سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کنایه حجة السلام والمسلمین میرباقری به مشائی در مورد رویکرد ظهور

استاد در شب سوم محرم در مدرسه فیضیه پیرامون ادعای آقای مشائی نسبت به جدید بودن رویکرد نسبت به ظهور، پاسخهای مفصلی دادن. و جدین بار تاکید فرمودن این چیز جدیدی نیست که برخی ادعای کشف آن می کنند. برای دریافت فایل صوتی آن به سایت راسخون که سخرانیهای استاد را گذاشته یا سایت فرهنگستان علوم اسلامی قم مراجعه فرمایید. بخشی از متنی که منتشر شده در زیر می آید:

محوریت دستگاه فقاهت شیعه در رویکرد به انتظار 

آنچه در عصر ظهور اتفاق می افتد، تجلی دین در عالم شهود است؛ چیزی که فراتر از عدالت سوسیالیستی یا عدالت مکتب رفاه و یا عدالت مبتنی بر لیبرال دموکراسی یا مدرنیته اسلامی است و حتی فراتر از تمدن اسلامی است؛ تحول فراگیر، عمیق و همه جانبه که در کل هستی اعم از عالم انسانی، حیوانی، نباتات، جمادات محقق می شود.

مقدمه
الف) آنچه در عصر ظهور اتفاق می افتد، تجلی دین در عالم شهود است؛ چیزی که فراتر از عدالت سوسیالیستی یا عدالت مکتب رفاه و یا عدالت مبتنی بر لیبرال دموکراسی یا مدرنیته اسلامی است و حتی فراتر از تمدن اسلامی است؛ تحول فراگیر، عمیق و همه جانبه که در کل هستی اعم از عالم انسانی، حیوانی، نباتات، جمادات محقق می شود. اساس این تحول همانند عالم بهشت، چندان برای ما قابل تصور نیست. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ» هیچ کسی نمی داند خداوند در بهشت برای اولیاء چه چشم روشنی هایی مخفی کرده است. همین طور حقایقی در عصر ظهور تجلی پیدا می کند که الان برای ما قابل درک نیست. از همین روست که همه خوبان عالم برمی گردند. چنانچه در اذن دخول زیارت سرداب می خوانیم: «لِأَبْلُغَ مِنْ طَاعَتِکَ مُرَادِی وَ أَشْفِی مِنْ أَعْدَائِکَ فُؤَادِی»؛ چرا که در عصر ظهور است که برکات ولایت، طاعت و تبعیت در عالم آشکار می شود.
ب) این تحول عظیم بر محور حضرت بقیه الله (ع) و از فروع ظهور و تجلی خود حضرت و ولایت این وجود مقدس است که ما از آن تعبیر می کنیم به «ظهور حقیقت حضرت در عالم شهود». البته برای ما سهمی و نقشی قرار داده اند؛ یعنی عبادت، توسل دعا و تهذیب ما در وقوع این حادث عظیم نقش ایفا می کند اما این وجود مقدس حضرت بقیه الله (ع) است که عالم را تبدیل به عالم دیگر می کند؛ وجود مقدسی که خلیفه مطلق خداوند و خاتم هم اوصیاء و وارث هم انبیاء است؛ و آنچه از عالم بالا آمده به نحو جامع در این وجود مقدس، محقق است.
1ـ تجلی اسلام ناب (اسلام ولایت محور) در عصر ظهور
گاه بر اثر غفلتی که اتفاق افتاده، این توهم به وجود آمده که وقتی حضرت تشریف می آورند «یأتی بدین جدید». حتی برخی از محققین گاه این عبارت جعلی را توضیح داده اند که چون در طول تاریخ تحریف هایی بر دامن دین نشسته، حضرت ابتدا دین را از میان پیرایه ها و گرد و غبارها پیراسته و آراسته می کند. برخی نیز بر این عبارت جعلی چنین تنیده اند که گویا این روحانیت شیعه بوده اند که در طول تاریخ زوایدی را بر دین افزوده اند و دینداری را به مشقت و سختی دچار کرده اند که حضرت نخست دین را آن چنان از این زواید پیرایش می کند که گویا دین جدید آورده است. اما براساس تتبع، اصلاً چنین تعبیری در منابع ما وجود ندارد. این تعبیر در کتاب «ایقان» که در اثبات امامت علی محمد باب نوشته شده، آمده است. در آنجا برای توجیه تحریفات گسترده این شخص، این عبارت آورده و خواسته اثبات کند پس ایشان امام زمان است!
آنچه در منابع ما به حد تواتر و گسترده آمده همانند این حدیث شریف است: «وَ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَطاء، قالَ سَئَلْتُ اَبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی الْباقِرَ علیه السلام، فَقُلْتُ: اِذا خَرَجَ الْمَهْدِی بِاَی سیرَةٍ یسیرُ؟ قالَ: یهْدِمُ ما قَبْلَهُ، کَما صَنَعَ رَسُولُ الله(ص) وَ‌ یسْتَأنِفُ الْاِسْلامَ جَدیداً».
چنانچه می بینیم این تعبیر، کاملاً غیر از تعبیر «یأتی بدین جدید» است. البته ما قبول داریم که اسلام مورد تحریف قرار گرفته است؛ به نظر ما اسلام، «توحید، ولایت شریعت» است. «ولایت» که حلقه اتصال توحید به شریعت و جامعه است آن را از میان برداشتند و هدف شان هم از حذف این حلقه اتصال همه حقایق، این بود که می خواستند رابطه مردم را بیت النور، دارالحکمه و بیت النبوه قطع نمایند. در حالی که اگر این حلقه اتصال برداشته شود نه شریعت، شریعت حقیقی است و نه دیگر کسی به توحید می رسد؛ لذا چون اسلام منهای ولایت، اسلام حقیقی نیست، حضرت از نو آن را احیاء و در باطن اسلام جاری می کنند. حقیقت دین همان ولایت حقه است و شریعت، مناسک جریان آن در همه شؤون زندگی فرد و جامعه است. بنابراین «یسْتَأنِفُ الْاِسْلامَ جَدیداً»؛ یعنی اسلامی که تحریف شده و حضرت آن را از نو بنا می کند، همان اسلام جدش نبی اکرم (ص) است.
2ـ رویکرد انتظار، سمت و سوی فقاهت و جامعه شیعی از آغاز تا ظهور
1/2- انتظار یک رویکرد است نه یک عمل خاص
انتظار یک عمل در عرض دیگر اعمال نیست بلکه انتظار یک رویکرد به زندگی است. به این معنا که همه زندگی ما اعم از فردی، خانوادگی، صنفی، اجتماعی و تاریخ معطوف به عصر ظهور و وجود مقدس حضرت بقیه الله (ع) باشد.
در تعریف منتظر چنین آمده است: «الحابس نفسه علینا». منتظر کسی است که خودش را وقف بر ما کرده است. جامعه منتظر جامعه ای است که تمام شئون زندگی، از اخلاق گرفته تا اندیشه و فرهنگ تا مناسبات و ساختارهای اجتماعی تا علم و تکنولوژی را بر مدار عصر ظهور ساماندهی نماید.
2/2- مراتب انتظار: احتراز، اعتراض، سازندگی
رویکرد انتظار در مراحل مختلف تاریخ جامعه شیعه به گونه¬های مختلفی تلقی و تفسیر شده است. از «احتراز» و «اعتراض» گرفته تا «سازندگی».
احترار: بدون تردید یکی از ارکان انتظار، مبارزه منفی به معنی احتراز، زیر بار نرفتن، دامن کشیدن و نپذیرفتن از ولایت و تدبیر اولیا، طاغوت و مدیریت آنها بر عرصه اخلاق، اندیشه و رفتار در مقیاس فرد و جامعه است. جامعه شیعه هیچگاه زیر بار حکومت بنی امیه، بنی عباس و تجدد نرفتند. حتی معروف است برخی از بزرگان شیعه وقتی تکنولوژی غرب می آمد به راحتی زیر بار نمی رفتند؛ چرا که به لوازم و فرهنگ پشت است آن واقف بودند. البته به خاطر یک غفلت هایی، ما تا حدودی در خوراک، پوشاک، مسکن، حتی ازدواج، طلاق و تحصیل، الگوهای جهانی غرب را پذیرفته ایم؛ در حالی که می دانیم این تمدن، زمینی کردن زندگی و اتکای عقلانیت خودبنیاد و استغناء از وحی است.
درگیری همه جانبه: یک زاویه دیگر این است که انتظار یک رویکرد نبرد دایمی و همه جانبه با پرچمداران مادی و طواغیت تاریخ است چه در شکل بنی امیه و در شکل بنی عباس و چه در شکل مدرن. این نبرد طراحی شده، متناسب با شرایط دوران متفاوت بوده است. اساساً رسیدن به یک صلح پایدار جز از بستر یک نبرد همه جانبه حاصل نمی گردد. یا کفار ما را باید حذف کند یا مؤمنین باید بساط کفر را از عالم برچینند تا یک صلح پایدار برقرار شود. اصلاً بین ایمان و کفر آشتی و صلح بی معناست. منتها مهم این است که این درگیری در قالب یک برنامه حساب شده و منطق پیش بینی، هدایت و کنترل شود تا آرام آرام جامعه تاریخ و آرمانی خود را بنا نمائیم. اگر ما درگیری با کفار را تعطیل کنیم، آنها با ما درگیر می شوند. «وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ». آمریکا هم که نماد استکبار تاریخی است؛ هرگز دست از جنگ گشائی و سیطره بر جهان دست برنمی دارد؛ ما کوتاه بیائیم آنها کوتاه نمی آیند.
سازندگی همه جانبه: احتراز و درگیری همه جانبه با مستکبران، آرام آرام زمینه ساز شکل گیری جامعه شیعه بر محور ظهور می شود. جامعه ای که دنبال ایجاد مناسبات ظهور در سبک زندگی خود است. در واقع ساختن زندگی بر محور امام و پرستش و توحید. اتفاقاً در طول تاریخ پرچمداران توحید در مقابل فراعنه همواره جامعه موحدین را  در دوره غیبت و قبل از آن به عصر ظهور ارجاع می دادند. که این به معنای همان حاکمیت رویکرد انتظار در طول تاریخ به ویژه جامعه شیعه است.
3/2- مقاومت جامعه شیعه با رویکرد انتظار، در مقابل فتنه های قبلی و فتنه تجدد
پرچمداران توحید از انبیاء عظام گرفته تا دوره اهل بیت (ع) تا دوره غیبت در مقابل طواغیت و مستکبران جامعه مؤمنین را به عصر ظهور و منجی موعود بشارت می دادند و به پایداری برای حرکت به آن سمت دعوت می کردند؛ به ویژه در دوره اهل بیت (ع) چه آن روز که امام رضا (ع) به شرق هجرت کردند و این منطقه را به جغرافیای تجمع دوستان و شیعیان شان تبدیل کردند تا دوره ای که پادشاهی صفویه شکل گرفت و بعد پادشاهی دوره قاجار و سپس مشروطه مشروعه و بالاخره جمهوری اسلامی. به نظر ما رویکرد همه اینها، رویکرد انتظار بوده است. اینکه برخی می گویند که باید رویکرد ما انتظار باشد. حرف و کشف جدیدی نیست؛ سخن هزار و چند صد ساله جامعه شیعه است؛ از دوره مبارزه پنهانی گرفته تا دوره حاضر. اینکه شیعه نه زیر بار دولت بنی امیه رفت و نه دولت بنی عباس و نه دولت عثمانی، آیا جز معنای انتظار را دارد؟ چگونه غربی ها بر اساس فلسفه تاریخ خود دوره برده داری را یک دوره کمال محسوب می کنند ما هم در نگرش فلسفه تاریخی خود نیز یک مسیر تاریخی می بینیم که مراتب رشد و کمال جامعه در آن قابل مطالعه است.
مهمترین رویکردهای تاریخی که شیعه در عصر غیبت داشته، رویکرد عبور از فتنه تجدد است. فتنه تجدد فتنه بسیار عظیمی است؛ فتنه¬ای است که با ترسیم آرمانشهرهای مادی، دین زدایی از متن زندگی اجتماعی بشر را شعار محوری خود ساخته است و یک تمدن فراگیر و همه جانبه دارای لایه های پیچیده است که معبودش دنیا است. مهمتر اینکه، این گرایش و نگرش را به یک سبک جاری در زندگی جامعه جهانی تبدیل کردند.
شیعه با همین رویکرد انتظار در مقابل این فتنه مقاومت کرده است. یک نمونه از این درگیری و مقاومت مربوط به زمانی است که جریان تجدد در قالب تکنولوژی و بعد تحول سیاسی در دوره مشروطه است. در آن زمان، شیعه زیر بار مشروطه نرفت؛ در نهایت آنچه دنبال کردند مشروطه مشروعه بود؛ یعنی قید اصل سلطنت، شریعت است نه اهوا و قانون برآمده از آن. آنچه غرب و سکولاریست ها دنبال می کردند سیر از سلطنت به مشروطه و از مشروطه به جمهوری بود، اما شیعه از سلطنت به مشروطه و از آنجا به سمت جمهوری اسلامی حرکت کردند. این همان معنای رویکرد و مکتب انتظار است. در دنیا تنها یک انقلاب حقیقی اتفاق افتاده که هدف اصلی اش احیاء دین و معنویت در حیات اجتماعی بشر و تقیید سعادت، به دین و معنویت است. آیا این رویکرد انتظار نیست؟! مطالباتی که امروز در جامعه شیعی نسبت به برقراری عدالت اسلامی تبدیل به گفتمان غالب شده آیا به معنای رویکرد انتظار نیست؟
البته ممکن است شیعه در طول تاریخ نسبت به مکتب کوتاهی کرده باشد و وظیفه خود را آنگونه که امام زمان (ع) انتظار دانسته انجام نداده باشد. تدبیر و شیطنت جریان طاغوب در تاریخ، گاه ما را از امام و اضطرار به امام غافل کرده و ما اضطرار خود به امام را نفهمیدیم. از غفلت های ماست که دنبال فیلسوفان یونان رفتیم. این بیت الحکمه ها را شیعه نیاورد، هارون و مأمون آوردند. هرچند در آن تصرف کردیم و این تصرف مبنی بر رویکرد به امام زمان (ع) و انتظار هم بوده، ولی بالاخره منفعل شدیم و تأثیر پذیرفتیم.
آنچه در عصر ظهور اتفاق می افتد این است که وقتی مؤمن عقلش کامل می شود، خود را مضطر به ولیّ می داند؛ چون دنبال توحید و پرستش است و بدون امام و ولیّ، پرستش ممکن نیست. لذا جناب سلمان پا جای پای امیرالمومنین (ع) می گذاشت گویا در میدان مین کاری شده پای می گذارد. انسان و جامعه منتظر باید به جایی برسد که هر اقدامی می کند خودش را مضطر به امام بداند. امامی که چشم و گوش و دست خداوند است، امامی که «بنا عبد الله بنا عرف الله، لولانا ما عبدالله» امامی که «بنا یفوز من فاز یوم القیامه».
4/2- فقه شیعه، محور تحولات از آغاز تا ظهور
همه تحولاتی که در طول تاریخ رقم خورده است، بر محور فقاهت و حوزه های شیعه بوده است. ما یک شخصیتهای حقیقی به نام فقها و روحانیون و علماء شیعه در طول تاریخ داریم و یک شخصیت حقوقی. شخصیت حقیقی علمای شیعه بدون تردید ممتاز و فوق العاده بودند اما اکنون روی سخن با دستگاه فقاهت شیعی و شخصیت حقوقی آن است.
این توهم نابجایی است که برای بعضی پدید آمده است که اگر رویکرد ما رویکرد انتظار باشد، دیگر نیاز به عقلانیت مبتنی بر تفقه و مرجعیت اهل بیت (ع) نداریم. آیا می شود در حل و فصل مسائل و اداره جامعه، به مشاهدات باطنی و شهودات ادعایی اکتفا کرد؟! اینکه برخی خیال می-کنند رویکرد انتظار یعنی عبور از تفقه و فقاهت شیعی، از خطاها و لغزشهای بزرگ است. رویکرد انتظار به معنی عبور از فقاهت و ایجاد یک طبقه مرجع در مقابل دستگاه حقوقی روحانیت شیعه نیست. حتماً رویکرد ما رویکرد انتظار است، و حتماً محور این رویکرد حوزه های شیعی است؛ چرا که حلقه اتصال جامعه و فرهنگ مذهب و خلافت کلیه حضرت بقیه الله (ع) هستند. نه می شود طبقه مرجع موازی درست کرد و نه اگر بشود، جامعه به مقصد می رسد. البته شدنی نیست؛ چون با دست تدبیر و هدایت حضرت بوده که همیشه جریان فقاهت شیعه، محور هدایت جامعه بوده است؛ هرچند قصور و تقصیرهایی به چشم می¬خورد، اما رو به رشد بوده است. ایجاد طبقه مرجع جدید اتفاق خوبی هم نخواهد بود؛ چرا که آن طبقه مرجع، چه کار می خواهد بکند؟ آیا با مشاهدات باطنی می شود جامعه را اداره کرد؟!


» نظر