مقدمه
بی شک انسانها فی الجمله دارای اختیارند و شکل گیری میل و نفرتها، حب و بغضها یا به عبارتی تولی و تبریهایشان تابع اختیار آنهاست. حضور، قدرت و انتخاب اراده در شکل گیری زیباشناسی یا نظام تمایلات و حساسیتها و سپس نظام فکری و نظام رفتاریش مؤثر است. اگر انسان را دارای سه بعد نظام تمایلات، نظام افکار و نظام رفتار بدانیم، این حوزهها از نوع تولی و اختیار نسبت به جبهه و محور حق یا باطل متأثر بوده و شکل میگیرد. در مورد جامعه و تمدنها هم همین است. پیدایش، تغییرات و تکامل جوامع و نظام روحی یا اخلاق و نظام اطلاعات یا شبکه دانشها و نظام عملکردشان؛ تابع نوع اختیارات اجتماعی است، ولو این اختیارات به فریب و دروغ و زور ایجاد شده باشد، یعنی سران جامعه با ظلم و تزویر مردم را وادار به مشارکت در آن نموده باشند. نظام حساسیتها یا نظام روحی، نظام فکری و نظام رفتاری جامعه تابع نوع اختیارات و حضور اراده اجتماعی است، به عبارت دیگر مشارکت و حضور ارادهها در پیدایش، تغییر و تکامل یا اضمحلال جامعه و نظامات عاطفی (اخلاق)، اطلاعات و عملکرد دخالت دارد.
اصل بحث
بیشترین ظلمی که غرب به بشریت نموده است این است که با روشهای مدیریت پیچیده ای که اعمال نموده، بسیاری از ارادهها مخصوصا نخبگان را به حضور و مشارکت در پیشبرد و توسعه ی نظام تعریف شده منظور نظر خود، دعوت نموده است. نخبگان، دانشمندان، سیاسیون، اقتصاددانها، همه و همه اراده ی خود را به مشارکت گذاشته اند تا به اصطلاح این تمدن فاسد را در تمامی ابعاد توسعه دهند. جالب است با دستان خود، انرژی خود را به مشارکت جمعی گذاشته و به تولید مفاهیم، علوم، ساختارها، برنامه ریزهای صنعتی ، تکنولوژیهای متعدد و... میپردازند. یکی از ارکان اصلی مدیریت غرب ایجاد تَحبیب و شادمانی نسبت به همین نحوه از مدیریت است؛ مردم نسبت به اینگونه مدیریت خوشحال و راضی بوده.
از اسباب اصلی مدیریت، مدیریت حب و بغض هاست، ابزار جلب و توسعه ی این حب و بغضها، تشویق به مشارکت در توسعه ی نظام و تمدن ایجاد شده در تمامی ابعاد-ساختارهای مختلف اجتماعی، تولید، توزیع و مصرف کالاهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی رسانه ها، ادارات، کارخانه و...- است.
مردم در سطوح مختلف احساس حضورمیکنند(البته فعلا نمی خواهیم نگاه تطبیقی به جوامع بحران زده ی غرب که در حال فروپاشی است بکنیم. دقت نظر پیرامون سطح مشارکت و اعتماد مردم جهان به مدلها و شیوههای غرب از یک طرف و سهم تأثیر انقلاب اسلامی و سائر قدرتها از طرف دیگر، نیازمند مدلسازی و اطلاعات و آمارهای عینی است) متاسفانه بسیاری سرخوش و مست این مشارکت اند و از ظلمهای تودرتویی که به آنها میشود بی خبرند یا چنان شیفته شده اند که حاظر نیستند بپذیرند با مدلهای مشارکتی مدرن به اکثریت بشریت ظلم میشود.
سرمستی و شیفتگی از این مشارکت (ولو مشارکت فکری) مانع از درک بسیاری از واقعیتهاست. متأسفانه امروزه حدود دویست نفر از سرمایه داران جهانی بیشترین امکانات و سرمایه های جهانی را در اختیار دارند و با مدیریت شبکه ی خود دیگران را در تمامی ابعاد آنچه توسعه نامیده میشود؛ به دنبال خود می کشند و آحاد جوامع با میل و رغبت به بدنبال آنها و ایجاد سخت افزارها و نرم افزارهای جدید تر متناسب با آنها حرکت می کنند، این ظلم ها بر بسیاری معلوم نیست.
ما متقابلا با تحریک تمایلات عمومی باید به حضور و مشارکت دادن ظرفیت خود در تمامی عرصه ها باشیم از جمله همین عرصه ی فرهنگی، مردم باید احساس حضور کنند، شرطش فراهم نمودن بسترهای حضور است ما در مقابل هجمه ی فرهنگی غرب باید آحاد جوامع را تحریک به حضور مؤثر در عرصه های مختلف نماییم.
یکی از خصلتهای انسانی میل به فاعلیت و حضور اراده، تأثیرگذاری، مشارکت، شکوفای انرزیهای درونی به شکل فردی، جمعی و سازمانی است. غربیها با فهم این خصلت و به بازی گرفتن آن در جهت اهداف دنیوی و ساختن ساختارها و نظامهای اجتماعی بیشترین و بزرگترین ظلم را به بشریت نموده اند. فهماندن این نکته به بشریت که مشارکت اراده ی تو در سیستم موجودی که کفر ایجاد کرده، ظالمانه است، هم ظلم به خود، هم به دیگران. آنها از قدرتهای تو برای مقاصد شوم خود بهره برداری مینمایند. آنگاه؛ مدیریت ارادهها برای حضور مؤثر و کارآمد در مقابل فرهنگ و ساختارهای فاسد غرب، در باز هویت آنها از یک طرف و عقب راندن و ضربه زدن به حریف از طرف دیگر بسیار مؤثر است.
به نظر می رسد یکی از دلائل جِلوگریها و تَبرجات در بین زنان ناشی از میل به حضور اراده و تأثیرگذاری است، منتهی چون مجرای انحرافی طرح شده، تبدیل به ابزاری برای اظلال خود و دیگران و بسط حضور ارادههای طواغیت در ظلم به بشریت گردیده است. این ظلمی که از روی میل، شیفتگی و حب شخصی، جمعی و سازمانی ناشی میشود، منتهی این امیال توسط کفر مدیریت میشود. این مظالم صرفا مربوط به احساس شخصی افراد نبوده بلکه این احساسات به شکل گسترده ایجاد، مدیریت و توسعه یافته و اَشکال سازمانی گرفته (دانسینگها و مراکز فساد، انتشار آنها از طریق اینترنت و ماهوارهها و رسانه های جمعی و پیدایش تکنولوژیهای پیچیده ی مربوطه نمونه ای از عملکرد سازمانی مدیریت ظالمانه ی کفر است. تعجب نکنید ادبیات این کلمات سخت است، مدیریت ستمگرانه ی کفر در این دوران به همان اندازه که تکنولوزیهایشان پیچیده است، به مراتب پیچیده تر است. ظلمهای پیچیده، تحت عنوان آزادی، حق توسعه، مدرن سازی، رفاه، امنیت، اومانیسم، دموکراسی و... توجیه میشود. غرب شبکه ی مدیریت ظالمانه برای تحریک تمایلات و آن برای مشارکت اراده ها و آن برای توسعه و بسط اراده و مدیریت و سلطه خود ایجاد کرده است. سخت افزارها و نرم افزارهای متناسب با دستان نخبگان و دانشمندان و آحاد مردم ایجاد شده است، سرمایه ها، ثروتها، امکانات، مواد خام و... همه با مشارکت خود مردم جهان گردآوری ، تولید و تغییر یافته است. منتهی این ظلم آنقدر پیچیده است که درکش بسیار سخت است؛ علتش شیفتگی و احساس حقارت نسبت به تمدن مزورانه و حیله گر غرب است. به تعبیر قرآن کریم آنها دنیا را در نظر انسانها زینت بخشیده و انسانها فریب خورده و در جهت بسط امیال شیطانی آنها انرژیهای خود را به مشارکت می گذارند. مگر ممکن است این همه ابزارها، تکنولوژیها، اقتصاد جهانی، شرکتهای چند ملیتی و... بدون همکاری و مشارکت جهانی به وجود آیند. انسانها بسیاری در راه آنچه توسعه ی تمدن ماد ی نامیده میشود، به لحاظ مادی و معنوی قربانی میشوند، اما کسی احساس درد نمیکند.معلوم نیست اگر انقلاب اسلامی اتفاق نمی افتاد مدرنیته چه بلاهای بیشتری برسر بشریت می آورد.شیفتگی و احساس حقارت در مقابل عظمت دنیایی ای که بشر با دستان خود درست کرده، مانع از فهم مظالم شده است(به تعبیرامام رضوانه الله تعالی علیه بت پرستی مدرن). این دنیای فاسد و مفسد را بشریت با همدلی، همفکری و همکاری جمعی و شیفتگی ایجاد نموده است. قلم ازشرح این ظلمی که بشریت در حق خود کرده است عاجز میباشد. چه ظلمی بالاتر از این که تمام انرژیها صرف حفظ و نگه داری آنچه زندگی مدرن نامیده میشود، میشود. ذهنها و روحها مشغول همین دنیا گردیده و روحهای بسیاری مرده و در یک کلام تعامل جمعی برای پرستش دنیا و الهه هایی که بشریت با دستان خود ایجاد کرده است . وقتی قلب روح فکر وعمل انسان ها مشغول امری شود و بیشترین تلاش صرف آن شود، همان پرستش است.
تبیین؛ برای تحریک و مدیریت تمایلات عمومی برای حضور در عرصه ی مقابله با این مظالم عظیم و تغییرمسیر برای حرکت به سمت آنچه انسانها برای آن آفریده شده اند در احیای مجدد هویت بشریت و نفی کفر، شرک و نفاق بسیار مؤثر است. تبیین مظالم در تحریک اراده ها برای حضور و اشتراک اراده ی خود برای مقابله با دنیای باطل مادی در احیای انسانیت بسیار مؤثر است. باید کاری کرد که انسانها از مشارکت در توسعه ی باطل احساس شرمندگی کنند، از پرستش دنیا احساس کوچکی و سرافکندگی نمایند، از مشغول شدن به توسعه ی صرف ابزارهای مادی بیزار باشند، دنیاپرستی و اقتصاد محوری مذموم باشد. انسانها فقط برای دنیا آفریده نشده اند تا تمام انرژی خود را صرف آبادانی همین دنیا نمایند. توسعه ی دنیا تا آنجا مجاز است که این بنیان دچار خدشه نشود. باید کاری کرد که انسانهای که زیر چتر مدیریت مادی قرار میگیرد و انرژی یشان را برای توسعه ی ابزارهای آنها به مشارکت میگذارند احساس سر افکندگی و شرمساری نمایند.(با این میشود جلو آنچه مهاجرت نخبگان گفته میشود را گرفت، نخبه آن است که سلطه پیچیده دشمن را درک کند و الاّ عمله آنهاست.)
علی رغم مظالم عصرکنونی میشود با فطرتهای بشر تفاهم نمود، چون فطرت ظلم و عدل را درک میکنند. تبیین مظالم باعث بیداری مجدد فطرتها و تحریک ارادهها، حساسیتها، افکار و در نتیجه عملها میشود. افراد حاضر میشوند در جبهه ی مقابل استکبار توان خود را به مشارکت بگذارند. حضور ارادهها و مدیریت آنها درمقابل دنیای باطل در عقب راندن فرهنگ سیاست و اقتصاد کفر بسیار مؤثر است ، چون آنها از طریق خود همین ارادهها و مشارکت جهانییان، اقتصاد ، فرهنگ و سیاست فاسد خود را جلو بردند. گرفتن این نیروها از آنها و تحریک به مقابله با روشها و شیوههای مزورانه، تمدنی آنها بالاترین امکان ما در مقابله هجمه های بی امان غرب است. باید لشکر غرب که همان ارادههای انسانی آنهاست را از آنها گرفت. نیروی انسانی اساس و پایه توسعه هر نظامی است ، باید نیروهای انسانی غرب را از او به واسطه تحریک تمایلات آنها و بیان ظلم به آنها از آنان گرفت. جبهه حق باید مدیریت توسعه نیروی انسانی جهان را درجهت نفی ظلم و بسط عدل در دست گیرد ما شاهدیم پرچمی که انقلاب اسلامی به فضل و امداد الهی بلند نمود علی رغم فشارهای دشمنان و امکانات به ظاهر کم مادی چقدر در دنیا نفوذ کرده است؛ این نیست مگر به واسطه مقابله با ظلم جهانی و ایده بسط عدل جهانی. متأسفانه بسیاری از ما از تمدن موجود مادی در بعد مادی اش راضی هستیم، درحالی که ما را مشغول به خود ساخته و از معارف به معارف حداقلی اکتفا نموده و این مانع شناخت باطن فاسد غرب است.
یکی از مصادیق مظالم توسعه یافته به بشریت ایجاد فضاهای سایبری است که به ظاهر آزادانه در اختیار افراد و گروه ها قرار دارد. این فضا بر خلاف تصور بسیاری به صورت پیچیده مدیریت میشود. این که هر فرد متخصص و غیر متخصص هر آنچه به ذهنش میرسد و دلش می خواهد منتشر نماید موجب در هم کوبیدن عقاید، فرهنگ و... میشود. آنها با عقاید مردم جهان بازی میکنند، فضاهای سایبری برای انتقال فرهنگ و سیایت خود به سایر ملل است. فرهنگ آنان سرگرمی به دنیا و خود را به تغافل زدن با اشکال مختلفش است. مسئله فقط انتشار فیلم ها وعکس های مبتذل نیست بلکه سرگرم کردن مردم به خود همین فظاها و ایجاد تغافل نسبت به هدف خلقت است اگر ماهم دقت لازم را به خرج ندهیم دچار همین گرفتاری میشویم. ورود به این عرصه باید به قصد ایجاد جنگ نرم علیه دشمن بود نه صرف سرگرمی. 90/7/2
کلمات کلیدی :
»
نظر