سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ضرورت حضور و مشارکت در مدیریت کلان جهانی اینترنت

اگر ما نتوانیم در مدیریت کلان توسعه نرم افزاری و محتوای جهانی اینترنت حضور داشته باشم، باید مرتب منتظر حادثه سازی توسط دشمنانمان باشیم.

اسم اینترنت که میآید معمولا ترویج مفاسد، فیلتر، هک و مقابله به ذهن می‌آید گو اینکه هر روز منتظر حادثه ای هستیم و نیروهای دفاعی برای این امر آماده نمودیم.

با شبکه جهانی مجازی سه گونه می‌شود برخورد نمود:

1-انزوای و حذفی: که به خاطر تهدیدات مختلفی که دارد آن را از فضای عمومی حذف کنیم. در جهان امروز نه شدنی است و نه به صلاح است، چون این کار باعث انزوا است.

2-انفعالی: مدیریت جهانی شبکه در دست کفر بوده و ما با فیلترینگ به شکل موجود مقابله نماییم. این کار در کوتاه مدت خوب است، اما در درازمدت با رشد و توسعه تکنیکی(که در حال حاضر مدیریت توسعه‌اش در دست کفار است) و نرم‌افزتری مرتب باید عقب نشینی نماییم. البته شکلی از فیلترینگ را قبول دارم که قبلا مفصل توضیح دادم و آن تغییر تخصیصهای اجتماعی و مجوز دادن برای تولید، تبلیغ و مصرف اطلاعات است.

3-فعال و حضور در مدیریت کلان توسعه جهانی شبکه اینترنت

 فضای مجازی جهانی از طریق تخصیص‌های به ظاهر آزاد مدیریت می‌شود، شیب توسعه تخصیصها به لحاظ سخت افزاری، نرم‌افزاری و محتوایی به گونه‌ای است که اهداف رهبران پلید دنیای کفر جلو رود، البته هر کشوری به هر نسبت در این فضا تصرف نموده است، به همان نسبت در جهت اهدافش فضا را توسعه داده است. آنچه بیش از همه در این فضا مؤثر است مدیریت کلان است، که با حادثه سازی مدام در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، منطقه‌ای و جهانی سعی داردبه کنترل تمایلات ملتها بپردازد، فضاهای مجازی روز به روز در حال گسترده‌تر و متنوع‌ترشدن است و روشها و شیوههای جنگهای جدیدی علیه فرهنگ و اعتقادات ملتها طراحی می شود، یکی از ابعاد آن تصرف در تعاریف است، آنها با بزرگ نمایی قدرت تکنولوژی‌های که با استثمار ملتها درست کردند و بر جمجمه‌های محرومان جهان ساخته شده است، به تحقیر سایر ملتها و مخصوصا نخبگان می‌پردازند، تا از این این طریق آنها را به دنبال خود بکشانند.

انقلاب اسلامی در سه ده اخیر با تلاشهای مردم و هدایتهای رهبری تبدیل به قدرتی در عرصه سیاسی جهانی و منطقه‌ی شده که غرب، شورای امنیت و سایر کشورها مجبورند، نظرات نظام اسلامی را در تصمیمات خود ملاحظه کنند، مثل مسائل سوریه، به فضل الهی همین ایده را باید در فضای مجازی دنبال نمود، به گونه‌ای که غرب در تصمیماتش مجبور شود، نظرات ایران را در کنترل و توسعه فضای مجازی از جمله حذف سایتهای شبهه پراکنی علیه دین و مستهجن دخالت دهد، مواضع ما در برابر غرب در مدیریت کلان و توسعه فضای مجازی باید به‌گونه‌ای باشد که احساس کند اگر نظرات ما را رعایت نکند با بحران در مدیریت اینترنت مواجه می‌شود، امروزه ما بدون اینکه گفتگوی مستقیم با غرب داشته باشیم بر تصمیماتش اثر می‌گذاریم، چون قدرت نفوذ ما در ملتها زیاد شده است، ما نیروهای مردمی زیادی در جهان داریم که می‌توانیم با کمک آنها بر غرب اثر بگذاریم، منتهی باید این نیروها را به لحاظ کلان مدیریت کنیم، وقتی غرب احساس کرد ما می‌توانیم لشکرهای عظیمی مقابل او بسیج نماییم، مجبور می‌شود، تدریجا از مواضع خود و نوع مدیریت فضای مجازی کوتاه بیاید و الا مثلا با تهاجم، تحریم، ضربات اقتصادی و... مواجه می‌شوند. دقت نمایید عرصه عرصه جنگ است اگر تدافعی برخورد کنیم، همین خواهد شد که می‌بینید، هر روز با موضوعات و حوادث نوبه نو و متنوع روبه رو می‌شویم و انرژیها به جای اینکه صرف رشد فکر و فرهنگ اسلامی در جهان شود صرف دفاع می‌شود و هر روز نیز شبهه و شک جدیدی نسبت ارکان دین نشر می‌دهند، و در عرصه سبک و مدل زندگی، الگوهای متنوع دنیاپرستی مدرن را ترویج می‌دهند و تعاریف ما را از زندگی، رشد و حتی دین عوض می‌کنند و بدتر از همه بر بدنه کارشناسی نظام که اداره و توسعه جامعه در دستان آنهاست اثر گذاشته و سمت و جهت توسعه را عوض می‌کنند، کما اینکه در دو دهه بعد از پایان جنگ تحمیلی بجای اینکه بیشتر در فکر تولید الگوی توسعه بومی باشیم تا بر اساس آن نیازهای حقیقی را شناخته و در جهت ارتقاع تونمندی خود در بر آوردن آن نیازها تلاش کنیم، بیشتر در فکر توسعه تکنیکی و سخت‌افزاری بودیم، مثا همین اینترنت، که دغدغه اصلی ما توسعه سرعت و گسترش کاربری بوده است، نه تعیین استراتیژی، چشم‌انداز فرهنگی و مدیریت کلان فرهنگی. البته فضای مجازی یکی از ابزارهای آنهاست که از طریق آن به نخبگان کارشناسی و اجرایی، تصمیم سازان و تصمیم گیران خط می‌دهند، این تأثیر گذاری هم مرتب در حال توسعه است. ما بخواهیم نخواهیم عرصه جنگ مجازی پیچیده ای در تمامی ابعاد سیاسی، فرهنگی، هنری، علمی، اقتصادی، نظامی، امنیتی، الگوهای زیست اجتماعی، آموزشی و... پیش روی ماست لذا نیازمند فکر بسیجی در عرصه مدیریت کلان فضای مجازی هستیم که با نوآوری سنگرهای مجازی دشمن را شناسایی و فتح کند، به گونه‌ای که نتواند دوباره بازسازی کند. عرصه مجازی یک عرصه جنگ تمام عیار است نه عرصه دل نوشته و روابط توهمی عاشقانه!!! همانگونه که در عرصه سیاسی توازن قوای جهانی به سمت توسعه قدرت ما در حال تغییر است، باید در عرصه مجازی هم به همین سمت حرکت کنیم، آنگاه از منظر این چشم انداز نیروها و امکانات داخلی را ساماندهی نماییم و تخصیصهای اجتماعی در این فضا را عوض نماییم(بخش از امور مربوط به تغییر تخصیص‌های اجتماعی را قبلا تشریح نمودم). در حال حاضر ما بیش از اینکه به دنبال مدیریت کلان فرهنکی این امکان عظیم در فضای جهانی باشیم بیشتر به دنبال مدیریت فنی و سخت‌افزاری هستیم و این یک تهدید بزرگ است، چرا که مدیریت فرهنگی کفر ما را در روند توسعه فرهنگی با این امکان با دستان خودمان دچاره استحاله و انرزوا می‌کند، چه امری بدتر از این که با استفاده از این فضا خود را توسعه یافته و ما را عقب مانده معرفی می‌کند، نتیجه این امر سرخوردگی از قدرت بالای دین در امر اداره است. ما باید قدرت دین را در مدیریت کلان فضای مجازی و تغییرات کاربرییهای آن در عرصه جهانی به نمایش بگذاریم، برای این امر نیازمند الگوی مدیریت کلان و جهانی فضای مجازی هستیم. انتظار این است که سیاست‌گذاریهای کلان ما را در این جهت قرار دهد و تهدیدات این فضا را در عرصه داخلی و جهانی به فرصت تبدیل نماید(انشاءالله) بیان نظرتان در تکمیل مطلب مؤثر است، با تشکر.

1390/12/29


» نظر

مدیریت کلان رهبری

شاید شنیده باشید که برخی اساتید اخلاق وعرفان برای تربیت شاگردان مخصوص خود، دستورات خاصی به آنها می داد ند. این دستورات ابزارهای تصرف او در شاگرد خود بود. شاگرد برای تکامل و تحول در خود ، آن دستورات را به کار می بست و سپس آثارش را به استاد منتقل کرده و از او دستورات جدیدی برای تکامل روح، اندیشه و عمل می گرفت و این سیر مرتب ادامه می یافت.

نسبت به تصرفات ولایی حضرات معصومین(علیهم السلام) کاملا روشن است، مخصوصا تصرفات مولوی مثل حل مشکل افراد، شفا بیماران و... از این طریق ایمان افرا د مستحکم می شد. بنابر درخواست و اصرار افراد تصرفات مستقیمی در او صورت می گرفت و آن تصرفات تحولات جدیدی دراو به وجود می آورد.

 نسبت به برخی علمای مهذب نیز مرتبه ای نازله از تصرفات وجود داشته استادان از طریق تصرفات، شاگردان را بسمت قرب، کمال، عبودیت و...سوق می دهند. البته نمی خواهم بگویم تمام حرکت وابسته به تصرف استاد بوده، خیر بلکه تصرف مشروط به خواست و اراده خود شاگرد است، تسلیم، بستر ساز تصرفات استاد می باشد. اگر شاگرد به هر دلیل در امری مقاومت کند، استاد نمی تواند متصرف باشد. شرط لازم تصرف؛ تولی، تسلیم، محبت، رضا و... است. درجه و میزان تسلیم، بستر ساز و مهیا کننده تصرف بوده، چقدر تصرف صورت می گیرد؟ مقداری که اطاعت کند و اراده خود را تابع اراده و خواست ولیّ قرار دهد( البته این به معنای برابری نیست). بنده در اینجا به دنبال تحلیل دقیق و بررسی مزایا و اشکالات عرفان مسلمین با عرفان ائمه اطهار(ع) که بخشی از آن در زیارت عاشورا آمده، نیستم، بلکه از بخشی از مطالب آنجا بهره گرفته تا بتوانم مقصود خود را بیان کنم.) نوع تسلیم، نوع تصرف را معلوم می کند، لذا اولیائ الهی به افراد مختلف دستورات مختلف می دادند. این اجمالی از تهذیب و تکامل عبودیت فردی بود. در نسبیت تولی، ولایت و تصرف هویت ایمانی متعیّن و شکل می گیرد. حلقه های عرفان و تهذیب نیز بسیار محدود بوده و اجتماعی نشده بود. اما در روند تکامل تاریخ دینداری ما به مرحله از بلوغ اجتماعی دینداری رسیده ایم که حکومت اسلامی تشکیل شده. رشد دینداری به گونه ای است که از حالت فردی خارج شده و تبدیل یک حرکت جمعی و سازمان یافته شده. افراد در این تشکیلات عظیم در ابعاد مختلف کارهای مختلف انجام می دهند اما آنها مرتبط و هماهنگ اند، مثل انسان در حال نماز، دست و پا و زبان و... هر کدام کار مختلفی انجام می دهند، اما در جهت واحد است که همان عبودیت است. در اینجا نیز جامعه ظرفیت جدیدی پیدا کرده که نیروهای مختلف با ظرفیتهای مختلف باهم مرتبط و برای امر واحدی تلاش میکنند که همان "پرستش اجتماعی" خدای متعال است. جامعه فی الجمله اراده اش را تسلیم ولی الهی یعنی ولی فقیه می کند تا عبودیت توسعه یابد و پرستش اجتماعی در تمامی ابعاد توسعه یابد. بنده فعلا کاری به بحث حقیقی یا اعتباری بودن جامعه ندارم، ولی روشن است تأثیر نظام اسلامی ایران ناشی از جمع کمی افراد نیست. ناشی از جمع است؛ اشخاص دائم در حال تحول، رویش، ریزش، مرگ و... می باشند، اما واحد نظام اسلامی و آثار وجودیش پا برجاست. به هر حال جامعه شیعه و در مقیاس بالاتر دینداران وارد سطح جدیدی از بلوغ و رشد خود شده که حاضر به همدلی، همفکری و همکاری برای به دست گیری مدیریت کلان شده اند، انقلاب و نظام اسلامی نماد بلوغ دیندار در عالم است ،   این توسعه دینداری بروز و ظهورش در این منطقه جغرافیایی زودتر از جاهای دیگر بوده است لذا امروزه شاهد رشد آن در جهان هستیم. به هر حال این سطح فراگیراز دینداری در سابق نبوده است. مردم در این زمان فی الجمله با شدت و ضعفی که در افراد مختلف است اراده جمعی خود را تسلیم ولی فقیه که آن را نماینده دین می دانند کرده اند تا او از طریق تصرفات کلان و با کمک امکانات و نیروی انسانی حکومت، آنها را وارد مرحله های جدیدی از دینداری اجتماعی کند مثل رشد عدالت اجتماعی. در اینجا دیگر مسئله تسلیم فردی و شخصی و تصرف در یک فرد نیست، بلکه تسلیم جامعه است، آنها خواستار تنظیم مناسبات و روابط جمعی بر اساس دین از طریق هدایتها و تصرفات رهبری اند. لذا مدیریت، مدیریت کلان است نه نسخه و دستور برای یک فرد. ولیّ اجتماعی در مناسبات و روابط درون و بیرون جامعه و نسبت بین آن دو تصرف می کند و مرتبا با حادثه ساز های جدید مناسبات، و موضوعات جدید پیش روی جامعه قرار می دهد( به بحث سابق ام در زمینه حادثه سازی، مدیریت حب و بغضها و... مراجعه نمایید). در اینجا افراد صرفا یک دستور و تکلیف مشخص دینی را که مثل هم می باشد را انجام نمیدهند مثل نماز، بلکه در سازماندهی و برنامه ریزی های جامعه مشارکت جسته و تکالیف جدا و در عین حال مرتبط انجام می دهند که هدفش رشد مادی و معنوی جامعه است. رهبری روز به روز این مشارکت را در جهت خاص افزایش داده و با کمک دیگران سازماندهی می نماید. موضوعات جدید، مشارکت را افزایش میدهد، ایشان برای تک تک افراد نسخه و دستور مشخص نمیدهند، مگر بعض مسئولین، بلکه برای کل جامعه و صنوف نسخه می دهند، نسخه و پیشنهادات ایشان برای جمع است مثل نیروی انتطامی، دولت و... تا اخلاق، اعتقادات، اعمال جدیدی در مردم و صنوف با مشارکت و همکاری خودشان ایجاد شود، مدیریت رهبری صرفا بازدارنده نیست، بلکه پیشبرنده است، سطوح جدیدی از دین داری را در بین مردم ایجاد می کند. مثلا اقتصاد سرمایه داری که اخلاق خودخواهانه، سود گرایانه، لذت جویانه و وابستگی به کفار را ترویج می دهد را نفی کرده و اقتصاد اسلامی را که روح ایثار و آخرت گرای و تلاش برای دیگران و.. تقویت می کند؛ را ترویج می دهند. رهبری از طریق صورت مسئله کلان جدید مثل جهاد اقتصادی مناسبتهای اجتماعی را متحول می کند، به عنوان مثال معاملات در بازار مبتنی بر سود حداکثری است، همه به دنبال حداکثر سود بودند ولی با تصرف در مناسبات اقتصادی، تدریجا روحیه ایثار و فداکاری و اکتفا به حداقل سود حاکم می شود.  الان طرح دولت الکترونیک مناسبات جدیدی ایجاد کرده، رهبری هم با تصرفات کلان، مناسبات جدید به وجود آورده و نسبتها را متحول می کند. در عرصه سیاست، فرهنگ و اقتصاد، معادلات و الگوهای جدید حاکم می کند. بستر تغییر شیوه تولید، توزیع و مصرف را ایجاد مینماید. دقت شود رهبری جهت دهنده کلی بوده که این مهم از طرق موضوع و مفهوم سازی کلان یا ایجاد سازمان کلان مثل مجمع تشخیص مصلحت صورت می گیرد. اما تنطیمات تغییر ساختارهای -تولید، توزیع و مصرف کالاهای فرهنگی و اقتصادی و موضوعات سیاسی- موجود و ملاحظه نسبت آنها با ساختار مطلوب بعهده مسئولین است. به عبارت دیگر رهبری با حادثه سازی بستر تغییرات نسبتهای کلان را مهیا می کند و مثلا فرهنگ سازی می کند، اما تنظیم تغییرات بعهده مسئولین است. به عبارت دیگر صورت مسئله های جدید کلان برای رشد آفریده؛ اما حل آنها بعهده دولت، کارگزاران و مردم است. به میزانی که دیگران در حل صورت مسئله ها مشارکت می کنند به همان میزان اراده رهبری جریان می یابد. قدرت رهبری به میزان پذیرش اجتماعی صورت مسئله هاست. نه این که ولایت؛ مطلقه نیست خیر ولی فقیه در ایجاد موضوعات و حوادث رشد، اختیار دارد، ولی در عمل میزان اطاعت، قید به اختیار میزند. بالاتر از ولایت معصوم(ع) که نداریم وقتی اطاعت نشود خانه نشین می شود. لذا میزان تصرفات رهبری به سطح و نوع تولی جمعی جامعه، بستگی دارد. به میزان تسلیم اختیار و هماهنگ نمودن خواست و نظرشان با رأی و تدبیر رهبری بستگی دارد. افق تولی بستر ساز سطح تصرفات و رهنمود هاست. باید توجه داشت که نوع تصرفات با نوع تولی تناسب دارد نه برابری، فرق است بین تناسب و برابری، یعنی این گونه نیست که مثلا اگر تولی 7 درجه باشد ولایت 7 درجه باشد، خیر تصرفات بالاتر است چون زمینه های رشد و تکامل آینده را فراهم می کند. در واقع ظرفیت سازی می کند نه صرف پاسخگوی به نیاز جاری. لذا هر چقدر سطح تولی و اشتراک در تحقق اراده و پیشنهادات رهبری بالاتر رود، سطح ولایت بالاتر میرود. دقت نمایید تولی اجتماعی صرفا به معنای فعل قلبی و محبت نیست، یک مرتبه از آن افعال قلبی است، اما آن در افکار و اعمال اجتماعی جاری میشود و تبدیل به عقلانیت جمعی و مشارکت اجتماعی می شود. در واقع شاخص اصلی و عینی تولی واقعی؛ سطح مشارکت اجتماعی در ابعاد مختلف اداره جامعه بر مبانی دینی است. بستگی به این دارد که چقدر دستگاههای مختلف، صنوف و مردم با هم همفکری، همکاری در تحقق سیاستهای رهبری مشارکت کنند. همکاری اجتماعی برای فهم، تبیین رهنمودهای رهبری و پیدا کردن سازوکارهای اجتماعی، اجرایی، برنامه ریزی و سازماندهی. در اینجا تولی فردی لازم است اما کافی نیست، باید ارادهها در هم ضرب شود و مشارکتها گسترش یابد.یعنی اگر بخواهیم میزان تولی اجتماعی را بفهمیمیم باید ببینیم چقدر اصناف، گروههای مأثر، دولت، نخبگان، حوزه، دانشگاه و... با هم در جهت خواست رهبری تعامل داشته. همکاری اجتماعی هر چقدر بالا رود بستر موضوع سازی تکاملی بیشتر فراهم میشود و بیان کردیم که تناسب دارد نه برابری لذا اشکال نشود بسیاری از سخنان رهبری زمین مانده، خیر، چون تصرفات فقط ناظر به نیازهای فعلی و زمان جاری نمی باشد، بلکه ناظر به جهت تکامل و آینده و نیازهای تکاملی و جدید خواهد بود به عبارت دیگر رهبری در جریان تکامل نیازسازی می نمایند، نیازی که نبوده ایجاد میکند، به آن نیاز حیات اجتماعی میدهد، چون مدیریت، مدیریت تکاملی است، رهبری با نیاز سازی از قبل پاسخ بخشی از آنها را داده و نخبگان را تشویق به حل ابعاد نظری و عملی سوق می دهند، لذا اشکال نشود سطح تولی ضعیف است خیر تصرفات و تئوری و موضوع سازی برای افزایش شدت تولی هاست( البته نه تولی به خود بلکه تولی به خدای متعال و حضرات معصومین(ع)). رهبریِ رهبر ناظر صرفا ناظر به ظرف زمان خود نمی باشد، بلکه ناظر به مدیریت آینده نظام اسلامی و جهت دهی به تمایلات آیندگان نیز می باشد. چگونه نویسندگان آثاری می گذارند تا آیندگان که ظرفیت بیشتر پیدا می کنند از علوم آنها استفاده نمایند، همین امر در مورد رهبری نیز می باشد. در واقع آیندگان نیز از ظرفیت رهبری برای رشد حرکت خود استفاده می کنند.در واقع رهبری جلوتر از زمان حرکت می کند و با در نیازهای تکاملی، حادثه سازی مناسب را انجام داده و بستر رشد را برای حرکت در آن مسیر را فراهم مینماید، مثل نیاز آیندگان به انرژی اتمی، شاید ما بتوانیم این زمان انرژی را از طروق دیگر بدست آوریم و مجبور نشویم سر این قضیه با غرب درگیر شویم، اما نسلهای آینده ما نیاز به آن دارند، لذا برای حفظ اقتدار آنها باید باید زیرساختهای آن را ایجاد نماییم، اینها نیازهای تکاملی است. لذا سطح ولایت با تولی اجتماعی تکاملی تناسب دارد؛ هر چقدر تولی شدیدتر شود موضوعات متصرفیِ جدیدتری برای سرپرستی رشد جامعه پیش رویش قرار می گیرد. بعنوان مثال در زمان نگارش این سطور ، مقام معظم رهبری مطالب نو و بدیعی را در مورد مدیریت کلان رهبری در جمع مردم کرمانشاه تولید و در معرض افکار مردم و نخبگان گذاردند. ایشان تبین نمودند که من در مسائل اجرایی کشور حتی اگر مخالف نظرم باشد دخالت نمی کنم(که این نشان از سعه صدر ایشان است) مگر در جایی که احساس کنم خط انقلاب به خطر می افتد مثل قضیه هسته ای، سطح مدیریت رهبری سطح کلان است که در آن به دنبال سرعت دادن به انقلاب بوده ، سطوحی جدید از تکامل دینداری را طلب می کنند مثل عدالت اجتماعی تا چقدر عنایت شود. ایشان به دنبال رشد و   پیشرفت همراه با تعالی در تمامی ابعاد داخلی و خارجی، مراقبت از خطرات و آسیبهای کلان می باشند لذا با مدیریت ایشان انقلاب اسلامی وارد مرحله ی جدید می شود، رهبری برای جلوگیری از سکون، تهجر و بازگشت و تقلید از غرب، فضاهای جدیدتری را پیش روی جامعه باز می کنند. به سخنان چند روز اخیر ایشان در کرمانشاه نگاه کنید، ایشان تصریح دارند که نسبت به سیاستها در شرایط مختلف باید بازنگری شود، اگر سیاستی غلط بوده عوض شود، مهم اهداف است، سیاستها ابزار رسیدن به اهداف می باشند، سیاستهای کهنه می شوند، لذا باید بازنگری شوند. اهداف ثابت، اما سیاستها قابل تغییراند، به عنوان مثال ایشان با فراست و کنایه سیاست غلط تعدیل جمعیتی را در دوران سازندگی به چالش کشانیدند. چرا؟ چون این در راستای مدیریت کلان ایشان است، جمعیت یک کشور در حال مبارزه و پیشرفت همیشه باید جوان باشد. این مدیریت، مدیریت اجرای نیست، قرار نیست ایشان شخصا مبادرت به برنامه ریزی برای افزایش جمعیت نمایند، اگر مسئولین به هر دلیل به این جمع بندی نرسند اقدام لازم نمی کنند. لذا ایشان استدلال می آورند تا تفاهم لازم به وجود آید. بر خلاف تصور برخی که تصور می کنند مدیریت یعنی دستور و امر و نهی، خیر امر و نهی بخشی از مدیریت است، اصل مدیریت، مدیریت تمایلات عمومی است (که قبلا توضیح داده شد)، ولایتِ، ولایت فقیه نه از سر خودخواهی و استکبار است، خیر از سر مهر، محبت و شفقت برای رشد دیگران است. در مدیریت ضمن جذب قلوب، افکار رشد داده می شود تا زمینه های تفکر و عقلانیت جمعی فراهم شود، تا از آن طریق بستر همکاری اجتماعی ایجاد شود. به عبارتی عقلانیت دینی شکل گیرد(شاید بعدا اگر خدا توفیق دهد در مورد عقلانیت دینی مطالبی را بیان کردم انشاءالله. اما اجمالا عقلانیت دینی حول ولیّ اجتماعی که قدرت محاسبه و کارشناسی دارد شکل میگیرد) و به دنبال آن سازماندهی دینی در پرتو همکاری جمعی شکل می گیرد. اگر به هر دلیل بر استدلال رهبری تفاهم صورت نگیرد یعنی مردم و مسئولین وقت نپذیرند، اراده جریان پیدا نمی کند. البته روشن است که رهبری صرفا از طریق مجاری تعریف شده اقدام نمی کنند، بلکه سعی در گفتمان سازی می نمایند و از این طریق بستر تغییرات کلان را فراهم مین مایند. با توجه به آنچه اشاره شد روشن گشت که سطح دینداری بسیار رشد کرده و وارد مراحل جدیدی از بلوغ تاریخی خود گردیده است. شاید بسیاری این سؤال برایشان پیش آید که، پس توسعه برخی ناهنجاریها ناشی از چیست؟ در سابق این ناهنجاریها با این وسعت نبوده است؟ آیا این نشان از کاهش سطح دینداری نیست؟ پاسخ قاطع این است که اگر با نگاه سیستمی ملاحظه کنیم خیر نباید با نگاه انتزاعی و بریده از شرایط داخلی و خارجی و هجوم همه جانبه دشمن نظرات بدبینانه داد.  ما دارای نقاط قوت بسیار زیادی هستیم که این ناهنجاریها در مقابل آن ناچیز است. مثل روحیه استکبار ستیزی از همین روحیه برای حل معظلات میشود بالاترین استفاده کلان را نمود، منتهی باید مدل توسعه مشارکت مردمی را از زاویه مدیریت دینی بدست آوریم. برای ارزیابی وضعیت جامعه باید بگویید در چه شرایطی هستیم، تا بگویم وضعیت چگونه است. در سابق شدت حملات علیه ایمان مردم به این اندازه نبود،امروزه صدها هزار رسانه از جمله اینترنت -که قبلا کارکردش را تحلیل کردیم- به روی مردم آتش میریزند، در این شرایط تنها 23 میلیون نفر به زیارت امام رضا(ع) می روند. اضافه کنید زیارت حضرت معصومه(س)، امامزاده ها، کربلا، سوریه، محرم، صفر، رمضان و.... و مهمتر این که، در شرایطی که مادگرایی عالم را فرا گرفته بود مردم به آن پشت کرده و حکومت اسلامی را بر محور ولایت فقیه ایجاد نمودند یعنی دینداری در مسیر رشد تاریخی خود وارد مرحله ای گردده که حاضر شده زیر بار عالم و فقیهی که می داند معصوم نبوده برود. کسانی که با روایات سرو کار دارند میدانند در زمان معصومین علیهم السلام بعضی از سؤالات نشانده این است که سائل نعوذا بالله نسبت به عصمت معصومین(ع) تردید دارند، چه خواسته ولایت و حکومت ایشان را بر خود بپذیرند. اما در این زمان دینداری از سطح فردی وارد سطح حکومتی شده، نمودش در این است که بسیاری از مردم از دولت انتظار حل ناهنجاریها را دارند، این انتظار در گذشته از دولتها نبود، انتظار دارند دولت برنامه ریزی و سازماندهی کند. دیگر اینجا بحث نصیحت طرف نیست که افراد موعظه شوند؛ بلکه انتظار از تصمیم گیران است این سطح بالای از دینداران است، مردم بیش از این که به مرتکبین فشار وارد کنند به مسئولین فشار وارد می کنند که شما با کار فرهنگی و... ناهنجاریها را کاهش دهد. علاوه انتظارات جدیدی در دینداری طرح شده مثل عدالت خواهی، نوآوری، توازن قوا و بالاتر برتری قوا نسبت به کفار، که در سابق نبود. گسترش دینداری و لزوم حضور در مدیریت جهان، انقلابات منطقه و حرکتها در غرب و عدالت خواهی آنان همه ناشی از توسعه دینداری در جهان است و نیاز به مدیریت کلان، این است که رهبر انقلاب اسلامی امام خامنه ای(حفظه الله) می فرمایند مدیریت رهبری مدیریت در سطح کلان است و ناهنجاری هم ناشی از این است که در مدیریت جمعی در مواردی به هشدارهای رهبری توجه لازم ننمودیم، مثل مقابله با تهاجم، قتله عام، شبیه خوان و ناتوی فرهنگی و بی توجهی به مقوله عدالت در جریان سازندگی. اما امید است در پرتو هدایتها و تصرفات رهبری و افزایش شدت تولی و تلاش اجتماعی ناهنجاریها کاهش و سرعت انقلاب اسلامی افزایش یابد و مقدمات ظهور منجی عالم بشریت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک گردد(انشاءالله).

28/7/1390    


» نظر

ضرورت تولید فرهنگ و سازکارهای مشارکت جمعی بر مبنای دین

ضرورت تولید فرهنگ و سازکارهای مشارکت جمعی بر مبنای دین

یکی ازاساسی ترین حقوق جامعه ، حق عزت، استقلال، رشد تعالی پیشرفت و عدالت است. حق اقتدار ، عزت، تعالی و عدالت ازتناسبات حق پرستش است. چرا که تا جامعه رو به جلو نرود بسترهای اجتماعی، عبادت و تأمین حق پرستش آنها فراهم نمی شود. به عبارتی حق پرستش نظام دارد؛ بین آنها رتبه و اولویت بندی وجود دارد. برخی بسترساز برخی دیگرند. حق پرستش جمعی خدای متعال فراهم کننده و بسترسازحقوق فردی است. اگر جامعه ای مقتدر نباشد ذلیل شده و توسط دیگران تحقیر می شود، آنگاه برای خروج از تحقیرسعی در تقلید مخصوصا تقلید فرهنگی می کنند. اینجاست که فرهنگ بیگانه در یک جامعه حضور می یابد. برای رسیدن به اقتدار، مشارکت جمعی ضرورت دارد. انرژی آحاد جامعه در حرکت های سازماندهی شده ی جمعی -دراشکال مختلف آموزشی، اقتصادی و فرهنگی وغیره- باید شکل گیرد. سازماندهی اجتماعی باعث سرعت در تأمین اقتداراجتماعی می گردد. بنابراین به بیان مختصر یکی از راه های تامین حق پرستش اجتماعی، سازماندهی و مشارکت جمعی است. به تعبیردیگر حضور اجتماعی می باشد. برای این مهم فرهنگ خاص و سازکارهای خاص خودش را باید تعریف نمود. اگر پایه های فرهنگ بومی، یک ملت بخواهد رشد کند باید فرهنگ سازمانی خود را بر اساس مبانی اعتقادی خود در ابعاد مختلف حرکت جمعی تولید کند. نمی شود گفت آحاد جامعه مثل زنان حضور نداشته باشند، چرا که عدم حضور به معنای کندی سرعت در تامین اقتداراجتماعی است. از طرف دیگر نمی شود حضور، بدون ضابطه فرهنگی خود ملت باشد. اگر فرهنگ جمعی لازم تولید نشود، جامعه که بدون یک فرهنگ خاص حرکت نمی کند، دچار التفاط فرهنگی می شود برخی آداب و رسوم فرهنگی دیگران را می گیرد. امروزدرحوزهِ حجاب وعفاف گرفتارهمین مشکلیم. ما نه درست سازکارهای حضور اجتماعی در ابعاد مختلف براساس فرهنگ دینی را تعریف نموده ایم، نه فرهنگ پوشش در سطوح مختلف را. اگربخواهیم دقیق تر شویم تعاریف توسعه ، رشد ، تعالی ،عدالت و سازکارهای متناسب با آن و فرهنگ آن را تولید نکردیم و داریم با تعاریف و سازکارهای دیگران عمل می کنیم، لاجرم بخشی از فرهنگ دچارآسیب تقلید می شود. ما دردوران گذاریم، دوران گذارآسیب های خود را دارد. یعنی از دوران حاکمیت فرهنگ ، سیاست و ابعاد طاغوتی می خواهیم عبورکنیم و به سمت حاکمیت همه جانبه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی دینی برویم. دراین دوران نمی توانیم زنگ تعطیل زد. ما ناچاریم برای رسیدن به عزت؛ حضور اجتماعی آحاد مردم را داشته باشیم. درجریان این عبور، تا تولید تعاریف سازکارها و معادلات متناسب با فرهنگ دینی، لاجرم آسیب های فرهنگی متناسب ازفرهنگ مهاجم را خواهیم داشت. فرهنگ مهاجم بیکار نمی نشیند؛ درابعاد مختلف فرهنگی، ما را دچارآسیب می کند. مهم این است که ما درحرکت به سمت رشد، تعالی وعدالت بازنایستیم وآسیب ها باعث نشود جهت راه را گم کنیم. تامین عزت و اقتدار، بستر بازهویتی شخصیت های آسیب دیده درراه را فراهم می کند. تمام کسانی که آسیب دیده اند مهاجم یا پیاده نظام مهاجم نمی باشند. برخی فریب خورده یا تحقیرشده اند و با یافتن هویت و عزت خود، راه خود را از بیگانگان جدا می کنند. لذا یکی ازاساسی ترین حق، حق پرستش اجتماعی خدای متعال است و یکی ازابعاد آن تامین عزت اجتماعی است و رسیدن به آن نیازمند حضور و مشارکت جمعی است. مشارکت جمعی نیازمند تولید سازکارها و فرهنگ جمعی متناسب با فرهنگ اصیل جامعه است و عبورازدوران گذاربه سمت مطلوب ها همراه با چالشها و آسیب هاست و با نزدیک شدن به مطلوبها هویت ها و شخصیت ها احیاء می شود و فرهنگ بیگانه نفی می گردد. مثلا زنان بخش مهمی از هویت خود را به نوع پوشش تقلید ی غربی تعریف نمی کنند. با توضیح بالا روشن می شود چرا مقام معظم رهبری امسال را سال جهاد اقتصادی نامیدند؛ ایشان به دنبال بسیج نیروها و امکانات برای رسیدن به اقتداراقتصادی اند. در حرکت به سمت اقتدار اقتصادی تدریجا سازکارها و فرهنگ متناسب با فرهنگ دینی نیز در ابعاد جمعی تولید می شود مثل ایثار، تعاون و فداکاری جمعی . تدریجا نیز راهکارهای حضورصحیح و موثر زنان برای رشد، تعالی و عدالت اجتماعی براساس فرهنگ دینی تولید می شود. لذا براین اساس باید به دنبال بدست آوردن راهکارهای گسترش و حفظ حضورزنان درجامعه براساس فرهنگ دینی بوده. یکی ازآسیب های دوران گذار این است، که بخشی از حضوراجتماعی زنان دچارآشفتگی می شود. حضور گسترده ی زنان درکوچه و بازار، نشان ازاین آشفتگی دارد. این آشفتگی فرهنگی را صرفا نمی شود با روش های فیزیکی کنترل نمود، چون این آشفتگی فقط مربوط به حوزه ی حجاب و عفاف نیست. سایر حوزه های فرهنگی نیز دچارآشفتگی است، مثل عرصه هنر، فیلم ، موسیقی درکوچه و بازار، اعتیاد ، طلاق و... بله کنترل فیزیکی را نباید مطلق حذف کرد؛ تا سرعت و جرعت دشمنان و پیاده نظامش افزایش یاید. باید در کنار آن مجموعه دستگاه های فرهنگی کار نمایند و برنامه تولید فرهنگ مشارکت جمعی را طراحی کنند. ثمره بی توجهی به تولید فرهنگ حضورجمعی و سازکارهای آن همین است که درکوچه و بازارمشاهده می کنیم. اگرحضور، براساس مدیریت تحریک انگیزه ها برای حضور و سازکارهای سازمانی، ایمانی باشد مردم برای اقتدار جامعه تولید، توزیع و مصرف می نمایند. نه تنها ازفرهنگ بیگانه تقلید صورت نمی گیرد بلکه مرتبا فرهنگ دینی مانند ایثار، تعاون برنیکی، تلاش مضاعف، مهربانی، حیا ، عفاف ، غیرت و... توسعه می یابد. اقتدار و عزت اجتماعی باعث توسعه ی اخلاق و فرهنگ ِ متناسب با خود درتما م حوزه های مربوطه از جمله حجاب و عفاف و غیرت می شود؛ چرا که تمام حوزه های اخلاقی انسان با یک دیگر مرتبط است. با این توصیف می توان فهمید مدیریت توسعه ما دچار آسیب جدی بوده و آن تحریک تمایلات براساس مدل های سرمایه داری و اقتصاد محوری و اومانیسم است. این مدیریت عرصه ناخواسته، فضای فرهنگی کشور را دچار آلودگی کرده است. اگردرمسیرحرکت به سمت اقتدار؛ فرهنگِ رشد ، تعالی و عدالت را تولید کنیم، ضمن تامین حق پرستش اجتماعی، حقوق فردی پرستش نیزبه خوبی احیا می شود، چرا که سالم بودن فضای اجتماعی؛ موجب مهیا و آسان شدن شرایط برای پرستش فردی است. شرایط می تواند فرد را دررسیدن به حق خود درضیق یا وسع قراردهد، به عنوان مثال در وسع دررابطه با دیگران (مثل جنس مخالف) دچارآسیب نمی شود . لذا حق جامعه و فرد است که خدا را درتمامی ابعاد بپرستند و عزت و اقتدارپیدا کنند و هر چیز مانع این حق شود باید حذف شود. آسیب دیدن حوزه حجاب و عفاف و غیرت دینی ناشی ازبی توجهی به حق اجتماعی است؛ حق اجتماعی حقی است مشاع که آحاد مردم دررابطه با هم درتامین آن سهم دارند. تأمین آن نیازبه مشارکت سالم اجتماعی دارد. همه باید درسالم سازی محیط مشارکت کنند. هرکس به هرمیزان که موجب آلوده سازی محیط اجتماعی شود، هم به خود ظلم کرده هم به دیگران؛ یعنی باعث شده حق پرستش فردی اش و هم حق پرستش اجتماعی که تامین روابط سالم را به دنبال دارد دچارآسیب شود. حق جامعه است که روابط بین آنها سالم ودورازگناه باشد. بسترهای اجتماعی نباید زمینه ساز گناه و آلودگی را فراهم کند. افرادی نمی خواهند چشم ها و دست ها و گوشهایش آلوده به انواع گناه شود. کسانی که هنجارشکنی می کنند فضای سالم را تنگ کرده و به یک معنا اختیار دیگران دردوری ازگناه را ضیق می کنند، افراد احساس سختی و فشارمی نمایند و گنهکاری عده ای ازسرعمد یا جهل زمینه آلودگی را مساعد می کند. این افراد منجر به تضیق حقوق دیگران در پرستش خدای متعال درروابط اجتماعی می شوند. از این رو آسیب دیدن حوزه حجاب و عفاف و غیرت دینی ازبی توجهی به حقوق اجتماعی است. اصلی ترین حق اجتماعی -که حقی مشاع است ، که تمام روابط اجتماعی درونی و بیرونی جامعه و نسبت بین آن دو که باید سالم باشد- حق پرستش است. تأمین این حق با مشارکت جمعی براساس فرهنگ دینی ممکن است. ما نیازمند تولید فرهنگ جمعی و مشارکت اجتماعی (سازمان یافته ) براساس دین در تمامی ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می باشیم؛ بی توجهی به تولید این فرهنگ باعث بی ضابطه شدن حضوراجتماعی مخصوصا حضور اجتماعی زنان درعرصه های مختلف می شود و احیانا همان مدل ها و شیوه های حضور اجتماعی درغرب، وارد جامعه ما می شود. نگاه غربیان به جنس زن نگاه ابزاری است جنس زن را برای بهره وری درتمامی ابعاد می خواهند و برای این امر اصلی ترین چیزی که ازاو گرفته شد حجاب و حیا و عفاف بود. از جذابیت های جنسی او درعرصه های مختلف هنر و تبلیغ کالاها و... استفاده کردند و پازل های تودرتوی (که قبلا در وبلاگم اشاره کردم) ایجاد شد، که بزرگترین ظلم به زنان صورت گرفت. فروپاشی خانواده ، تجارت فحشا و ... از جمله این موارد است. فرهنگ جمعی مشارکتی که غرب برای حضور موثر زنان تعریف و تبیین و در تمامی عرصه های سیاسی فرهنگی اقتصادی اجرا نمودند، بزرگترین ظلم به زنان (والبته مردان ) را روا داشتند. در عرصه اشتغال، ورزش، تحصیل، سیاست و... همه عرصه حضور اجتماعی عرصه های نگاه ابزاری به زن بود. به تعبیرمقام معظم رهبری: نگاه یک نگاه منفعت جویانه بوده. هدف ارتقاء زن و شکوفایی استعدادها و انرژی های نهفته برای تعالی و یافتن انسانیت خودش نبود؛ حتی جنبش های فیمینیستی دنبال یافتن هویت اصیل خود نبودند، طبیعت و فطرت بشرمیل به پرستش دارد، کدام یک از این جنبش ها به دنبال نهادینه و ضابطه مند کردن میل به پرستش و تغییرارزش های اجتماعی، قوانین حقوقی، جزایی و کیفری و معادلات اجرایی آن بودند. آنها با الهام گرفتن ازرنسانس علیه خدا و انبیاء و اولیاء الهی شوریدند. منتهی کارشیطان و اولیاء باطل، زینت دادن است. به عنوان مثال، مدعی دفاع ازحقوق زنان، تساوی حقوق آنان با مردان و ... می باشند. ما بدون اینکه فلسفه مشارکت جمعی زنان درغرب را بدانیم؛ نادانسته برخی ابعاد آن را تقلید کرده ، الان چه بخواهیم چه نخواهیم، چه بدانیم چه ندانیم این تقلید اتفاق افتاده و مشارکت اجتماعی زنان مشارکتی، التقاطی است؛ چرا که ما نه فرهنگ مشارکت جمعی برمبنای دینی را تولید کرده و نه سازکارهای تأمین امنیت صحیح مشارکت را. تردیدی نیست دردنیای امروزدشمنان درعرصه های مختلف مثل علوم، اقتصاد، فرهنگ، سیاست مرتبا در حال نوآوری برای تأمین اقتدار خود می باشند؛ ما نمی توانیم نیمی از انرژی جامعه را درجهت تأمین اقتدارخود نادیده بگیریم و همان گونه که بیان شد، یکی از حقوق، حق پرستش جمعی خدای متعال درتمامی ابعاد و روابط است؛ استیفای این حق بدون مشارکت زنان ممکن نیست. بی توجهی به تأمین اقتدارجامعه ازجمله تأمین اقتدارعلمی و اقتصادی، رسانه ای، هنر و سیاست موجب ضعف در مقابل دشمنان و تحقیرشدن جامعه شده و جامعه ای که تحقیرشود به راحتی فرهنگ و اقتصاد و در نهایت سیاست بیگانه را می پذیرد. لذا طرح شد ازتناسبات حق پرستش حق اقتدار، عزت، تعالی و عدالت است. مدیریت دنیای امروز با نوآوری مداوم درعرصه های مختلف نظام مفاهیم، ساختارها و محصولات مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی راعوض می کند ؛ ساختارهای تمدنی دیگری شکل گرفته و در حال عوض شدن است؛ ما باید بتوانیم درتغییرات ساختارها نقش داشته و به تعبیردیگرموازنه قوا را برقرارکنیم و به عبارت بهتر، موازنه قوا را به نفع جهان اسلام تغییردهیم (کما اینکه الان با تدابیری خاص این تغییر در حال اتفاق است؛ بیداری اسلامی نوید بخش این تغییر موازنه است) به تعبیر امام راحل باید سنگرهای کلیه عالم را فتح کنیم. رسیدن به این اقتدار، اصلی ترین هدف انقلاب اسلامی است و این بدون مشارکت جمعی مخصوصا مشارکت جمعی زنان ممکن نیست. دشمن توقف نکرده و تمامی ابزارها و نیروهای انسانی خود را برای پیش برد حرکت های علمی ، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به کار گرفته ما هم نمی توانیم توقف کنیم . مسلما ما باید سرعتمان را چند برابر کنیم این امر شدنی است؛ چرا که تفاوت اساسی فرهنگ ما با دشمنان دراین است که، اساس همکاری جمعی آنها منفعت طلبی و خود محوری و منافع مشترک است، لذا درجایی که آن تأمین نمی شود به تنازعات شدید کشیده می شود اما اساس همکاری سازمانی درفرهنگ دینی تعاون بر نیکی ، ایثار، فداکاری و گذشت است؛ دیگری را برخود ترجیح دادن، خود را فدای دیگری کردن (ودر سطوح بالا خواست خود را فدای خواست ولی و سرپرست جامعه کردن) براساس این فرهنگ، مبنای همت و تلاش اجتماعی، تامین اقتدار و عزت جامعه است؛ نه رسیدن به منافع خود. نهادینه شدن این اخلاق در جامعه، یعنی گذشت از خواست خود و تلاش و همت برای افزایش سرعت عزت اجتماعی، این امر تاثیرزیادی درتمامی ابعاد فرهنگ جامعه دارد؛ ازجمله حوزه حجاب و عفاف و غیرت دینی. چرا که اولا افراد متوجه می شوند بی توجهی به فضای عمومی جامعه و حضور نامناسب موجب کاهش اقتدار و آسیب پذیری اجتماعی جامعه می شود؛ آسیب پذیری جامعه به ضررخودشان نیزمی باشد. ثانیا افراد ازخواسته های فردی و تمایلات شخصی برای رسیدن به اقتداراجتماعی دست برمی دارند و بر آن اصرار نمی ورزند و تمایلات شخصی را فدای تمایلات اصیل جامعه که سربلندی و عزت جامعه می باشد، می نمایند. 

 حال روشن می شود چرا این قدر حفظ و رشد نظام اسلامی درنظرامام راحل و مقام معظم رهبری اهمیت داشته، که هیچ حکم فردی را برابربا آن نمی دانستند و حفظ حکومت را بالاترازاحکام فردی می دانستند ولو درمقطعی حکمی محدود و یا تعطیل شود. بنابراین با توجه به آنچه که مطرح شد اصل ترین وظیفه آحاد جامعه، حفظ و توسعه اقتدار اجتماعی اسلام است و این حق آنهاست. اصل، حفظ و توسعه نظام است و آحاد جامعه انرژی خود را به مشارکت می گذارند تا این حق که حق پرستش جمعی خدای متعال است، محفوظ مانده و توسعه یابد. لذا توجه به خانواده درشرایط مختلف و میزان ِ اقتدارو آسیب ها و نقاط ضعف ازاین منظر باید ملاحظه شود. باید دید نوع خانواده، ترکیب جمعیتی و ... چگونه باشد تا اقتدار نظام اسلامی درمقابل دنیای باطل با مشارکت جمعی مخصوصا زنان تأمین گردد.پیرامون موضوع نوع خانواده در شرایط مختلف ِنسبت اقتدارو آسیب ها مطالب زیادی است که ان شاء الله بعدا به بخشی از آن خواهیم پرداخت.

 ناگفته پیداست تامین حقوق اجتماعی بدون هماهنگی اراده ها ممکن نیست؛ صرفا حضور، نمی تواند تأمین کننده حقوق اجتماعی باشد، انسان ها چون اختیاردارند و اختیارها درجات مختلف و متفاوت دارد باید محوری برای هماهنگی ارادههای اجتماعی وجود داشته باشد؛ آن محور ولی اجتماعی است.        ولی اجتماعی است که اراده ها را حول جهت گیری واحد (پرستش خدای متعال یا{شیطان}) جمع می کند و رشد می دهد. رشد و تعالی جامعه از یک طرف نیاز به مشارکت اراده ها در پیشرفت و عدالت است و از طرف دیگر نیازمند محورتکامل و هماهنگی است. محورهماهنگی ها اراده ی ولی است که جدا ازاراده ی معصومین نیست و آن اراده، توسعه پرستش خدای متعال درهمه ابعاد است؛ تأمین توسعه حق پرستش فردی و جمعی بدون حضوراراده ولی ممکن نیست. دقت کنیم حضوراراده ی ولی به معنای هرج ومرج نیست . اراده ای که تسلیم ولایت الهیه باشد و به دنبال توسعه اراده الهی در خود و جامعه باشد می تواند محورتوسعه، تعالی، پیشرفت، عدالت و استیفای حق پرستش قرارگیرد.

11/6/1390          

 


» نظر