ولو با تقلید.

5-با توضیحات ذکر شده معلوم گشت حوزه تصرف و ولایت رهبری حوزه کلان است نه حوزه مسائل شخصی و این معنای معاندین از اطلاق ولایت که ولی فقیه حق دارد در زندگی خصوصی افراد دخالت کرده و مثلا حکم نماید زنت را طلاق بده ناشی از سوء نیت آنهاست. اصلا موضوع تصرف ولی‌فقیه دخالت مستقیم در حوزه شخصی زندگی افراد نیست. بله با تصرفات کلان رو زندگی شخصی افراد اثر می‌گذارد.

6- بنابر توضیح بالا روشن شد افراد در هر سطحی در اداره نظام اسلامی با سهم تأثیرهای متفاوت مشارکت دارند و در واقع ما نظام ولایت داریم، نظام رهبری داریم. البته سطح ولایت و تبعیت از مادون رهبری در حوزه مسئولیت خودشان است و ولایت همه آنها مقید به ولایت شخص رهبر می‌شود. لذا اراده آنها نیز اگر در چارچوب اراده و نظر رهبری باشد بالنسبه نافذ و لازم الاتباع است و ما در تبیین و قاعده‌مند نمودن ابعاد نظام ولایت و مدل و معادلات والگوی معقول آن بایست تلاش نماییم(انشاءالله).

1390/10/27 بازنگری و ویرایش 1390/10/29

» نظر

ولایت فقه یا ولایت فقیه(1)

 

ولایت فقیه ولایت احکام حکومتی است یا ولایت شخص فقیه؟

یکی از موضوعات مطرح در باب ولایت فقیه این است که حقیقتا ولایت و سرپرستی از آن فقیه است یا احکام حکومتی. احکام است که اطاعتشان واجب است یا اطاعت از نفس خود فقیه است که واجب است. آقای مطهری نماینده مجلس در نامه‌ای که به وزارت کشور نسبت به رد صلاحیتش مطالبی در مورد معنای ولی فقیه و التزام عملی به ولی فقیه مطرح نموده که قابل تأمل است. 

ایشان ولایت فقیه را ولایت ایدئولوژی می‌داند و اطاعت از ولی‌فقیه را برابر با اطاعت از دستورات معظم له گرفته‌اند. اما سؤال این است که ماهیت خود دین و حکم حکومتی چیست، بسترهای صدور حکم چیست. مرز حکم حکومتی و حکم شخص چیست و رابط آنها چیست. آیا تحلیها و تفسیرهای مقام معظم رهبری از مسائل و جریانات داخلی، بیداری اسلامی و جهانی نیز حکم است؟ پرواضح است مثلا نوع  تفسیر ما از شرایط استکبار در جهان و منطقه در نوع مواضع داخلی و سیاستهای اقتصادی و وضع قوانین مؤثر است. آیا در تحلیل ها نیز تحلیل آقا را محور قرار دهیم یا از شخص دیگر تبعیت نماییم و آیا سخنرانی های آقا روضه‌خوانی و نصیحت اخلاقی صرف است یا احکام توصیفی، ارزشی و احکانم تکلیفی حکومتی می‌باشد. محدوده حکم حکومتی چیست که ماوراء آن تبعیت لازم نیست. رابط عقل با احکام حکومتی چیست.

به نظر می‌رسد سطحی پاسخ دادن سؤالات و شخصیت زدگی ما را دچار قرائتهای مختلف از ولایت فقیه کرده است. طبیعتا عده‌ای هم قرائتی از ولایت فقیه را که خود می‌پسندند انتخاب می‌کنند.این تبعیت نیست، این توجیه اراده و فکر خود است به نام ولی‌فقیه. این از نظر و رأی خود تبعیت می‌کند نه ولی فقیه لذا در بزنگاه‌ها دچار تردید و تزلزل و انحراف می‌شود، کما اینکه در فتنه 88 دیدیم. امام راحل معتقد به ولایت فقیه بودند نه ولایت فقه. احکام حکومتی تکلیفی یکی از شؤون و ابزارهای ولایت ولی فقیه است. احکام حکومتی ابزار حکومت است، نه برابر با ولایت فقیه. حقیقتا خود ولی فقیه است که اراده اش مطاع است( به واسطه اطاعت و تبعیتش از معصومین(ع)). خود ولی محور است نه حکم حکومتی، در مورد ولایت معصومین(علیهم السلام) نیز همین است. ولایت با شخص آنهاست، احکام و دستورات ابزار جریان ولایت آنهاست. شخص فقیه است که برای خدا حکومت و خدمت به مردم می‌کند نه احکام حکومتی. آقای مطهری که می گویید"ولایت فقیه ... ولایت مکتب و ایدئولوژی می دانم نه ولایت شخص. این کلام به مثابه این است که بگویید علم مدیریت است که جامعه را اداره می کند. اگر کسی این سخن را بگویید شما می پذیرد. خیر شخص مدیر است که مدیریت می کند. علم مدیریت یکی از ابزارهای مدیریت اوست. در مورد ولایت مطلقه فقیه نیز همینگونه است قدرت ابتکار و نوآوری، شجاعت، تقوای بالا، سابقه و... شرط و ابزار مدیریت است. بنابر این احکام حکومتی یکی از ابزارها و شرایط مدیریت کلان رهبری است نه برابر با ولایت او. احکام حکومتی به واسطه شرایط و تغییر موضوعات در حال تغییراند، مثل سیاستهای کلان اجتماعی. تغییرات آن احکام تابع نوع و سطح تشخیص دستگاه رهبری است. نفس تشخیص و اراده رهبری تعیین کننده است. باید در تغییرات تابع اراده بود. البته این اراده مجرا دارد. مجرای اراده سیاستها،و مواضع رهبری است.. وقتی نفس اراده رهبری محور شد، دیگر نوآوریهای مدام ایشان در تکامل اجتماعی نیز واجب الاتباع می‌شود و جای سؤال نیست. بله سؤال برای تبعیت بیشتر و رفع اشکالات و تکامل موضوع مانعی ندارد، اما مخالفت برای تغییر نظر رهبری به بهانه‌های واهی در غایت اشکال و انحراف است. گرچه رهبری معمولا حرکت و مواضع خود را مستدل مطرح می‌نمایند. مهم این است که ما تولی خود را محدود به کلمه "باید یا نباید" ننماییم و توصیفات و تحلیلها و برداشتها و حتی نوع نگاه جامعه شناسانه خود را منطبق بر نظر ایشان نماییم. اینجاست که عقلانیت دینی رشد می کند( به مقاله حقیر در این رابطه مراجعه نمایید). از این منظر تمام سخنرانیها و مواضع رهبری اجمالا احکام حکومتی برای قشرهای مختلف جامعه می‌باشد، که با تمسک به آن رشد کرده وارد مراحل جدید می‌شوند و طبیعتا تکالیف جدیدتری پیدا می‌نمایند. حقیقتا مواضع رهبری ابزار رهبری و رشد و سرپرستی سطوح مختلف جامع است. هرفرد یا گروهی به هر میزان به تحلیها و تفسیرهای رهبری توجه نماید به همان میزان رشد می‌نماید و خود مجرای توسعه ولایت می‌شود. از این منظر دیگر اطاعت صرفا اسقاط تکلیف نیست. افراد دنبال این نیستند به گونه ای این بار را یا به مقصدی برسانند یا از دوش خود به زمین اندازند. خیر اصلا رابطه عوض می‌شود به، رابطه بین امام و امت، مرید و مراد، در این رابطه امت، امامت امام را با جان ودل می‌خرد، احساس سنگینی، فشار و سختی نمی‌کند، و لذا در راه اهداف امام یک امت با افتخار و امتنان جانبازی می‌کند. در اینجا دیگر مأمون احساس کلفت نمی‌نماید. و رهبری هم به دنبال تحمیل اراده خود نیست، دنبال رشد و تکامل امت است، لذا بالاترین صبر، ایثار و فداکاری را از رهبران الهی می‌بینیم. تابع کسی است که در این مسیر باشد، صبور، بصیر، ایثارگرو... باشد نه اینکه موضعی را بگیرد که ارکان نظام اسلامی را به چالش بکشد و تیتر رسانه‌های ضد انقلاب شود. اگر ولایت مطلقه پذیرفته شد، دیگر انسان خود را در هیچ مرتبه‌ای آزاد از ولایت و سرپرستی نمی‌داند، بلکه دنبال این است که در درجه اول نظر رهبری، مبانی و نظام فکری معظم له در نظردهی و تصمیم گیریها را دریابد و با آن مبانی نظر دهد، برداشتهای شخص‌ و تحلیلهایش از وقایع اجتماعی را بر مبنای نظام معرفتی و جامعه شناسی رهبری استوار کند. یک پله بالاتر دین‌شناسی و امام شناسی‌اش برگرفته از نوع نگاه رهبری به دین باشد. این شخص دیگر اگر هم نظری دارد با احترام در جای خود مطرح می‌نماید، نه اینکه باعث ایجاد شبه شود. ولایت فقیه آنقدر بحثهای زیادی دارد که حد ندارد نمی‌شود ، با چند خط که  گفت: اینجانب برداشت امثال جبهه پایداری از ولایت فقیه را قبول ندارم. ما به سهم خود سعی کردیم با عناوین مختلف مباحث مربوطه را طرح نماییم. تغییر نظر رهبری هم که ایشان مطرح نموده‌‌اند، با هو و جنجال و جوسازی رسانه‌ای و شنتاژ نیست. پایه تصمیمات رهبری 1- بر دین شناسی 2- بر موضوع‌شناسی، استوار است،  لذا کسی که می‌خواهد نظر رهبری را در دین شناسی تغییر دهد حداقل در دین شناسی باید همتراز و هم وزن خود ایشان باشد، در موضوع شناسی هم باید از اشراف اطلاعات، اخبار و تخصص کلانتر و بیشتری برخوردار باشد(قبلا در این مورد تحت عنوان بررسی مواضع رهبری مطلبی در وبلاگم آمده است). آیا واقعا نعوذا بالله شخصی مثل آیت الله مصباح(حفظه الله) نادان است؟!!! خدا به ما انصاف بدهد. چه کسی از این کلام خوشحال می‌شود. خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بفرما. امین.

پیوست:  

آقای مطهری نماینده مجلس می‌گوید: اینجانب برداشت امثال جبهه پایداری از ولایت فقیه را قبول ندارم. ولایت فقیه را همان طور که شهید آیت الله مطهری گفته اند ولایت مکتب و ایدئولوژی می دانم نه ولایت شخص، و به تعبیر آیت الله جوادی آملی ولایت فقه است و به تعبیر رهبر انقلاب «مرز التزام به ولایت فقیه احکام حکومتی است» یعنی در احکام حکومتی باید اطاعت محض باشد اما در سایر امور هر کس آزاد است که نظر خود را ابراز کند هر چند مخالف نظر رهبری باشد. در احکام حکومتی هم تا قبل از صدور حکم، هر کس مجاز است که نظر رهبری را تغییر دهد، آنچنان که شهید آیت الله مطهری در چند مورد امام خمینی (ره) را نسبت به نظر خود متقاعد کردند و امام(ره) نیز نه تنها ناراحت نمی شدند بلکه ایشان را حاصل عمر و پاره تن خویش نامیدند.

علاوه بر این، ولی فقیه، انتقادپذیر و در مقابل مردم پاسخگوست همچنان که مقام رهبری بارها به انتقادات با روی باز پاسخ داده اند و از هرگونه بت سازی و تملق و چاپلوسی بیزارند، و در تاریخ 17 مهر 86 نیز فرمودند:« البته نباید با مسئولان مبارزه و دشمنی کرد، اما این حرف به معنای انتقاد نکردن و مطالبه نکردن از مسئولان متخلف از جمله رهبری نیست، چرا که می توان در عین صفا و دوستی انتقاد هم کرد.»

بالاتر این که امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود « از من در خفا و علن انتقاد کنید» و خود به انتقاد و حتی توهین منتقدین و معترضین با روی گشاده پاسخ می دادند.

بنابراین اینجانب به ولایت مطلقه فقیه با برداشت درست از آن وفادارم و بخشی از مشکلات کشور را ناشی از برداشت غلط برخی دوستان نادان انقلاب از این اصل مترقی می دانم. سایت مشرق 24/10/1390

25/10/1390


» نظر

پاسخ به یک سؤال


در ذیل بحث عقلانیت دینی سؤالی طرح شده است.  سؤال و پاسخ را در ادامه بخوانید:

سؤال: سلام. جسارتاً برچه مبنایی به این نتیجه رسیدید که بیشترین تأثیر انسان از بیرون تأثیر از رهبران اجتماعی است؟ به نظر این ادعا به شدت قیل و قال برانگیز باشد!

با تشکر از عنایت شما اجمالا سه دلیل:

 ا- عالم نظام تولی و ولایت است، ما در درون نظام ولایت زندگی می کنیم یک راس آن نبی اکرم(ص) می باشند و رأس دیگر ولایت شیطان است. انسان اختیار دارد از ولایت حق تبعیت نماید یا باطل(دقت نمایید نه اینکه حق دارد. خیر اختیار دارد) به این معنا آیت الکرسی اشاره دارد. لا اکراه.... الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفرو اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات. تا انسان تابع کدام ولایت تاریخی باشد تا از کدام ولایت اجتماعی تأثیر بپذیرد. اگر انسان بالنسبه تابع ابلیس شد به نص قرآن کریم اولیاءاش طاغوتها می شوند و اما اگر جهت حرکت و تکاملش را در جهت حق قرار داد و تابع اولیاء الهی شد بیشترین تأثیر را از آنها می پزیرد. نه اینکه انسان هیچ تحرک و فاعلیتی ندارد. خیر بلکه سعی دارد فاعلیتش و استعداد و قدرت تئوری پردازی اش را در جهت توسعه ولایت حق قرار دهد. تبعیت به معنای بی تحرکی نیست. بلکه تبعیت به معنای این است که انرژی و قدرت تحرکش را در جهت توسعه الهی قرار دهد که هم خود رشد می نماید و هم جبهه الهی توسعه می یابد. آنگاه رهبران اجتماعی هم به تبع ولایت تاریخی حق یا باطل می باشند.

2- الان ملموس است رهبر معظم انقلاب اسلامی بیشترین تأثیر را بر جهت گیری و تکامل و حرکت پیش رونده جامعه دارند.رهبری وحدت و کثرت جامعه را با مواضع خود متحول می نماید و بسترهای رشد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جدیدی برای آحاد جامعه به وجود می آورد، لذا همه به نسبتی مستقیم و غیر مستقیم از مواضع رهبری متأثر می شوند ما در دل جامعه حرکت می کنیم، جامعه در دل تاریخ حرکت میکند و بیشترین تأثیر را در تاریخ انبیاء و اولیاء داشته اند. رهبران اجتماعی الهی نیز به تبع انبیاء و اولیاء بیشترین تأثیر را بر سرنوشت جامعه داشته اند مثل امام راحل و خلف صالح ایشان مقام معظم رهبری. دقت نمایید نه اینکه انسان مثلا از زن و بچه و اقوام تأثیر نمی پذیرد، خیر بلکه نوع و سطح تأثیر تابع این است که به کدام ولی اجتماعی ارادت داشته باشی؛ موسوی، کروبی، هاشمی، سروش، کدیور یا مقام معظم رهبری و روحانیون در خط ایشان.

3- تأثیر و تأثر انسان وحدت و کثرت دارد. یعنی متعدد و مختلف است اما درعین حال ارتباط و انسجام و هماهنگی اجمالی دارد. مثل اعضاء بدن انسان که در عین کثرت وحدت نیز دارد. وحدت کثرت تأثیر و تأثر انسان تابع نوع اختیار است نسبت به بیرون از خود. چون انسان به ذاته خودش هیچ است و فقیر محض. لذا از بیرون کسب فیض یا خدای ناکرده درکات و اذلالات و اباطیل میکند، نه اینکه خدا می خواهد کسی را منحرف کند. خیر سوء اختیار افراد باعث تبدیل نعمتها به اباطیل و آتش می شود، چون دنیا دار تکلیف، اختیار و انتخاب است. لذا انسان از بیرون بیشترین تأثیر را می پذیرد و این پذیرش نیز انتخاب خود انسان است و از آن سؤال می شود.

4- اگر دقت نمایید شاگردان فلاسفه معمولا فیلسوف اند، شاگردان عرفا، عرف، شاگردان مفسرین، مفسر می باشند. در زمان حاضر نیز مقام معظم رهبری نیز بیشترین تأثیر را از امام راحل پذیرفته اند. کسانی نیز مدعی پلورالیسم هستند از مدعایان علم غرب تأثیر پذیرفته اند منتهی چون این تأثیرات نسبی است شناختش آسان نیست، ولی در اصول و جهتگیریهای اساسی ظاهر می شود. الان مردم ایران عزت طلب اند. اندیشه امام راحل فراگیر شده و با ایستادگی مقام معظم رهبری این تفکر در حال توسعه است. البته عده ای نیز اصرار دارند از قطار انقلاب پیاده شوند، طبیعتا این گروه تفکرات مخالف امام راحل دروجودشان توسعه می یابد. بنابر این عقلانیت انسان تابع نوع تولی و ولایت است. اگر تولی انسان الهی باشد، از رهبران الهی بیشترین تأثیر را می پذیرد و عقلانیت دینی توسعه یاب پیدا می نماید و الا عقلانیت شیطانی در وجودش توسعه می یابد، البته مهم نیست اسم آن را چه بگذارد عقل نقاد خود بنیاد یاعقل مستقل.

1390/10/25


» نظر

عقلانیت دینی

 

رشد عقلانیت صرفا فردی نیست، بلکه از مجموع عوامل زیادی تأثیر می‌پذیرد، آموزش، محیط و...، بله فاعلیت، تلاش، شدت و ابتکارات افراد نقش زیادی دارد. بیشترین تأثیر انسان از بیرون تأثیر از رهبران اجتماعی است. رهبران اجتماعی محوری ترین تأثیر را در رشد عقلانیت فردی و جمعی دارند. عقلانیت افراد بالنسبه تابعی از عقلانیت رهبران سیاسی و فرهنگی جامعه است، موضع گیری رهبران روی آرایش فکری افراد بسیار مؤثر است. تطور، تکامل، ورود به موضوعات جدید، پیدایش فهم جدید از موضوعات و حتی فهم نو از خود دین، همه با تصرفات رهبران شکل می‌گیرد، البته نمی‌خواهم سهم تأثیر افراد را در تکامل نظام فکری خود صفر نمایم، افراد خود مشارکت دارند؛ فاعلیت و قدرت تحرک افراد در بالا رفتن نظام اطلاعات خود یا سازمان خود مؤثر است، ولی میدانها و موضوعات فکری جدید با مواضع رهبران پدید می‌آیند، رهبران در بسیج فکری، فرهنگی جامعه و تکامل و توسعه اطلاعات مردم و پیدایش عقلانیت جدید، محوری‌ترین و بیشترین نقش را دارند. اگر فردی به دنبال رهبران الهی باشد، مسلم عقلانیتی که پیدا می‌کند، بالنسبه عقلانیت دینی خواهد بود، اما اگر فردی از ولایت کفر و شرک پیروی نماید، بالنسبه عقلانیت شیطانی پیدا می نماید. همین امر در مورد جامعه نیز صادق است، اگر جامعه‌ای رهبران سکولار را برگزیند، تدریجا عقلانیت سکولاریستی، جمعی در جامعه حاکم می‌شود. اما اگر جامعه زیر بار ولایت طاغوت نرفت و از ولایت الهی پیروی نمود، تدریجا عقلانیت دینی جمعی پیدا می‌شود. کارکرد و کارائی عقل جمعی در روند تغییرات، تغییر می‌یابد، تولیدات فکری در جهتی که مد نظر رهبری است، صورت می پذیرد.

بنابر این عقلانیت دینی در عصر غیبت با محوریت و مرکزیت ولایت مطلقه فقیه شکل و توسعه می‌یابد. البته این به معنای عدم رجوع به منابع دینی نیست، بلکه به معنای این است که صورت مسئله‌های کلان مورد نیاز تعالی اداره جامعه را رهبری تبیین نموده و دیگران ابعاد، شاخه و برگ، اولویتها، روشهای اجرائی و... دنبال می‌نمایند. رهبری موضوعات تکاملی جامعه در مراحل مختلف را اعلان می‌دارند و نخبگان اجتماعی آنها را بسط می‌دهند. جامعه مرتب در حال رشد و تطور است و نیاز به نوسازی و تکامل مدام معرفت دینی ، رهبری نیازهای آتی را با پیش‌بینی تبیین و به افکار مولدان فرهنگی جهت می‌دهند، جهت دهی به تحقیقات مبنائی اصلی‌ترین امری است که رهبری در حوزه فرهنگ دنبال می‌نمایند، تا تدریجا عقلانیت جدیدی بر پایه دین شکل گیرد و از قِبل تولیدات جدید، نیروهای انسانی جدیدی برای تمامی ابعاد اداره نظام اسلامی تربیت شوند، لذا می‌بینیم معظم له درخواست تولید علوم انسانی جدید بر پایه دین اسلام را دارند. اگر عقلانیت دینی در امر اداره شکل نگیرد، در عمل مدیریت جامعه مبتلا به عقلانیت سکولار می‌شویم، ایشان در این رابطه می‌فرمایند: اگر علماى دین این کار را نکردند(نظریه‌پردازى سیاسى و نظریه‌پردازى در همه‌ى جریانهاى اداره‌ى یک ملت و یک کشور در نظام اسلامى) ، نظریه‌هاى غربى، نظریه‌هاى غیردینى، نظریه‌هاى مادى جاى آنها را پر خواهد کرد. هیچ نظامى، هیچ مجموعه‌اى در خلأ نمیتواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتى دیگرى، یک نظام اقتصادى دیگرى، یک نظام سیاسى دیگرى که ساخته و پرداخته‌ى اذهان مادى است، مى‌آید جایگزین میشود؛ همچنان که در آن مواردى که این خلأها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد.  

این علوم انسانى‌اى که امروز رائج است، محتواهائى دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متکى بر جهان‌بینى دیگرى است؛ حرف دیگرى دارد، هدف دیگرى دارد. وقتى اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران مى‌آیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسى داخلى، خارجى، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند." امام خامنه ای دردیدار طلاب درسال 89 درشهر مقدس قم. رهبری با موضع‌گیریهای و درخواستهای خود، نیازهای جاری و جدید به دین را تبیین می‌نمایند و از دلسوزان دینی می‌خواهند نسبت به پاسخ‌گوی به آن اقدام کنند، با تولید پاسخها، می‌شود نیروی انسانی‌ای برای اداره تربیت نمود که به دنبال جریان دین در تمامی ابعاد باشند. یعنی ما نیازمند رده جدید از کارشناسی دینی در تمامی ابعاد هستیم که از عقلانیت دینی پیروی کند نه عقلانیت سکولار. رسیدن به این مرحله نیازمند، محور قرار دادن موضوعات مطرح از طرف رهبری در پژوهشها و مطالعات دینی است. دقت نمایید، چرا می‌گوییم عقلانیت دینی نمی‌گوییم خود دین، چون واسطه جریان و فهم فردی و اجتماعی ما از دین عقل فردی و جمعی است، ما با عقل وحدت، و کثرت دین، موضوعات و احکام دینی را با تعبد می‌فهمیم، این عقلانیت نیز با توسعه تولی به دین قابلیت رشد و تکامل دارد، عقلانیت دینی توسعه یاب است، منتهی برای جلوگیری از هرج و مرج ولی اجتماعی را محور توسعه فهم دینی و عقلانیت دینی معرفی نمودیم، کسانی که به دنبال قبض و بسط شریعت بودند، به دلیل محور قرار دادن آراء فیلسوفان و نظریه پردازانی چون پوپر به انحراف کشیده شدند، آنها تئوری پردازان غرب را امام خود گرفته و لذا دچار عقلانیت سکولار شده و قرائتی سکولاریستی از دین را پذیرفتند! لذا توسعه عقلانیت در گرو نوع و سطح تبعیت از امام عادل یا جائر است. بر خلاف برخی الغائات، در بین دینمداران عقلانیت موج می‌زند، اما نه عقلانیت سکولار، بلکه عقلانیت دینی، که مدام با مدیریت در حال رشد، وحدت و کثرت، انسجام و هماهنگی جدید است، جهت رشد ثابت است و هدایت شده، به خلاف عقلانیت سکولار که متشتت است، پیدایش هزاران مکتب فلسفی در غرب شاهد آن است. عقلانیت دینی با پیروی از ولی فقیه زمان مرتب پا به عرصه‌های جدید می‌گذارد. جریان عقلانیت با محور قرار دادن موضوعات درخواستی رهبری در ابعاد مختلف، انسجام و هماهنگی پیدا می‌نماید. یعنی پایگاه رشد و هماهنگی تئوریهای اداراه و مدیریت خود رهبری است، منتهی قواعد و ضوابط آن را نخبگان تدوین می‌نمایند. بنابر این رهبری تکامل عقلانیت اجتماعی دینی را مدیریت می‌نمایند، تا این عقلانیت جایگزین عقلانیت باصطلاح مدرن امروزی یا عقلانیت ابزاری و سکولار گردد. مسلم عقلانیت دینی در روند رشد خود ریاضیات متناسب با خود را تولید خواهد نمود(انشاءالله).

اگر ما خواهان رشد و تطور و تکامل عقلانیت دینی متناسب با زمان هستیم باید، موضوعاتی را که رهبر فرزانه ما تولید می‌نمایند را موضوع رشد فکری و  تحقیقات خود یا تشکیلات خود قرار دهیم، تا بتوانیم دنیا پیچیده امروز را تغییر داده و بسترهای پرستش خدای متعال در تمامی ابعاد را ایجاد نموده و توسعه دهیم. کم نیستند کسانی که در عرصه دین‌پژوهی فعالیت می‌نمایند، اما بسیاری از پژوهشها بر اساس درک فردی از نیازها و سلیقه شخصی می‌باشد، نه نیازهای که رهبری اعلان نموده‌اند، الان بحثهای زمین مانده در مورد اداره دینی جامعه بسیار زیاد می‌باشد، اتفاقا همین امر ریشه اصلی رشد برخی ناهنجاریها در جامعه است، اگر نخبگان اجتماعی در مورد موضوعات پژوهشی مد نظر امام خامنه‌ای اتفاق نمایند، بسیاری از مشکلات به تدریج از سر راه برداشته می‌شود. تا ما نتوانیم عقلانیت جدید و منسجمی بر اساس و پایه استدلالات دینی برای تنظیم و توسعه معیشت تولید نماییم، باید شاهد تشتت در صحنه اجتماعی در فرهنگ عمومی و اقتصاد باشیم. بحث عقلانیت دینی به همینجا ختم نمی‌شود، این بحث مباحث فلسفی زیادی دارد که به آنها نپرداختیم، نگاه ما بیشتر جنبه تبلیغی، کاربردی برای تشویق دیگران بود. نوشته ما بابی بود تا معلوم شود از زاویه دیگری هم می‌شود به موضوع عقلانیت نگریست، خوب است محققان پیرامون این موضوع کنکاش نموده و نظرات دیگران را هم ببینند، کافی است عنوان بالا را سرج نمایید، آنگاه با دید انتقادی به مطالب بالا و مطالبی که قبلا با عنوان دیگر نوشته مثل پرستش اجتماعی نگاه نمایند، و نقاط ضعف را پیدا نموده و در تکمیل آن بکوشند(انشاءالله).

1390/10/18


» نظر

جبران کمکاری

 

عده ای کم‌کاری خود را با ایراد گرفتن به رهبری جبران می‌نمایند. این گروه می‌گویند، قدرت مطلقه نظام در دست ایشان است، هر کاری که بخواهند می‌توانند انجام دهند، پس چرا این همه ناهنجاری وجود دارد؟ دستور بدهند!

باید توجه نمود که مدیریت یک جامعه صرفا با امر و نهی نیست، بلکه الزامات زیادی دارد، از جمله چشم‌انداز، سیاست‌گزاری، برنامه‌ریزی کوتاه مدت، میان مدت، درازمدت، سازمانده‌ای و آموزش نیروی انسانی و تربیت نسل کارآمد، فرهنگسازی، توجه به ظرفیهای داخلی و خارجی، تهدیدات و توان دشمن در ضربه زدن و... بی‌توجه به این امور در تصمیم گیریها، موجب سقوط سریع حکومت می‌شود. تا افراد درگیر مسائل پیچیده و کلان جامعه نشوند، سختی مدیریت و اداره را به خوبی درک نمی‌نمایند، جامعه را که نمی‌شود صرفا با دستور اداره نمود، نیازمند رشد عقلانیت جمعی حول ولی‌فقیه است، اگر این عقلانیت جدید شکل نگیرد، هر فرد یا گروهی در حوزه کاری خود براساس درک و فهم خود عمل نموده و مرتب تشتت را افزایش می‌دهند، پیدایش فهم‌های مکمل در حوزه کاری مختلف تنها بر محور ولایت اتفاق می‌‌افتد. کم‌کاریهای ما در فهم نظام موضوعات نیازمندیهای نظام اسلامی و تولید فکر متناسب با آنها را، خود معظم‌له، جبران می‌نمایند و خود ایشان دست به نظریه پردازی در عرصه‌های مختلف زه‌اند. اصلا اگر مشارکت در مدیریت در سطوح مختلف نباشد، اداره توسعه اجتماعی در تمامی ابعاد ممکن نیست، منتهی برای جلوگیری از تشتت باید بین فهم‌های مختلف هماهنگی اتفاق بیفتد، این هماهنگی با پیروی از استدلالات و جهت ‌گیریها امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) ممکن است. بنابر این به جای پی‌گیری احتمالات ذهنی خود به این بپردازیم که حوزه، دانشگاه، دولت، خواص، نخبگان و... رسالت خود را انجام داده‌اند و به درخواستهای مکرر رهبری پیرامون موضوعات مختلف پاسخ‌گو بوده‌اند‌ یا خیر؟

1390/10/16 


» نظر

9 دی تجلی رابطه امام و امت

 

عاشورا دو جلو داشت یک از طرف امام معصوم(ع) و جبهه تاریخی حق. دو از طرف جبهه تاریخی باطل. در عاشورای سال 60 هجری باطنها آشکار شد. در جانب جبهه حق، یاران امام معصوم شدیدترین بصیرت، شجاعت، ایثار به نمایش گذاشته‌اند. در مقابل رذیلانه‌تر عمل از دار دسته یزید، ابن‌زیاد،عمرسعد، شمر صادر شد. عاشورای سال 88 نیز باطن پیروان جبهه تاریخی کفر و نفاق ظاهر شد، حمله به عزاداران حسینی، آتش زدن قرآن و پرچم حسینی و... کسانی که نتوانستند در مقابل امام حسین(ع) در عاشورا در رکاب عمرسعد حاضر شوند، در رکاب سران فتنه در مقابل نظام اسلامی و امام خامنه‌ای ظاهر شدند، آنها به دنبال انتقام از پیروان امام حسین(ع) بودند(1) و... سران فتنه نیز یا مستقیم آنها را تأیید کردند یا به ظاهر سکوت نمودند، رأس آنها هاشمی بود، که هنوز که هنوز است از آنها حمایت می‌نماید و به دنبال سازماندهی فتنه جدید است، هاشمی مدیریت کلان فتنه را دارد، بسترسازی برای ایجاد شک و تردید در انتخابات از قبل از در سایت ایشان و اطرافیانش صورت گرفته است، سران فتنه در تمامی گناهان و بی‌حرمتی‌یهای نسبت به امام حسین(ع) شریکند، چرا که آنها هنوز از اعمال خود توبه نکردند!!! جلو دوم عاشورای 88 در روز 9 دی بروز کرد و آن اعلان  وفاداری مردم و بدنه فعال خواص به نائب عام امام زمان(ع). آنها اعلان کردند "بابی و انت و امی" ما "پیش‌مرگ" امام خامنه‌ای میشویم و نمیگذار دوباره عاشورا تکرار شود.

اما نکته مهم در 9 دی تجلی قدرت مدیریت کلان جامعه در مقابل سازماندهی و مدیریت اجتماعی بود. 9 دی نظریه کارائی ولایت مطلقه ولی‌فقیه را در مدیریت کلان جامعه را اثبات نمود. 9 دی نشان داد، امتی که بر گرد امام حق شکل بگیرد و به او تولی داشته باشد، کارائی غیر قابل تصوری پیدا می‌نماید. برای فتنه 88 قریب 30 سال توسط استکبار و ایادی او در داخل برنامه‌ریزی صورت گرفت اما خواص با بصیرت و مردم این فتنه را در نقطه بروز و ظهورش با حضور در صحنه سرکوب نمودند، البته اگر تولی شدیدتر بود اصلا اجازه میدان داری به فتنه‌گران داده نمیشد. میتوان از 9 دی درسها گرفت، این تجربه نشان داد مشارکت مردم در اداره چقدر قدرت نظام اسلامیِ مردمی را افزایش میدهد، باید این تجربه را به تمامی ابعاد نظام سرایت داد و فتنه‌های در حال تکون را قبل از تبدیل شدن به موج اجتماعی مدیریت نمود و نیروهای غافل را از اسارت فتنه‌گران نجات داد. یکی از فتنه‌های در حال تکون مسئله موج ابتذال سازماندهی شده است. قدرت و انرژی عواطف و احساسات مذهبی بسیار بیشتر و بالاتر پول و امکانات میباشد، سازمانده آن در جهت اهداف نظام میتواند خیل مشکلات پیچیده را به راحتی حل نماید، اما شرط آن در درجه اول گسترش تولی‌اجتماعی به ولی‌اجتماعی است. باورم کنیم با پیروی و تسلیم و گسترش دادن مشارکت خود میتوان مشکلات را به راحتی حل نمود، منتهی این باور باید فراگیر و اجتماعی و سازماندهی شود(انشاءالله). از حال نیز باید به دنبال خنثی کردن فتنه‌های در حال تکون انتخابات امسال باشیم تا تبدیل به چالش برای نظام عزیز اسلامی نشود.

1-اقباس از مصاحبه آقای شریعتمداری سرپرست روزنامه کیهان

1390/10/9 


» نظر

نظام سازی (بحث اجمالی)

 

نظام سازی امری تولیدی، ابتکاری، تکاملی، جاری و مستمر است. 

یکی از درخواستهای امام خامنه‌ای(حفظه الله) توجه به امر نظام سازی است. قرائتها و بحثهای زیادی در مورد چرای، چیستی و چگونگی نظام‌سازی وجود دارد، منتهی در درجه اول مهم بروز و فعال شدن انرژی و تصمیم و ارادهها در تمامی ابعاد نظری و عملی آن با استفاده از اطلاعات و ظرفیتهای اجمالی است. اراده و تحرک فردی و جمعی در این امر نقش اول را دارد. مسلم افراد متعدد ظرفیها و توانائیهای اجمالی در این زمینه دارند، باید روح خودباوری با اتکا به خدای متعال و معصومین(علیهم السلام) به وجود آید. مشارکت در نظام سازی هم باعث رشد توانائیهای بالقوه‌یشان شده و هم سطحی از نیازهای نظام اسلامی پاسخ داده میشود.

ضرورت

اداره نظام تعطیل پذیر نیست، کم‌توجهی مؤمنین به امر نظام سازی موجب میشود، کارشناسان و تحصیل کردگان مستقیم و غیر مستقیم علوم مدیریت، توسعه، اقتصاد، جامعه شناسی و کلا علوم انسانی غربی مصادر امور را در دست گیرند.



امام خامنه‌ای در این زمینه میفرمایند:
اگر علماى دین این کار را نکردند(نظریه‌پردازى سیاسى و نظریه‌پردازى در همه‌ى جریانهاى اداره‌ى یک ملت و یک کشور در نظام اسلامى) ، نظریه‌هاى غربى، نظریه‌هاى غیردینى، نظریه‌هاى مادى جاى آنها را پر خواهد کرد. هیچ نظامى، هیچ مجموعه‌اى در خلأ نمیتواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتى دیگرى، یک نظام اقتصادى دیگرى، یک نظام سیاسى دیگرى که ساخته و پرداخته‌ى اذهان مادى است، مى‌آید جایگزین میشود؛ همچنان که در آن مواردى که این خلأها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد.

این علوم انسانى‌اى که امروز رائج است، محتواهائى دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متکى بر جهان‌بینى دیگرى است؛ حرف دیگرى دارد، هدف دیگرى دارد. وقتى اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران مى‌آیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسى داخلى، خارجى، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند." امام خامنه ای دردیدار طلاب درسال 89 درشهر مقدس قم.  و آگاهانه یا غافلانه ابزار جریان اهداف نسبی دشمنان در جامعه میشوند. غفلت بسیاری از مؤمنین نسبت به مشارکت در توسعه قدرت نظام در تمامی ابعاد باعث شده محصلین غربگرا بخشی از مصادر را در اختیار گیرند و به عنوان نمونه اقتصاد پول محور را حاکم نمایند. انتقاد صرف برخی افراد در به کارگیری این کارشناسان در بدنه نظام مشکل را حل نمیکند، مهم پیدا نمودن و تولید اطلاعات و نیروهای تخصصی جایگزین است، این است که بر گسترش حضور مبتکرانه و فعال مؤمنیین حقیقی تأکید میشود. با تولید اطلاعات و نیروهای جایگزین به زمینه‌های اجتماعی جایگزینی قدرت اجتماعی در عرصه‌های مختلف فراهم میگردد. ما الان در حال اضطرار میباشیم، اقتصاد پول محور نیز به دلیل اضطرار است، اگر همت جمعی اتفاق بیفتد و مدل جایگزین تولید شود، امکان خروج از این وضعیت میباشد. بله اسلم کامل است اما این بدان معنا نیست که همه ابعاد آن مخصوصا ابعاد حکومتی توسط همه قانونگذارن و مجریان و عامه مردم درک شده و فقط مشکل اجرائی است، خیر درک دین در موضع حکومتی و مدیریت همه شؤون و تطبیق بر شرائط پیچده مدیریت موجود و تحول در نحوه اداره به سادگی ممکن نیست، مخصوصا که مرتبا روشها و سیستمها تحت تأثیر تولیدات و نظام سازی غرب متحول میگردد، مثل دولت الکترونیک، البته نباید وحشت کرد، امداد الهی تا به حال بوده در ادامه نیز با توکل خواهد بود(انشاءالله). در هر صورت ما در دوران گذار میباشم و دستآوردهای زیادی داشته؛ اما با چالشهای عظیمی در داخل و خارج و جهان اسلام موجه هستیم، مثلا اگر روزی درخواستها نسبت به تشکیل امة اسلامی جدی شود، ما چگونه میخواهیم ابعاد آن را با مشارکت دیگر ملل مدیریت نماییم؟ یکی از دلایلی که موجب شده در بخشهای از نظام و مدیریت مخصوصا مدیریت اجرائی کارشناسان خاصی به کار گرفته شوند،

چگونگی اجمالی

معمولا سؤال میشود: چگونه، پاسخ اجمالی این است که: حرکت از صفر نیست، ما نمیخواهیم نظام سازی را از صفر شروع نماییم، ما دارای نظام با نقاط قوت و ضعف کلان و ساختارهای ابتکاری‌ مثل بسیج، سپاه، شبکه امامان جمعه و نمایندگان ولی‌فقیه در نهادهای مختلف و... میباشیم، چگونگی مدیریت کلان این نظام را اجمالا و به میزان توان باید شناخت، و برای تقویت نقاط قوت و کاهش نقاط ضعف راه‌حلهای ابتکاری اجمالی ارائه داد و مرتبا به سمت تبیین رفت. مهم در اولین گام شکوفایی استعدادهای درونی و حرکت است، با نشستن نقاط قوت و ضعف شناسایی نمیشود، استعدادهایی فردی و اجتماعی زیادی در جامعه صرف امور خرد میشود، درحالی که مشکلات و چالشهای بزرگ و کلان در جامعه و نیازهای زیادی در کشورهای تازه انقلاب کرده برای مدیریت کلان و تأسیس ساختارها و... مشاهده میشود. باید هرکس در هرجایی قرار دارد، با چارچوبهای اجمالی که در ذهن دارد سعی در شناخت و نوآفرینی داشته باشد ، و آسیب شناسیها را پیچیده و راه‌حل ابتکاری نماید، روشن است، یک یا چند نفر نمیتوانند تحول آفرین باشند، ولی گسترش روحیه ابتکار و تعامل فضای تحولات را مهیا میکند. روشن است در این مقال نمیتوان روش جامع داد، خیر، مدل همین کار هم نیاز به تأمل و تولید دارد، مهم در اینجا تحریک و فعال نمودن استعدادها میباشد، تا مشارکت توسعه یابد و افراد خود را مسئول بدانند، آنچه مهم است، احساس مسؤلیت و ابتکارهای اجمالی در چارچوبهای اجمالی است. باید با اجمال‌ها حرکت نمود و در مسیر حرکت مرتب به سمت تفصیل و تبیین و اصلاح و تکمیل رفت، اگر ما میخواستیم از اول تمام مراحل و ریزه‌کاریهای حرکت انقلاب و نظام را به صورت نظری روشن نماییم، هرگز انقلاب اتفاق نمی‌افتاد، آنچه اول اتفاق افتاده اراده انقلاب بوده و حرکت به سمت اهداف، اما اینکه سازکارها دقیقا چیست  در مسیر حرکت ظرفیتها، آسیبها، نقاط قوت و ضعف شناسایی، شده و میشود. اگر حرکت اتفاق نمی‌افتاد معلوم نبود ما روی چه چیزهای دقیقا باید فکر نماییم، حرکت فضای فکر نمودن را مهیا نمود، مشکلی که طایفه‌ای از ما در مسائل کلان دارند این است که گمان میکنند باید تمامی ابعاد یک کار روشن باشد(باصطلاح حجیت در تمام زویا تمام شود) تا حرکت صورت گیرد، همین امر باعث زمین‌گیر شدن عده‌ای در امر نظام سازی و دخالت در اداره و سیاست شده است. اصلا فهم تمامی ابعاد یک سیستم عظیم اجتماعی در بدو شروع و حتی حرکت تکاملی‌اش ممکن نیست، لذا شناخت، حرکت، ساختار همه اجمالی و قابلیت تکامل دارد، با اجمالها باید حرکت کرد، در مسیر حرکت بسیاری از ابعاد تبیین میشود، درست مثل یک مقاله‌ای که انسان میخواهد بنویسد، در ابتدا شِمای اجمالی از بحث در نظر انسان است، قلم که حرکت کرد، مرتب زوایای جدیدی نگاشته میشود که شاید از قبل در ذهن نویسنده نبوده است، بلکه اراده و جزمیت در اثبات ادعا باعث تولید استدلالها و برهانهای جدید میشود، به تکنولوژیهای امروزی نگاه کنید اینگونه نبوده که افرادی دقیقا همه ابعاد آنها را در ذهن نقاشی کرده بعد بسازند، خیر بسیاری از کشفیات و تولیدات در جریان حرکت و آزمون و خطا بدست آمده است. نظام سازی ابعاد زیادی دارد که از یک طرف نیازمند مباحث نظری است و از طرف دیگر نیازمند عملیاتی شدن است، هرگز عمل را نمیتوان بر اتمام پروژهای فکری متوقف نمود، یکی از دلایلی که موجب شده در بخشهای از نظام و مدیریت مخصوصا مدیریت اجرائی کارشناسان که با معلومات غربی رشد یافته‌اند، به کار گرفته شوند این است که آنها عملگرا میباشند و نوآفرینی دارند، ولو با تقلید از غرب میباشد، ولی به هر جهت اداره زندگی و معیشت مردم تعطیل نمیشود، روشن است، این نحو این اداره سودها و زیانها و آسیبهای هم در دوران گذار دارد،   ولی چاره‌ای نیست، باید اساس نظام حفظ شود ولو به تعبییر امام راحل (بخشی از) محتوا غربی است، ما اضطرار داریم، باید صبر نمود تا مؤمنین رشد نمایند تا بتوانند همه ابعاد جامعه را بر اساس مبانی دینی اداره نمایند، یکی از لوازم این امر ارتقاء معرفت دینی است. تا مؤمنین به شکل فرگیر درگیر این امر نشوند، نمیتوانند مشکلات و البته مزایای عظیم نظام سازی را متوجه شوند، بخشهای از مباحث نظری نظام سازی توسط امام راحل و مقام معظم رهبری اجمالا تبیین شده است، مثل محوریت ولی‌فقیه در نظام، مدیریت کلان رهبری، مردم سالاری دینی، تکامل و رشد اجتماعی، نگاه حکومتی و سیستمی به دین و معارف دینی، فقه سیاسی، مباحث توسعه دینی، رابطه حوزه و دانشگاه و... مباحث مربوط به نظام سازی است، تفکر پیرامون تبیین این اجمالها و ابعاد نظام موضوعات، نظام سازی و تبیین روابط موضوعات با هم و همچنین ملزومات عملیاتی نمودن به عهده دیگران است. دقت نمایید دوباره این امر را آنقدر بزرگ نشود که حرکت نمود، خیر باید توانایها را در حد خود به کار گرفت، همین امر زمینه پیدایش ظرفیتهای جدید در خود و دیگران میشود. حرکت از اجمال به تبیین است، مسلم افراد و گروههای جدید در روند تکامل با ظرفیتهای بالاتر پیدا میشوند و مسیر را ادامه میدهند. امام راحل با حرکت خود نظام اسلامی تأسیس نمودند و امام خامنه‌ای در تکمیل و اداره و پیش برد همه جانبه آن تلاش نموده و مینمایند، اما این تمام نیست، باید تمام ابعاد روشن و عملیاتی شود، نظام سازی مستمرا باید در تمامی ابعاد ادامه یابد معظم‌له در این باره میفرمایند:

 نظام‌سازى - که گفتیم امام بزرگوار ما بر اساس مبانى فقهى، نظام‌سازى کرد - یک امر دفعى و یکباره نیست؛ معنایش این نیست که ما یک نظامى را بر اساس فقه کشف کردیم و استدلال کردیم و این را گذاشتیم وسط، و این تمام شد؛ نه، اینجورى نیست. نظام‌سازى یک امر جارى است؛ روزبه‌روز بایستى تکمیل شود، تتمیم شود. ممکن است یک جائى اشتباه کرده باشیم اما مهم این است که ما بر اساس این اشتباه، خودمان را تصحیح کنیم، خودمان را اصلاح کنیم؛ این جزو متمم نظام‌سازى است. نه اینکه گذشته را خراب کنیم. اینکه ما میگوئیم نظام‌سازى جریان دارد، معنایش این نیست که هرچه را ساختیم و بنا کردیم، خراب کنیم؛ قانون اساسى‌مان را خراب کنیم، نظام حکومتى و دولتى‌مان را ضایع کنیم؛ نه، آنچه را که ساختیم، حفظ کنیم، نواقصش را برطرف کنیم، آن را تکمیل کنیم. این کار، یک کار لازمى است.

مسائل جدیدى وجود دارد. در زمینه‌ى اقتصاد، مسائل تازه‌اى وجود دارد. مثلاً ما بانکدارى اسلامى را به وجود آورده‌ایم. امروز مسائل تازه‌اى در زمینه‌ى پول و بانکدارى وجود دارد؛ اینها را بایستى حل کرد؛ باید اینها را در بانکدارى اسلامى - بانکدارى بدون ربا - دید. کى باید اینها را انجام بدهد؟ فقه متکفل این چیزهاست. بیانات امام خامنه ای دردیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری-1390

برخی گمان میکنند در فضای نظری صرف میتوان تمام ابعاد و ملزومات یک امر مثل تأسیس، تغییر و تکامل یک نظام را طراحی و تولید نمود، در حالی که تا قبل از تأسیس حکومت اسلامی، آن اندازه که امکان تأمل بود انجام شد و منجر به تأسیس نظام اسلامی توسط امام راحل شد، دقت نماییم، حرکت امام راحل هم از صفر نبود، امام با مطالعه حرکتهای سده اخیر نقاط قوت و ضعف را شناسایی نمودند و مردم را به میدان کشیدند. اصلی‌ترین تئوری امام راحل تئوری ولایت مطلقه فقیه بود، امام راحل و مقام معظم رهبری به مناسبتهای مختلف ابعادی مربوط به نظام سازی را مطرح و تکمیل نمودند و سعی در ارتقاء تئوریهای اداره نمودند، منتهی این تمام نیست، ابعاد نظری و عملی زیادی وجود دارد که نیاز به کار و تلاش دارد مقام معظم رهبری میفرمایند:

در زمینه‌هاى گوناگون، امروز نیاز وجود دارد؛ هم براى نظام اسلامى، هم در سطح کشور، هم در سطح جهان. تبیین معرفت‌شناسى اسلام، تفکر اقتصادى و سیاسى اسلام، مفاهیم فقهى و حقوقى‌اى که پایه‌هاى آن تفکر اقتصادى و سیاسى را تشکیل میدهد، نظام تعلیم و تربیت، مفاهیم اخلاقى و معنوى، غیره، غیره، همه‌ى اینها باید دقیق، علمى، قانع کننده و ناظر به اندیشه‌هاى رائج جهان آماده و فراهم شود؛ این کار حوزه‌هاست. با اجتهاد، این کار عملى است. اگر ما این کار را نکنیم، به دست خودمان کمک کرده‌ایم به حذف دین از صحنه‌ى زندگى بشر؛ به دست خودمان کمک کرده‌ایم به انزواى روحانیت. این، معنى تحول است. این حرکت نوبه‌نوى اجتهادى، اساس تحول است.

بزرگان حوزه، مراجع تقلید، اندیشمندان، دانشمندان و فضلا باید دامنها را به کمر بزنند، همت کنند، این تحول را برنامه‌ریزى کنند، هدایت کنند، مدیریت کنند. بنابراین معناى اساسى تحول این است: حرکت نوبه‌نوى محتوائى. امام خامنه ای دردیدار طلاب درسال 89 درشهر مقدس قم:بیانات امام خامنه ای دردیدار

نیازهای زیادی در نظام سازی مطرح است که مقام معظم رهبری از ما خواسته‌اند به آنها پاسخ گوییم. اگر نظام اسلامی نبود ما نمی‌دانستیم روی چه چیزی فکر کنیم، الحمدلله نظام اسلامی در معرض دید ماست و بهترین فرصت برای تأمل روی آن است، ببینید امروزه که تکنولوژیهای پیچیده وارد عرصه زندگی شده، مرتب روی آنها تأمل میشود و سعی در ارتقاء آن میشود، نظام عملکرد دارد، این عملکرد را باید مطالعه نموده و قاعده‌مند نموده و تعریف نماییم، منتهی تعریف اجمالی و به میزان مقدور تا در بن‌بست قرار نگیریم، و متناسب کارائی را بالا ببریم تا مسیر آینده باز شود، مسلم در این مسیر باید ضریب خطا را بپذیریم تا فضای نقد و تکامل دائمی فراهم شود.

دقت نمایید فکر و حرکت در خلاء ممکن نیست، باید شرایط مهیا شود تا تأمل انجام گیرد، مسلم اگر حرکتها و جنبشهای سده اخیر نبود ممکن نبود به این مرحله برسیم، با مطالعه تجربیات و اشتباهات ما به اینجا رسیدیم. برخی میگویند کاش اول مدل اداره انقلاب و حکومت تولید میشد بعد انقلاب میشد. در حالی که اصلا قبل از انقلاب امکان بسیج نیروی انسان برای فکر کردن روی تمامی ابعاد اداره ممکن نبود. باید چیزی باشد تا با تفکر آن را ارتقاء داد. علاوه همه امور با فکر تمام نمیشود، خیلی از امر با تجربه و آزمودن به دست می‌آید. مهارت و تخصص در اداره فقط در فضای نظری تمام نمیشود. اینگونه نیست که دستور داده و اجراء شود، اجراء ملزومات زیادی دارد از جمله همراهی مردم و مسؤلین و ظرفیت تحمل‌پذیری اجتماعی، بدون ارتقاء فرهنگ عمومی، قدرت جریان احکام در اداره وجود نیست. نفس اراده بر یاری نائب عام امام زمان(عج) امام خامنه‌ای باعث امداد و نوآوری می شود(انشاءالله). طبیعی است ما معصوم نمیباشیم و حتما ضریب خطا در حرکت را میپذیریم، لذا باید به هم کمک نماییم، تا این حرکت مستمرا جلو رود. البته مثل حقیری ظرفیتی بسیار محدود دارد، دیگران با تأمل و نگاه انتقادی از سر دلسوزی در مباحثی که در برخی موضوعات نظام سازی از جمله مدیریت کلان مطرح نمودیم، میتوانند بسیاری از مباحث را ارتقاء دهند، منتهی نباید بی‌تفاوت رد شد، اگر میدانیم این مباحث مورد نیاز است مشارکت را با نظر، استناد به کلمات امام راحل و امام خامنه‌ای و انتقاد به تحلیلهای مطرح شده، گسترش دهیم(انشاءالله).

1390/10/6 

 


» نظر

الغاء سکوت رهبری برای چیست؟(1)

مدتی است سایت هاشمی به دنبال الغاء سکوت امام خامنه?ای میباشد به این عناوین توجه نمایید:

1-    مقابل انحراف رئیس جمهور سکوت رهبری را جایز نمی دانیم

2-    سکوت مقابل انحراف رئیس جمهور را جایز نمی دانیم

3-    سکوت مقابل انحراف رئیس جمهور را گناه تشخیص دادیم

1: در مورد مطلب اول قبلا تحت عنوان "دستور العمل سایت هاشمی برای رهبری" مطالبی را تقدیم نمودم. ولی مثل اینکه بازی سایت ایشان تمامی ندارد، برخی قلم دست گرفته هر چه دلشان میخواهد مینویسند اما: و ان یریدوا یخدعوک فان حسبک الله انفال 62. دوباره سه عبارت بالا را بخوانید چه چیز برداشت میکنید!!! مقام معظم رهبری در مورد گناه فتنه گران میفرمایند: "اختلاف سلیقه، اختلاف نظر، اختلاف عقیده در مسائل سیاسى، نباید به چالش میان جناحهاى کشور، میان عناصر کشور منتهى شود. گناه بزرگ فتنه‌گران در سال 88 این بود که اگر خوشبینانه نگاه کنیم و بگوئیم اینها یک شبهه‌اى، خدشه‌اى در ذهنشان بود، این خدشه را به صورت ایجاد چالش براى نظام اسلامى مطرح کردند. این گناه بزرگ، قابل اغماض هم نیست؛ آثار آن هم همچنان در جامعه‌ى ما موجود است. البته ملت، ملت بیدارى است. نصاب لازم در فهم و بصیرت این ملت موجب میشود که خیلى از این حوادث پوشیده بشود و بتدریج آثار آن زائل شود؛ لیکن اینها به خاطر همین، ضربه زدند. ایجاد دعوا، گریبان یکدیگر را گرفتن، ایجاد اختلاف عمیق، یکى از کارهاى بسیار بد، بسیار بزرگ و نکوهیده است؛ این همان چیزى است که دشمن میخواهد.. خداى متعال از اینگونه گناهان بزرگ نمیگذرد. امام (رضوان الله تعالى علیه) در چند مورد از مسائل اجتماعى و گناهان اجتماعى و تخلفات سیاسى و اینجورى، همین تعبیر را داشتند: این گناهى است که خداى متعال از آن نخواهد گذشت،


چون توبه‌اش آسان نیست. خب، انسان از هر گناهى توبه کند، خدا میگذرد؛ اما وقتى انسان یک حرکتى کرد، یک ضربه‌اى به یک ملت وارد شد، چطور میشود این را توبه کرد؟ چطور میشود جبران کرد؟ چطور میشود از تک تک کسانى که آسیب دیده‌اند، انسان استحلال و طلب عفو کند؟ لذا خدا از این گناهان نمیگذرد...8/3/1390 - بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى." به نظر میرسد آقایان دست?اندرکاران سایت خواسته?اند مشابه سازی نمایند و به گمان خود جواب آقا را بدهند.

2: ممکن است نظرپراکنی ایشان تردیدها و شبهاتی را برای برخی ایجاد نماید و این شبهه افکنیها خدای ناکرده ضعف رهبری در رهبریت را الغاء نماید. حقیر مفصل در مورد محوریت رهبری در امورات گوناگون تحت عناوین مختلف به توفیق الهی مطلب نوشتم، برای تکمیل مطلب به صورت مصداقی و تطبیقی در حد توان خود مطلبی را تقدیم مینمایم، باشد دیگران در ترمیم و تکمیل آن بکوشند.

3: باید توجه نمود مدیریت رهبری همانگونه که خود تذکر فرمودند مدیریت کلان است، که پایه و اساس آن ابتکار و نوآوری دائمی برای پیشبرد انقلاب و تبدیل چالشها به فرصت بوده است، ایشان میفرمایند: این اشکال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضى از تبلیغات ادامه دارد. اینجور تلقى کنند که رهبرى یک مدیریت اجرائى است؛ نه، مدیریت اجرائى، مشخص است. مدیریت اجرائى در بخش قوه‌ى مجریه ضوابط مشخصى دارد، معلوم است، مسئولین معینى دارد؛ در قوه‌ى قضائیه هم - که آن هم مدیریت اجرائى است - همین طور، هر کدام مسئولیتهائى دارند؛ قوه‌ى مقننه هم که معلوم است. رهبرى، ناظر بر اینهاست. به چه معنا؟ به این معنا که از حرکت کلى نظام مراقبت کند. در واقع رهبرى، یک مدیریت کلان ارزشى است. همین طور که اشاره کردم، گاهى اوقات فشارها، مضیقه‌ها و ضرورتها، مدیریتهاى گوناگون را به بعضى از انعطافهاى غیر لازم یا غیر جائز وادار میکند؛ رهبرى بایستى مراقب باشد، نگذارد چنین اتفاقى بیفتد. این مسئولیتِ بسیار سنگینى است. این مسئولیت، مسئولیت اجرائى نیست؛ دخالت در کارها هم نیست. حالا بعضى‌ها دوست میدارند همین طور بگویند؛ فلان تصمیمها بدون نظر رهبرى گرفته نمیشود. نه، اینطور نیست. مسئولین در بخشهاى مختلف، مسئولیتهاى مشخصى دارند. در بخش اقتصادى، در بخش سیاسى، در بخش دیپلماسى، نمایندگان مجلس در بخشهاى خودشان، مسئولان قوه‌ى قضائیه در بخش خودشان، مسئولیتهاى مشخصى دارند. در همه‌ى اینها رهبرى نه میتواند دخالت کند، نه حق دارد دخالت کند، نه قادر است دخالت کند؛ اصلاً امکان ندارد. خیلى از تصمیمهاى اقتصادى ممکن است گرفته شود، رهبرى قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمیکند؛ مسئولینى دارد، مسئولینش باید عمل کنند. بله، آنجائى که اتخاذ یک سیاستى منتهى خواهد شد به کج شدن راه انقلاب، رهبرى مسئولیت پیدا میکند. در تصمیم و عملِ رهبرى باید عقلانیت در خدمت اصول قرار بگیرد، واقع‌بینى در خدمت آرمان‌گرائى‌ها قرار بگیرد. دستگاه‌هاى گوناگون - قوه‌ى قضائیه، قوه‌ى مجریه، قوه‌ى مقننه - مثل همه‌ى دنیا، کارهاى موظف قانونى خودشان را دارند انجام میدهند، با اختیارات کاملى که در قانون اساسى معین شده؛ اما حرکت کلان و کلى نظام اسلامى به سمت آن آرمانها باید منحرف نشود؛ اگر منحرف شد، باید گریبان رهبرى را گرفت، او را بایستى مسئول دانست؛ او مسئول است که نگذارد. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشگاهیان استان کرمانشاه 24/7/1390 . لذا آقا موضع کلان خود را اعلان نموده?اند.

4: نظارت رهبری بر حرکت انقلاب همه جانبه میباشد و صرفا ناظر به یک جریان خاص نمیباشد، البته برخی دوست دارند انحراف را به یک جریان خاص نسبت دهند، ولی مشی ولی امر کلان نگری است، ایشان در مورد انحرافات میفرمایند: " رهبرى هم که بنده‌ى حقیر هستم با همه‌ى حقارت، خداى متعال کمک کرده، ما در مواضع صحیحِ خودمان محکم ایستاده‌ایم. تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه‌ى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذره‌اى منحرف شود. تا مردم عزیزمان اینجور با شور، با شعور، با بصیرت، با عزم راسخ در میدان هستند، لطف الهى شامل است؛ این را بدانید. تا ما توى میدان هستیم، سایه‌ى لطف الهى هست. ماها - من یک جور، شما یک جور، آن دیگرى یک جور، چهارمى یک جور - اگر سراغ مسائل شخصى خودمان برویم و اهداف را فراموش کنیم، البته کمک الهى هم کم خواهد شد. 3/2/1390 بیانات در دیدار هزاران نفر از مردم استان فارس" لذا الغاء سکوت رهبری چه معنا دارد؟!

5: شیوه و روش مدیریت کلان ولی امر مسلمین جهان تجزیه مورد مدیریتی و تشویق دیگران برای ورود به صحنه عمل و مشارکت است، آقا محور مشارکت اجتماعی?اند و برای توسعه مشارکت جهت دهنده میباشند، مدیریت ایشان صرفا مداخله مستقیم نیست، بلکه بکارگیری و شکوفایی ظرفیتهای مردمی و مسئولین و اصناف و جریان?سازی میباشد. ولی امر مسلمین با مدیریت کلان خود برای پیشبرد ابعاد مختلف نیروسازی مینمایند. درمورد جریانهای مغایر با حرکت انقلاب هم همین شیوه را تعقیب مینمایند. توصیه میفرمایند اشکالات کلان جریانها را برای رشد اجتماعی و بصرت بخشی تبیین نمایید: " یکى از چیزهائى هم که حالا در عرصه و در میدان لازم است به آن توجه کنیم، این است که: مراقب باشیم دستگاه‌هاى انقلاب سرشان گرمِ کارهاى غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود، که یکى از اینها، همین مسئله‌ى اختلافات است، که من اگر روى اینها تکیه میکنم، به خاطر این است. یک وقت هست که یک جریانى در مقابل انقلاب مى‌آید قد علم میکند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفه‌ى هر کسى است که دفاع کند. انقلاب از خودش دفاع میکند، مثل هر موجود زنده‌ى دیگرى. انقلابى که نتواند در دوران فتنه، در دوران ایجاد کودتاهاى گوناگون ـ سیاسى و نظامى و امثال اینها ـ از خودش دفاع کند، زنده نیست. این انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع میکند، غالب هم میشود، پیروز هم میشود، برو برگرد هم ندارد؛ کمااینکه در سال 88 دیدید این کار اتفاق افتاد. یک وقت این است قضیه، یک وقت نه، قضیه، قضیه‌ى ایستادگى در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است. اینها را بایستى هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف نظرها مضر است.

یک مسئله این است که اگر یک کسى یک حرف غلطى زد، آیا کسى باید به او جواب بدهد یا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شیوه‌ى خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است. یک وقت هست که حالا که کسى یک حرف غلطى زد، ما بیائیم مثلاً صدجا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانى این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوى هر کسى، از سوى هر نهادى، هیچ مخالفتى ندارم، بلکه علاقه‌مندم و معتقدم به مسئله‌ى تبیین. یعنى اصلاً جزو راهبردهاى اساسى کار ما از اول، مسئله‌ى تبیین بوده است. تبیین لازم است؛ اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ بخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جریانهاى سیاسى، در جریانهاى گوناگون فکرى و سلیقه‌اى مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست. حالا شماها الحمدلله همه‌تان بصیرید، آگاهید، لابد از جریانات خبر دارید و الان همین اوضاعى را که توی کشور هست، مى‌بینید که متأسفانه این علیه آن، آن علیه این؛ و دستگاه‌هاى خارجى چه خوشحالى‌اى میکنند؛ تحلیل میگذارند رویش: بله، بینشان اختلاف افتاد، نابود شدند، از بین رفتند(!) آرزوهاى خودشان را هى مرتباً تکرار میکنند. خب، پیداست که این مسئله نقطه‌ى ضعف ماست. نباید بگذاریم این نقطه ضعف ادامه پیدا کند یا افزایش پیدا کند. اینها را باید توجه داشت. حرکت، حرکت متین، مستدل و مستند باشد. اگر کسانى اختلاف‌نظرهائى دارند، با استدلال بیان کنند. عرض کردم، من معتقد به تبیین هستم. در دوران مبارزات هم، اختلاف ما با چپی‌ها و مارکسیست‌هائى که آن وقت مبارزه میکردند، سر همین بود که ما میگفتیم باید تبیین کرد، آنها به تبیین اعتقاد نداشتند؛ یک چیز دیگرى میگفتند، یک تفسیر دیگرى داشتند. کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگرى، بیان منطقى، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع میشوند. این، حرف ماست؛ این، عرض ماست.

حرکت، حرکت پیشرونده باشد. به خیلى چیزها نیاز هست. من اینجا یادداشت کردم؛ از جمله صفِّ واحد بودن، که همین مسئله‌ى وحدتى است که عرض کردیم. «انّ الله یحبّ الّذین یقاتلون فى سبیله صفّا کانّهم بنیان مرصوص»؛ مثل یک ستون مستحکم، مثل یک دیوار حصین و نفوذناپذیر در مقابل تهاجم دشمن بایستى ایستاد. بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران 1390/4/13

6: مشی کلان رهبری جریان?سازی برای تبیین ابعاد جریانات میباشد، یکی از این ابعاد مسئله مربوط به امام زمان(عج) که بسیار بحث برانگیز بوده میباشد، معظم له میفرمایند: از کارِ عالمانه و همراه با دقت در مسئله‌ى انتظار و مسئله‌ى دوران ظهور نباید غفلت کرد. و از کارِ عامیانه و جاهلانه بشدت باید پرهیز کرد. از جمله‌ى چیزهائى که میتواند یک خطر بزرگ باشد، کارهاى عامیانه و جاهلانه و دور از معرفت و غیر متکى به سند و مدرک در مسئله‌ى مربوط به امام زمان (عجّل‌اللَّه تعالى فرجه الشّریف) است، که همین زمینه را براى مدعیان دروغین فراهم میکند. کارهاى غیرعالمانه، غیرمستند، غیر متکى به منابع و مدارک معتبر، صرف تخیلات و توهمات؛ اینجور کارى مردم را از حالت انتظار حقیقى دور میکند، زمینه را براى مدعیان دروغگو و دجال فراهم میکند؛ از این بایستى بشدت پرهیز کرد.

در طول تاریخ مدعیانى بودند؛ بعضى از مدعیان هم همین چیزى که حالا اشاره کردند، یک علامتى را بر خودشان یا بر یک کسى تطبیق کردند؛ همه‌ى اینها غلط است. بعضى از این چیزهائى که راجع به علائم ظهور هست، قطعى نیست؛ چیزهائى است که در روایات معتبرِ قابل استناد هم نیامده است؛ روایات ضعیف است، نمیشود به آنها استناد کرد. آن مواردى هم که قابل استناد هست، اینجور نیست که بشود راحت تطبیق کرد. همیشه عده‌اى این شعرهاى شاه نعمت‌اللَّه ولى را - در طول سالهاى متمادى و در موارد زیادى - بر آدمهاى مختلفى در قرون مختلف تطبیق کردند، که بنده دیدم. گفتند بله، اینى که گفته من فلان کس را، فلان جور مى‌بینم، این فلان کس است؛ یک شخصى را گفته‌اند. باز در یک زمان، صد سال بعد مثلاً، یک کس دیگرى را پیدا کردند و به او تطبیق کردند! اینها غلط است، اینها کارهاى منحرف‌کننده است، کارهاى غلطانداز است. وقتى انحراف و غلط به وجود آمد، آن وقت حقیقت، مهجور خواهد شد، مشتبه خواهد شد، وسیله‌ى گمراهى اذهان مردم فراهم خواهد شد؛ لذا از کارِ عوامانه، از تسلیم شدن در مقابل شایعات عامیانه بایستى بشدت پرهیز کرد. کارِ عالمانه، قوى، متکى به مدرک و سند، که البته کار اهل فنِ این کار است، این هم کار هر کسى نیست، باید اهل فن باشد، اهل حدیث باشد، اهل رجال باشد، سند را بشناسد، اهل تفکر فلسفى باشد؛ بداند، حقایقى را بشناسد، آن وقت میتواند در این زمینه وارد میدان شود و کار تحقیقاتى انجام دهد. این بخش از کار را هرچه ممکن است، بیشتر باید جدى گرفت تا راه ان‌شاءاللَّه براى مردم باز شود؛ هرچه دلها با مقوله‌ى مهدویت آشنا شود و انس پیدا کند و حضور آن بزرگوار براى ما، ما مردمى که در دوران غیبت هستیم، محسوستر شود و بیشتر حس کنیم و رابطه بیشتر داشته باشیم، این براى دنیاى ما و براى پیشرفت ما به سمت آن اهداف بهتر خواهد بود.

این توسلاتى که در زیارات مختلف وجود دارد که بعضى از اینها اسانید خوبى هم دارد، اینها بسیار باارزش است. و توسل، توجه، انسِ با آن بزرگوار از دور. این انس به معناى این نیست که حالا کسى ادعا کند که من خدمت حضرت میرسم یا صداى ایشان را میشنوم؛ ابداً اینجور نیست. غالب آنچه که در این زمینه گفته میشود، ادعاهائى است که یا دروغ است، یا طرف دروغ هم نمیگوید، تصور میکند، تخیل میکند. ما کسانى را دیدیم. آدمهاى دروغگوئى نبودند، اما خیال میکردند، تخیل میکردند؛ تخیلات خودشان را به عنوان واقعیت براى این و آن نقل میکردند! نبایستى تسلیم اینها شد. راه درست، راه منطقى. آن توسل، توسل از دور است؛ توسلى است که امام آن را از ما میشنود، ان‌شاءاللَّه میپذیرد؛ ولو اینکه ما با مخاطب خودمان از دور داریم حرف میزنیم؛ اشکالى ندارد. خداى متعال سلامِ سلام‌دهندگان و پیامِ پیام‌دهندگان را به آن بزرگوار میرساند. این توسلات و این انس معنوى بسیار خوب و لازم است. بیانات در جمع اساتید و فارغ‌التحصیلان تخصصی مهدویت 18/4/1390

 


» نظر

الغاء سکوت رهبری برای چیست؟(2)

 

 
7: یکی از موضوعاتی که همواره از اول انقلاب اسلامی جریانات مختلف درگیر آن بودند مسئله مفاسد اقتصادی بوده ایشان میفرمایند:
مسئله‌ى مبارزه با فساد اقتصادى هم خیلى مهم است. البته متأسفانه همیشه اینجور است که مفسد اقتصادى در مرکز دولتى جاپا پیدا میکند. یعنى یک کسى را پیدا میکند که به او کمک کند، به او پاس بدهد، تا او آبشار بزند. تا کسى در داخل حصار نباشد که به آن متجاوز کمک کند، آن متجاوز نمیتواند فساد اقتصادى بکند. لذا مسئولین دولتى موظفند نسبت به بُروز و نفوذ فساد اقتصادى در دستگاه‌هاى دولتى بشدت حساس باشند.

شما وقتى که مثلاً در صنعت دامدارى کشور یک نمونه‌اى را پیدا کردید که نشان داد فلان بیمارى وارد این مرغدارى شده، دیگر رحم نمیکنید؛ چون میدانید اگر چنانچه ملاحظه کردید، ضایعات منحصر به این چند هزار مرغ نخواهد بود؛ دامنه‌اش وسیع خواهد شد؛ لذا بى‌ملاحظه نابود میکنید، محو میکنید. فساد اینجورى است. اگر یک جا احساس کردید و دیدید در دستگاه‌هاى دولتى - این، مخاطبش مسئولین دولتى هستند - شائبه‌ى فساد وجود دارد، نباید هیچ ملاحظه بکنید. اگر ملاحظه کردید، این مسئله خیلى سریع گسترش پیدا میکند؛ چون بشدت واگیردار است. بیمارى فساد اقتصادى جزو آن بیمارى‌هاى واگیردارِ بسیار شدید و سریع است؛ لذا بایستى حتماً به این مسئله توجه کرد. بیانات در دیدار فعالان و برگزیدگان بخش‌هاى اقتصادى. 26/5/1390

8: الگو سازی در مقابل تبلیغ الگوهای مغایر مثل تبلیغ هنرپیشه ها، در واقع رهبری به جای برخورد نفی صرف روش اثباتی ارائه مینمایند. معظم?له میفرمایند: امروز سعى میشود در زمینه‌هاى گوناگون براى جوامع مختلف الگو تراشیده بشود. حقیقتاً سیاستهائى این را دنبال میکنند. وقتى شما مى‌بینید فرضاً یک موجود منحرف دوجنسى بدون اینکه یک هنر فوق‌العاده برجسته‌اى داشته باشد، یکهو اول در تمام رسانه‌هاى آمریکائى و بعد غربى، اسم و رسم پیدا میکند و مجلات معتبر و پرتیراژ غربى عکسهاى او را، زندگینامه‌ى او را، سنین مختلف او را، شکلهاى گوناگون زنانه و مردانه‌ى او را منعکس میکنند، این را نمیشود حمل بر یک امر تصادفى کرد؛ این، فکرشده است. اینها الگوسازى‌هائى است براى منحرف کردن نسلهاى بشرى. آماج حمله هم فقط ایران نیست. با مشاهده‌ى این چیزها، در ذهن انسان تأیید میشود آن چیزى که سالها قبل به عنوان پروتکلهاى صهیونیستى در دنیا منتشر شد و به زبانهاى مختلف ترجمه شد؛ که یکى از مواد آن پروتکلها این بود که باید نسلهاى بشرى از رویّه‌ها و روشهاى انسانىِ متعارف دور بشوند؛ دچار انحرافات اخلاقى بشوند. حالا هدف چیست، جاى بحث فراوانى دارد. یکى از اصول کارهاى فراهم کنندگان این تفکر انحرافى و خطرناک صهیونیستى، همین بوده. انسان روزهاى اول شاید باور نمیکرد، اما بتدریج انسان باور میکند. میخواهند الگوسازى کنند؛ حالا این نوعِ بدترش است، اما شکلهاى گوناگون دیگرى هم دارد.

ما نیاز داریم براى جوان خودمان، براى نسل نونهال خودمان، الگوهائى را از بخشهاى مختلف مشخص کنیم؛ آن کس که علاقه‌ى به علم دارد، آن کس که علاقه‌ى به هنر دارد، آن کس که علاقه‌ى به ادبیات دارد، آن کس که علاقه‌ى به تاریخ دارد، آن کس که علاقه‌ى به کارهاى عملى دارد، آن کس که علاقه‌ى به کشاورزى یا صنعت یا فناورى دارد، هر کدام بتوانند الگوهاى شایسته‌ى خودشان را پیدا کنند. این یکى از کارهاى لازم ماست، که تشکیل این جلسات به ما کمک میکند. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با نخبگان و برگزیدگان علمی استان کرمانشاه. 26/7/1390

9: امام خامنه?ای برای رهبری و جهت?دهی به گرایشهای باستان?گرایی و ترویج ایران?دوستی بر ایران بعد از ورود اسلام تأکید میفرمایند: با این همه کارى که دولت دارد، سعى کنید دچار حاشیه‌سازى‌هاى مسئله‌دار نشوید. دولت دارد کار میکند، تلاش میکند، میدان هم براى کار بحمداللَّه هست، نیاز هم به کار هست. خب، یک میدان کارى وجود دارد، نیاز فراوانى هم وجود دارد، دولت هم نشان داده که اهل خطرپذیرى و وارد شدن در میدانهاى کار و با همه‌ى وجود کار کردن و وارد میدان شدن است؛ خیلى خوب، با این اوضاع و احوال، واقعاً شایسته و سزاوار نیست که حواشى‌اى به وجود بیاید؛ حالا چه حواشى‌اى که خود شما گاهى اوقات بى‌توجه به وجود مى‌آورید، چه آنهائى که دیگران به وجود مى‌آورند و شما هم تسلیم آنها میشوید؛ از این حواشى باید پرهیز کرد. نگذارید در فضاى کشور، در فضاى بین دولت و مردم، درگیرى‌ها و دلهره‌هائى به وجود بیاید که شماها را از کار باز بدارد.

مسائل گوناگونى مطرح میشود. توصیه‌ى من این است که در زمینه‌ى علاقه‌ى به ایران، علاقه‌ى به کشور و گرایش به ایران، چند نکته را توجه داشته باشید. یکى اینکه مهمترین بخش مربوط به کشور، زبان و ادبیات است. علاقه‌ى به ایران، اینجورى تحقق پیدا میکند. ما در کشور زبانهاى مختلفى داریم؛ اما زبان ملى، فارسى است. آن کسانى که زبانهاى مختلف دارند، خودشان جزو مروّجین درجه‌ى یک زبان فارسى هستند. بهترین مقالات را در زمینه‌ى زبان فارسى، ترک‌زبانها نوشتند؛ این را من از روى اطلاع دارم عرض میکنم. ... ان‌شاءاللَّه کردها هم مینویسند؛ حرفى نیست، ما استقبال میکنیم. محققین برجسته‌ى ترک‌زبان کشور، در طول دهه‌هاى گذشته، بهترین و قوى‌ترین مقالات را در زمینه‌ى زبان فارسى نوشتند. بنابراین نباید تصور شود که زبان فارسى نماد ملیت ایران نیست؛ چرا، هست. روى این موضوع تکیه شود.

یا روى ایرانِ بعد از اسلام تکیه شود. افتخاراتى که ایرانِ دوره‌ى اسلامى دارد، در هیچ دوره‌ى دیگرى از دوره‌هاى تاریخىِ ما این افتخارات وجود ندارد؛ من این را با استدلال به شما عرض میکنم و این قابل اثبات است. گسترش کشور، پیروزى‌هاى بزرگ نظامى کشور، پیشرفتهاى عظیم علمى کشور در زمینه‌هاى گوناگون، همه‌اش مال دوره‌هاى بعد از اسلام است. نه اینکه قبل از اسلام از این چیزها ندارد؛ چرا، اما نسبت به دوره‌ى اسلامى، آنها ناقص است، کم است. البته یک چیزهائى به عنوان گفته‌ها مطرح میشود، اما چیزهائى نیست که مستند باشد و کسى بتواند آنها را اثبات کند؛ اینها قابل اثبات نیست. اما آنچه که در دوره‌ى اسلامى واقع شده، قابل اثبات است؛ روشن است. شما نگاه کنید ببینید پیشرفت نظامى و علمى و فرهنگى ایران در دوره‌ى دیلمى‌ها، در دوره‌ى سلجوقى‌ها، بعدها در دوره‌ى صفویه، و حتّى در این وسط، در بخشى از دوره‌ى حاکمیت مغول چگونه است. مغولها به ایران که آمدند، ایرانى شدند و تحت تأثیر فرهنگ ایران قرار گرفتند؛ کمااینکه به هند که رفتند، هندى شدند. چه کارهاى برجسته و عظیم علمى و فرهنگى و هنرى در این دوره انجام گرفته. اگر کسى میخواهد از ایران و ایرانى‌گرى حمایت کند، خب، ایران دوران اسلامى، هم مدون‌تر است، هم مستندتر است، هم قابل قبول‌تر است، هم جلوى چشم است؛ کتابش جلوى چشم است، معمارى‌اش جلوى چشم است، نشانه‌هاى علمى‌اش جلوى چشم است؛ تاریخش تدوین‌شده و روشن است. بیانات در دیدار رئیس‌جمهوری و اعضای هیئت دولت 6/6 /1390

10: آنچه امام خامنه?ای بر آن اصرار دارند مراقبت بر ادامه مسیر انقلاب و پیش?روندگی آن است‌، نباید چالشها و حاشیه?ها ما را غافل نماید، معظم له میفرمایند: همه باید مراقب باشند. در کشور، کسانى که اهل نوشتنند، اصحاب مطبوعات، کسانى که رسانه‌ها دست آنهاست، کسانى که تریبونها دست آنهاست، مراقب باشند به این خواست دشمنان کمک نکنند. بعضى دانسته، بعضى ندانسته، با اظهارنظرهاشان، با حرفهاشان، به خواست دشمن کمک میکنند؛ باید همه مراقب باشند. دشمن امروز میخواهد از جمهورى اسلامى یک چهره‌ى نامطلوبى به ملتهاى منطقه نشان بدهد تا آنها به این طرف سوق داده نشوند و خط ایستادگى در مقابل استکبار - که خصوصیت ملت ایران است - در میان آنها رواج پیدا نکند؛ لذا ما باید مراقب باشیم.

مسئولان کشور در هر نقطه‌اى که هستند، در سطوح مختلف، سعیشان این باشد که کاستى‌ها را از بین ببرند؛ مشکلات را از سر راه مردم بردارند؛ در حد مقدورات کشور، زندگى را براى مردم آسان کنند؛ از تلاش و دوندگى و سعى و کوشش باز نایستند؛ این مربوط به مسئولان کشور است. آن کسانى هم که داراى تریبونهاى گفتن هستند، داراى رسانه هستند، صدایشان در جامعه شنیده میشود، سعى کنند نقاط برجسته‌ى این ملت را طبق میل دشمن کوچک نکنند، تضعیف نکنند، کمرنگ نکنند. این هوشیارى ملت ایران باید همواره محفوظ بماند. 27/7/1390 بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم کنگاور. در جای دیگر میفرمایند: عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ نه، دستگاه بحمداللَّه دستگاه مقتدرى است، مسئولین مشغول کارشان هستند... بیانات در دیدار هزاران نفر از مردم استان فارس 3/2/ 1390 درجای دیگری میفرمایند: این حالت صخره‌گون را ملت و دولت عزیز ما حفظ کنند. نگذارید اختلاف به وجود بیاید. نگذارید شکاف به وجود بیاید. نگذارید آنچه را که دشمن در تبلیغات و در خباثتهاى سیاسى و تفتینهاى سیاسى میخواهد در مورد کشور ما انجام بدهد، انجام دهد. بیانات در دیدار هزاران نفر از مردم استان فارس 3/2/1390. دقت نمایید آقا میفرمایند: "نگذارید شکاف به وجود بیاید" سایت هاشمی درست برعکس عمل میکند. بر فرض که اشکالاتی باشد نباید موضوع اصلی جامعه گردد. یکی از مسائل اصلی ما مدیریت اجرائی کشور است. کمتر کسی حاضر میشود زیر بار سنگین مدیریت اجرائی برود. کارایی نظام به صحنه اجرائی بستگی دارد. جریان اداره نظام را نمیتوان با وجود اشکالات تعطیل نمود. نمیدانم کسانی که به جای تبیین فرهنگی آتش تهیه سیاسی میریختند توجه داشته که در شرایط امروز منطقه و جهان تزلزل دولت چه خسارات جبران ناپذیری به دنبال دارد؟ ایران امید و الگوی بیداری اسلامی و مستضعفین است. متزلزل نشان دادن آن به بهانه مسائل فرعی باعث نا امیدی است. اگر توان اجرایی در مدیریت رهبری ضرب نشود امکان تحقق آرمانها وجود ندارد، لذا سیاست کلی امام راحل و رهبری همیشه تا حد امکان حمایت از دولت وقت بوده است، ضمن اینکه اشکالات را بگونه?ای که تنش ایجاد نشود تبیین میفرمودند و مسئولین را از پرداختن به حواشی برحذر میداشتند..

11: راه حل منطقی و کلان در برخورد با ابعاد مسائل نظام اسلامی ملاحظه نقاط مثبت و منفی و اولویت بندی و ارایه راه حل برای بخشها میباشد. معظم?له میفرمایند: بنده روزها ده بیست تا روزنامه را معمولاً همین طور یک مرورى میکنم. بعضى از روزنامه‌ها هر روزى چهار تا، پنج تا تیتر دارند که هر کدام از این تیترها کافى است دل یک آدم ضعیف را بلرزاند؛ منفى، منفى، منفى، منفى! این کار را دوست میدارند. حالا اغراض سیاسى است، اغراض جذب مشترى است؛ هرچه هست، نمیدانیم؛ کسانى را متهم نمیکنیم؛ اما این واقعیت است، این غلط است. غلبه دادن نگاه منفى، خلاف واقع‌بینى است؛ موجب ناامیدى است.

نقطه‌ى مقابلش هم همین جور است. یعنى غلبه دادن نگاه مثبت، بدون دیدن نقطه‌ى منفى، این هم گمراه کننده است؛ موجب یک رضایتى در انسان میشود که احیاناً این رضایت، رضایت کاذب است؛ این هم درست نیست. نقاط منفى را هم باید در کنار نقاط مثبت دید. این کار را کشور و نظام توانسته انجام بدهد، این کار را نتوانسته انجام بدهد؛ این دو تا را در کنار هم ببینیم. بنابراین اگر بخواهیم اوضاع کشور را درست به دست بیاوریم، باید نقاط منفى و نقاط مثبت را در کنار هم مشاهده کنیم.

خب، این بحث طولانى‌اى لازم دارد. من خواهشم این است که مسئولان، نخبگان، دانشگاهیان و حوزویان بنشینند روى این بحث کار کنند. من امروز یک سررشته‌ى مختصرى را مطرح میکنم، اما این کارِ طولانى‌اى لازم دارد. بنشینند یک فهرستى از نقاط مثبت، یک فهرستى از نقاط منفى تهیه کنند. این نقاط مثبت ظرفیتها را به ما نشان خواهد داد که ما چه ظرفیتها و چه امکاناتى در کشور داریم. آن ستون نقاط منفى اولویتها را به ما نشان خواهد داد که چه کارهائى را باید بکنیم. وقتى که این دو تا را در کنار هم گذاشتیم، این میتواند راه ما را روشن کند؛ بفهمیم چه کار کنیم. بیانات در دیدار مسئولان نظام جمهورى اسلامى ایران 16/05/1390

12: به نظر میرسد با در زمینه موانع و فتنه?های که در کمین است دست به نوآوری زد: "در همه‌ى زمینه‌ها باید ابتکار کرد... در همه‌ى زمینه‌ها این ابتکار ممکن است. ابتکار در نوع فرماندهى، ابتکار در نوع جنگیدن، ابتکار در نوع جنگ‌افزار، ابتکار در نوع سازماندهى؛ این مال محدوده‌ى نیروهاى مسلح. بعد برویم بیرونِ نیروهاى مسلح. ابتکار در نوع دیپلماسى... در زمینه‌ى اقتصاد هم همین جور، در زمینه‌ى فعالیتهاى تولیدى هم همین جور، در زمینه‌ى پیشرفت علمى و تحقیقى هم همین جور. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار بسیجیان استان کرمانشاه 22/ 7/1390"

13:  باید دقت نمود در هر صورت حرکت ما پیش?رونده باشد، معظم?له میفرمایند: "یکى از چیزهائى هم که حالا در عرصه و در میدان لازم است به آن توجه کنیم، این است که: مراقب باشیم دستگاه‌هاى انقلاب سرشان گرمِ کارهاى غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود... حرکت، حرکت پیشرونده باشد. بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران 13/4/1390"

14: در اینجا توجه شما را به رسالت پیش?رو که توسط مقام معظم رهبری ارائه شده جلب مینمایم: حالا بعضى‌ها از همه‌ى این مثبتات چشم میپوشند، نگاه میکنند به موارد آسیب‌یافته و ناهنجار؛ فقط ناهنجارى‌ها را مى‌بینند؛ این غلط است. ناهنجارى هست؛ باید نگاه کنیم ببینیم این ناهنجارى‌ها به سمت سلامت یافتن و عافیت یافتن است یا نه؛ اگر دیدیم به سمت سلامت است، به سمت درست شدن است، به سمت فهمیدن است، بفهمیم که کار، کار موفقى است؛ آن هم در این دنیا؛ دنیائى که مسائل تبلیغاتى از اطراف به جوان مؤمن و سالم ما تهاجم کردند.

جوانهاى عزیز! این دیدگاه را پایه‌اى قرار بدهید براى حرکت خودتان. سعى کنید در محیط پیرامونى اثر بگذارید. سعى کنید این تعمق را بیشتر کنید. سعى کنید آگاهى‌هاى اسلامىِ عمیق را در حوزه‌ى کارىِ خودتان گسترش بدهید. امروز خوشبختانه وسائل این کارها هم فراهم است. همین نوشته‌هاى شهید مطهرى و نوشته‌هاى فضلا و علماى برجسته‌اى که امروز در قم و تهران و جاهاى دیگر هستند، چیزهاى خوبى است، معارف خوبى است، مطالب خوبى است؛ در آنها معنویت هست، عقلانیت هست، دقت هست، آینده‌نگرى هست. ذهن خودتان را به این معارف تبدیل کنید و این را در محیط پیرامون خودتان گسترش بدهید. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار بسیجیان استان کرمانشاه     22/07/1390

15: امام خامنه?ای با مدیریت کلان خود ظرفیت و توان گروهها و جریانات را در انقلاب منحل مینمایند. هدف پیشبرد انقلاب میباشد، معظم له با اعتماد از یک طرف و مراقبت از طرف دیگر ظرفیتها را در خدمت نوآوری و رشد همه?جانبه انقلاب قرار میدهند، ما نیز با درک این روش میتوانیم به سهم خود در مدیریت انقلاب مشارکت داشته باشیم. به نظر حقیر راه انداختن پیشنهاد امام خامنه?ای در تشکیل کرسیهای آزاد اندیشی تخصصی برای تبین عقبه فکری و فرهنگی جریانات میتواند چاشهای را به فرصتی برای تبیین نقاط آسیب نظام و پیدا کردن راحل تبدیل نماید. بسیاری از اشکالات به نوع نگاه به دین، توسعه، غرب، علم، رابطه دین و علوم مدرن، علوم انسانی و... برمیگردد. بله در آخر جریاناتی که نمیخواهند تابع فکر و استدلال شوند یا منزوی میشوند یا در مقابل انقلاب میایستند و توسط سیل خروشان مردمی حذف میشوند(انشاءالله).

در ضمن این فرمایش ولی امر مسلمین را فراموش نکنیم و نقش خود را دنبال نماییم: "یک درگیرى و جنگى در طول تاریخ برقرار است؛ جنگ بین یک معدودى از طمع‌ورزان و قدرت‌طلبان و زراندوزان و مستکبرین عالم، و توده‌ى مردم و ملتها. در تمام تاریخ، این جنگ وجود داشته است. بیانات در دیدار هزاران نفر از مردم استان فارس3 /2/1390"

1390/9/27


» نظر
   1   2   3   4      >