سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ضرورت نگاه حکومتی به دین

 

مقام معظم رهبری در بحث دین پژوهی و دین شناسی خود معتقدند، نگاه ما به دین باید نگاه حکومتی باشد:

"روی آوردن به فقه حکومتی و استخراج احکام الهی در همه شئون یک حکومت، و نظر به همه احکام فقهی با نگرش حکومتی یعنی ملاحظه تأثیر هر حکمی از احکام در تشکیل جامعه نمونه و حیاط طیبه اسلامی امروز یکی از واجبات اساسی در حوزه فقه اسلامی است که نظم علمی حوزه، امید برآمدن آن را زنده می دارد." روزنامه جمهوری اسلامی 26/8/1371 به نقل از کتاب نهضت نرم افزاری از نگاه مقام معظم رهبری ص55 

بسیاری از نگاهها به دین در حوزه استنباط احکام دینی نگاه فردی بوده یعنی دنبال استنباط احکام فردی بوده ولو آن فرد حاکم باشد لذا احکام مدیریت بدست نیامده است. احکام موضوعات جدا، جدا استنباط گردیده است نماز روزه، معاملات در معاملات اجاره از بیع و...جدا، جدا استخراج شده است شیوه وروش دست یابی به تکالیف تک، تک مکلفین بوده است، اما از این زاویه که ما بخواهیم از طریق معارف و احکام جامعه را اداره نماییم نبوده یعنی نگاه ما ناظر به سیستم سازی و مدیریت کلان رشد و تکامل جامعه نبوده است، این است که مقام معظم رهبری تذکر دادند نکاه ما به دین باید نگاه حکومتی باشد. در نگاه حکومتی به دین به عنوان یک مجموعه کامل نگاه می شود و تأثیر و تأثر متقابل احکام برهم و احکام بر اخلاق اجتماعی و هر دو بر اعتقادات ملاحظه می شود. در مباحث اخلاقی نیز پرورش فرد مد نظر بوده، نه جامعه، اگر هم گاهی گفته می شود جامعه منظور تک تک افراد است، لذا ما چیزی به نام شیوه تهذیب اجتماعی نداریم.  چون بسیاری از نگاهها از زاویه مدیریت کلان رشد و تهذیب اسلامی نیست؛ در معارف خود احساس خلاء نمی کنند و مشکل را ناشی از عدم اراده برای اجراء می دانند، در حالی که در خود اجراء هم باید اجزا و شرایط شناخته شده و آموزش داده شده باشد، مثلا فردی که می خواهد نماز بخواند باید اجزاء و شرایطش را بداند. در مورد اداره جامعه بر اساس احکام دین  هم باید اجزاء اداره و شرایطش و به عبارتی الگویش معلوم باشد و از دل دین استخراج شده باشد تا بعد نوبت به اجرا برسد.

نگاه ما به دین نگاه حکومتی نبوده است این به معنای نقص در دین نیست، بلکه به معنای کمبود معارفت ما به دین است، باید کوشید معرفتمان را از دین تکامل بخشیم. در نگرش کلان باید نسبت تأثیراحکام بر هم، احکام بر عقائد و بالعکس را ببینیم، مثلا نوع معاملات چه تأثیری در اخلاق اجتماعی دارد، چه معاملاتی و چگونه باعث رشد اخلاق حسنه می شود چه معاملاتی باعث گسترش آن.

نگاه دین شناسانه ما در نوع برخورد با مسائل حکومت و ارائه راه حل ها دخالت دارد. مثلا کسی که دین را احکام جدا جدا می بیند نگاهش به مسائل حکومت بخشی است، گمان می کند مسائل و مشکلات هر بخش را جدای از تأ ثیر سائر بخشها می توان حل نمود اما کسی نگاه سیستمی دارد، می داند با نگاه کلان باید به مجموع موضوعات نگاه نمود و راه حل های کلان داد. بسیاری از اختلافات و مشکلات ما فارق از حب و بغضهای شخصی و گروهی به نوع نگاه به دین و معرف دینی بر می گردد. ما معتقدیم دین کامل است اما برداشتهای ما از دین که معارف(ما به دین) نام دارد قابلیت تکامل دارد، هر چقدر سطح تولی فردی و اجتماعی بالاتر رود، لایه های عمیق تری از معارف دینی فهمیده می شود این است که مقام معظم رهبری روی تکامل معارف در ابعاد مختلف تأکید دارند.

"من اعتقاد ندارم که بایستی هر کس فهم خود را در اسلام مطلق کند(6/8/1390)" گشودن آفاق جدید در امر فقاهت لازم است(کیهان 16/9/1374) در این زمینه می توانید به کتاب نهضت نرم افزاری از نگاه مقام معظم رهبری انتشارپژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی مراجعه نمایید.

البته پایگاه تکامل معارف دینی تعبد است نه علوم بشری. به هر حال ما نیازمند نوسازی معارف خود بر پایه تعبد و تولی می باشیم. نتیجه عملی آن این است که مواضع رهبری را که از زاویه کلان و حکومتی می باشد را عمیق تر و بهتر متوجه می شویم و در عمل در صحنه های گوناگون بهتر می توانیم ایشان را یاری نماییم(انشاءالله).

1390/8/4


» نظر

بسترهای مدیریت کلان رهبری

 

تصمیماتی که انسان برای خود و دیگران می گیرد ، ساده نیست، بلکه مبادی زیادی دارد از جمله محیط پرورشی، نوع اطلاعات، شرایط تصمیم گیری، اهداف، موانع امکانات فردی و اجتماعی و از همه مهمترتوانایی ها و ظرفیت روحی، فکری و عملی شخصی اش. هر تصمیمی معلول تأثیرگذاری هزاران پارامتر اصلی و فرعی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از درون و بیرون فرد است. در برخی تصمیمات مهم شرایط منطقه و جهانی نیز ملاحظه می شود.

در مورد رهبریت جامعه نیز شبیه همین امر بلکه بسیار پیجیده تر است تصمیمات و مواضع خلق الساعه نیست، این گونه نیست که فرد به تنهایی و با شدت روحی و فکری خود موضعگیری نماید، خیر، بلکه مبادی زیادی دارد از جمله: تمایلات اجتماعی، ظرفیت و اقبال و ادبار مسئولین از نظرات، لزوم وحدت، نیازهای تکامل مربوط به نیازهای آینده نظام برای تأمین اقتدار مثل انرژی هسته ای، اهداف نظام مثل حرکت به سمت بسترسازی ظهور، شرایط منطفه(مثل بیداری اسلامی)، شرایط جهانی(مثل بحران غرب و نزدیکی سقوط آن) امکانات اجتماعی (ثروت، علوم؛ تکنولوژیها و نیروی انسانی)، مدل و الگوهای اجتماعی اداره کشور(مدل سرمایه داری یا اسلامی)


نفاط قوت و ضعف دشمنان، ناهنجاریها، تهدیدات داخلی و خارجی، ظرفیت عقلانیت جمعی (کارشناسان) و استفاده از عقل جمعی و توان و ظرفیت فردی خود رهبری. هزاران پارامتر در سرپرستی و مواضع رهبری نهفته است. رهبری با هوش و ذکاوتی که دارد(که اگر نداشت رهبر نمی شد) با مجموعه نگری و سیستم نگری به وضعیت داخلی و امة اسلامی وجهان، مواضعی را برای تغییر شرایط و تأثیر گذاری بر وضعیت داخلی و خارجی بیان می دارد، آنگاه میزان تولی وتوجه به نظرات ایشان در بین مردم و مسئولین عامل پیش برد اجرایی شدن می باشد. لذا در مواردی برخی انتقادات که به رهبری می شود، متوجه شخص ایشان نمی باشد، بلکه متوجه خود مردم و مسئولین است. مردم در مقابل رهبری وظایفی دارند، از جمله آگاهی هشیاری، بصیرت، حضور حداکتری، فریب نخوردن و... هر کدام از اینها کم رنگ شود حضور اراده ولیّ اجتماعی در جامعه در همان ابعاد و موضوعات کم رنگ می شود، یا اگر مسئولین هماهنگی لازم با رهبری را نداشته، به همان میزان نظر او جریان نمی یابد. جریان نظرات رهبری نیز بخشی نیست نمی شود فقط به یک حرف عمل کرد و کاری به بقیه مواضع نداشت، مواضع رهبری نظام مند است، باید به نظام آن توجه نمود، توجه بخشی به مواضع منجر به ایجاد ناهنجاری عملی درجامعه می شود، مثلا اگر از مقوله فرهنگ غافل شده و تنها به اقتصاد توجه شود در همان ناحیه دچار ناهنجاری می شویم. البته این سخن به معنای این نیست که یک مدیر همه امور را باید انجام دهد خیر باید کار جمعی و سازمان یافته در مواضع و جریان عملی صورت گیرد. لذا تصمیمات، نظرات، پیشنهادات، سیاستها، مفاهیم و اصطلاحات تولیدی، ساختار سازیها و... توسط رهبری مستند به هزاران عامل است به طور خلاصه مستند به ظرفیت روحی، عقلانیت جمعی و توان عملیاتی جامعه است منتهی خود رهبری بالاترین سهم را در تصمیم گیریها دارند، شدت تولی ایشان به حضرات معصومین(علیهم السلام) قدرت نبوغ و ابتکارات فردی، هویت علمی، اطلاعات اجتماعی در اعلان نظرات مؤثر است، تصمیمات ایشان صرفا برای خود نیست، بلکه مربوط به سرنوشت کل جامعه اسلامی ، پیشرفت، محافظت از خطرات، بالا بردن تأثیر گذاری و الگو شدن، ایجاد توازن قوا با کفر بلکه برتری قوا می باشد. یکی از عوامل تأثیر گذار کانالهای ورودی اطلاع گیری خود رهبری است، بنا به تصریح خود رهبری ایشان کانالها اطلاع گیری متعدد دارند، دفتر، اخبار رادیو، تلوزیون و روزنامه ها، کانالهای غیر رسمی و گزارشات مردمی، تماس مستقیم خود و خانواده ایشان با مردم. این راههای متعدد باعث می شود ایشان کانالیزه نشوند و گروهی خاص نتوانند ایشان را در محاصره اطلاعاتی خاص قرار دهند. لذا تصمیمات خرد و کلان ایشان از سر بصیرت و مجموعه نگری فوق العاده است، کسی به راحتی نمی تواند بگوید در این بخش ایشان اشتباه کردند، خیر چون اشراف اطلاعاتی از یک طرف و قدرت تجزیه و تحلیل اطلاعاتی و توجه همه جانبه به اطراف قضیه از طرف دیگر، دقت ایشان را به شدت افزایش می دهد علاوه بر این که ما معتقدیم مؤمنین عادی امداد می شوند، چه خواسته رهبر یک امت اسلامی که به دنبال جذب قلوب مؤمنین به سمت معصومین(ع) و بستر سازی جریان ولایت آنها در جامعه است.

به هر حال بسترهای تصمیم گیری رهبری بسیار زیاد است، هم نخبگان،هم مردم، هم عوامل خارجی مثل تهدیدات، هم آینده نقش دارند. کسانی که حکومت ولایت فقیه را متهم به استبداد می کنند یا به فرآیند تصمیم گیریها توجه ندارند یا خود را به غفلت زده و از سر دشمنی یا حسادت مخالفت می کنند. اداره و پیش برد یک نظام در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن هم با حضور رقبای جهانی ازیک طرف و توسعه حضور و مشارکت دائمی مردم، صنوف، نخبگان سالم سیاسی از طرف ذیگر با دیکتاتوری ممکن نیست، اگر موقتا هم بتوانند، سرانجام سقوط می کنند. در این زمان که این سطور نگاشته می شود شاهد کشته شدن ذلت بار سرهنگ قزافی رئیس جمهور سابق لیبی هستیم . در همین زمان چند روز قبل شاهد استقبال بی نظیر مردم کرمانشاه از رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای (حفظه الله) بودیم. با دیکتاتوری نمی شود این سیل عظیم مردم را به استقبال آورد. همچنین حضور میلیونی مردم در استقبال و مشایعت امام راحل را دیدیم. این به جز با جذب قلوب و محبت الهی ممکن نیست. امام و رهبری در فرایند تصمیم گیریها به نظرات دیگران و ظرفیت اجتماعی توجه داشتند مثل قبول قطعنامه 598 علی رغم میل شخصی امام راحل. به هر حال مدیریت دکتاتورمآبانه با مدیریت محبت آمیز و محبت آور بسیا ر، بسیار متفاوت است آن برای ارضای شهوات و ریاست طلبی است این برای خدمت، تکامل، تعالی و رشد مادی و معنوی، لذا بالاترین ایثار در خدمت و سعه صدر یرای رشد و تربیت جامعه توسط رهبری انجام می گیرد.اما همان طور که اشاره شد مدیریت رهبری در سطح کلان است، مدیریت کلان نیز متأثر از عوامل زیادی است که به برخی از آنها اشاره شد اما اگر به هر دلیل مشکلی در بخشی از عوامل بروز کند، نوع و سطح مدیریت کلان تفاوت خواهد کرد. به عنوان مثال شدت مردم و مسئولین در حرکت جمعی و سازمان یافته، هم بستر ساز مواضع رهبری است، هم بستر ساز جریان آن در جامعه می باشد؛ اگر عقلانیت جمعی جامعه (کارشناسان) وصنوف  نتوانند یا نخواهند سطحی از مواضع رهبری را بپذیرند، در همان سطح، مواضع ایشان اجرایی نمی شود، میزان شدت و ضعف پذیرش تعیین کننده سطح جریان است و در همان سطح ناهنجاریهای بروز می کند مثلا با مراجعه به اسناد تاریخی روشن می شود امام راحل معتقد به ادامه جنگ تا پیروزی کامل بر استکبار بودند، اما برخی مسئولین وقت در خود و کشور این ظرفیت را نمی دییدند و امام ناچار به تجدید نظر در مواضع خود شدند در اثر قبول قطعنامه علی رقم این که "به تصریح امام راحل جنگ دستاوردهای بسیار زیادی برای ما داشت" ولی پایان جنگ بسیار تلخ بود چرا که ما مجبور شدیم حَکمیّت کفر( سازمان ملل و قدرتهای جهانی) را بپذیریم، همانها که علیه ما جنگ به راه انداختند وقتی دیدند جنگ به ضررشان جلو می رود واسطه پایان آن شدند و نتیجه آن حضور نیروهای آمریکا در منطقه و خلیج فارس شد. این نبود مگر اینکه امام دیدند مسئولین وقت(غیر از مقام معظم رهبری) اعلان ناتوانی می کنند.

اگربه هر دلیلی ضعف در پذیرش باشد به همان میزان رهنمودهای رهبری جریان نمی یابد و قدرت برنامه ریزی و سازماندهی نیزضعیف خواهد بود و از همان زاویه جامعه دچار مشکلات و ناهنجاری خواهد شد و این ضعف ها مستند به ماست نه رهبری. پس جامعه هم فی الجمله هم روی رهبریت جامعه اثر دارد و هم تاثر می پذیرد، به هر میزان پذیرش اثر از رهبری توسط مردم و مسئولین بالاتر رود به همان نسبت سطح رهبری بالاتر، بالاتر می رود و در هر جا ضعف در تولی باشد به همان نسبت بهره های لازم از ولایت او کم می گردد. این است که شیعه روی تولی به ولات الهی و نایبانشان حساس است، چون آنها هم با اشراف کامل هدایت می کنند و هم مجرای فیض الهی اند، در زمان غیبت ولی فقیه مجرای هدایت و تصرفات اجتماعی است که همین تصرفات تابعی از نوع تولی جمعی است. دقت کنید همانگونه که در تولی فردی دست، پا، زبان، چشم، گوش، زبان و سائر اندام مشارکت می کنند تا تولی و تسلیم و انجام عمل تحقق یابد، در جامعه هم نیاز به حرکت جمعی سازمان یافته است به این می گویند تولیّ اجتماعی تا بستر ولایتِ، ولیّ فقیه آماده شود. ما در هدایت جمعی چند مسیر و مسیر فردی صرف نداریم، مسیر فقط و فقط در تهذیب و تعالی جمعیِ از کانال رهبری می گذرد، او محور است، نه این که دیگران صفراند، خیر، اثر دارند ولی به تبع رهبری، به میزان هماهنگی با خط و جهت گیری رهبری، قرار نیست دو یا چند رهبر و مجرای هدایت در قله و محور قرار گیرند، اگر این گونه شود، تشتت پیش می آید، خیر یکی محور و دیگران به تبع اویند، به هر میزان با او هماهنگ باشند، جامعه منسجم تر است و به هر میزان در هر بعدی ناهماهنگ باشند به همان میزان(اثر خود) در بعدی از ابعاد تشتت پیش می آورند. افق حرکت رهبری افق کلان است و جهت کلی حرکت روشن، این است که ما را برای تبعیت برمی انگیزاند، چرا تبعیت نکنیم؟ می دانیم او اشراف دارد، دستگاه الهی او را در جهت یابی مسیر کمک می کند و... این تبعیت آگاهانه و از سر بصیرت و محبت است، اگر اسم این کار را تعصب می گذارند، بگذارند، ما متعصب ترین افرادیم که اختیارات کلان سرنوشت جامعه را در اختیار فردی، عالم، زاهد، متقی، زمان شناس، شجاع و... قرار داده ایم.

اجمالا با بازخوانی آنچه بیان شد، روشن گردید حرکت نظام حرکتی جمعی است ، نه فردی. بله یک نفر فقیه عادل محور است و بیشتریت تأثیر را دارد، موضعگیریهای رهبری بالاترین تأثیر را در پیشبرد نظام دارد، ولی دیگران هم در نظام مؤثزند، خود مقام معظم رهبری بارها فرموده اند من از نظرات دیگران استفاده می کنم. هر فردی به هر میزان و سطحی مشارکت کند در حرکت کلی نظام مؤثر است. اداره نظام جمعی است نه فردی(یادم هست مقام معظم رهبری بر جمعی بودن حرکت نظام اسلامی تأ کید نمودند). کسانی می توانند نظام اسلامی ولایت فقیه را متهم به دیکتاتوری کنند که بتوانند اثبات کنند تصمیمات خرد و کلان تماما بدون مشورت، بدون توجه به ظرفیت جامعه، جهان، نیازهای تکاملی، اصول و ارزشها می باشد. البته شاید منظور ایشان از دیکتاتوری تسلیم نشدن رهبری در مقابل خواستهای ذلت بار و موقت برخی صنوف می باشد، خوب روشن است اگر رهبر قدرت استقامت در مقابل این امور را نداشته باشد، رهبر نیست، از ویژگیهای مهم او درایت و آینده نگر و استقامت است و الا نمی تواند پیش رو و خط شکن باشد، مردم باید بتوانند به او تکیه کنند، به افراد سست که نمی شود تکیه کرد، البته رهبری ضمن استواری آنجا که لازم باشد برای پیش برد نظام(نه امر دیگری) انعطاف نشان می دهند تا زمینه رشد و بالندگی در مردم و مسئولین پدید آید( این نیز به تشخیص شخص رهبر است نه دیگران). بنابر این مواضع رهبری خلق الساعه و فردی نیست، اگر اینگونه بود مرتب متناقض و متشتت می شد، بلکه مواضه رهبری تکاملی، بالند و پیش برند و حکیمانه و با مشورت است و هر چقدر ظرفیت جامعه بالاتر رود، افقهای جدیدتری پیش روی او می گذارد. مدیریت رهبری پویا، پیش رو، تکاملی، مشارکتی، متعالی و همه جانبه است، هم توجه به رشد مادی دارد، هم معنوی، منتهی اشکالات غالبا از ما و مسئولین است که توجهات لازم به فراهم کردن بسترهای جریان رهنمودها و مواضع دلسوزانه رهبری را نکرده و به نظر خود یا کارشناسان غرب گرا توجه می نماییم. انشاءالله بتوانیم با تولی و تسلیم در برابر نائب عام امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)بستر های ظهور رهبری کل آن حضرت را فراهم کنیم.

1390/8/3

» نظر

مدیریت کلان رهبری

شاید شنیده باشید که برخی اساتید اخلاق وعرفان برای تربیت شاگردان مخصوص خود، دستورات خاصی به آنها می داد ند. این دستورات ابزارهای تصرف او در شاگرد خود بود. شاگرد برای تکامل و تحول در خود ، آن دستورات را به کار می بست و سپس آثارش را به استاد منتقل کرده و از او دستورات جدیدی برای تکامل روح، اندیشه و عمل می گرفت و این سیر مرتب ادامه می یافت.

نسبت به تصرفات ولایی حضرات معصومین(علیهم السلام) کاملا روشن است، مخصوصا تصرفات مولوی مثل حل مشکل افراد، شفا بیماران و... از این طریق ایمان افرا د مستحکم می شد. بنابر درخواست و اصرار افراد تصرفات مستقیمی در او صورت می گرفت و آن تصرفات تحولات جدیدی دراو به وجود می آورد.

 نسبت به برخی علمای مهذب نیز مرتبه ای نازله از تصرفات وجود داشته استادان از طریق تصرفات، شاگردان را بسمت قرب، کمال، عبودیت و...سوق می دهند. البته نمی خواهم بگویم تمام حرکت وابسته به تصرف استاد بوده، خیر بلکه تصرف مشروط به خواست و اراده خود شاگرد است، تسلیم، بستر ساز تصرفات استاد می باشد. اگر شاگرد به هر دلیل در امری مقاومت کند، استاد نمی تواند متصرف باشد. شرط لازم تصرف؛ تولی، تسلیم، محبت، رضا و... است. درجه و میزان تسلیم، بستر ساز و مهیا کننده تصرف بوده، چقدر تصرف صورت می گیرد؟ مقداری که اطاعت کند و اراده خود را تابع اراده و خواست ولیّ قرار دهد( البته این به معنای برابری نیست). بنده در اینجا به دنبال تحلیل دقیق و بررسی مزایا و اشکالات عرفان مسلمین با عرفان ائمه اطهار(ع) که بخشی از آن در زیارت عاشورا آمده، نیستم، بلکه از بخشی از مطالب آنجا بهره گرفته تا بتوانم مقصود خود را بیان کنم.) نوع تسلیم، نوع تصرف را معلوم می کند، لذا اولیائ الهی به افراد مختلف دستورات مختلف می دادند. این اجمالی از تهذیب و تکامل عبودیت فردی بود. در نسبیت تولی، ولایت و تصرف هویت ایمانی متعیّن و شکل می گیرد. حلقه های عرفان و تهذیب نیز بسیار محدود بوده و اجتماعی نشده بود. اما در روند تکامل تاریخ دینداری ما به مرحله از بلوغ اجتماعی دینداری رسیده ایم که حکومت اسلامی تشکیل شده. رشد دینداری به گونه ای است که از حالت فردی خارج شده و تبدیل یک حرکت جمعی و سازمان یافته شده. افراد در این تشکیلات عظیم در ابعاد مختلف کارهای مختلف انجام می دهند اما آنها مرتبط و هماهنگ اند، مثل انسان در حال نماز، دست و پا و زبان و... هر کدام کار مختلفی انجام می دهند، اما در جهت واحد است که همان عبودیت است. در اینجا نیز جامعه ظرفیت جدیدی پیدا کرده که نیروهای مختلف با ظرفیتهای مختلف باهم مرتبط و برای امر واحدی تلاش میکنند که همان "پرستش اجتماعی" خدای متعال است. جامعه فی الجمله اراده اش را تسلیم ولی الهی یعنی ولی فقیه می کند تا عبودیت توسعه یابد و پرستش اجتماعی در تمامی ابعاد توسعه یابد. بنده فعلا کاری به بحث حقیقی یا اعتباری بودن جامعه ندارم، ولی روشن است تأثیر نظام اسلامی ایران ناشی از جمع کمی افراد نیست. ناشی از جمع است؛ اشخاص دائم در حال تحول، رویش، ریزش، مرگ و... می باشند، اما واحد نظام اسلامی و آثار وجودیش پا برجاست. به هر حال جامعه شیعه و در مقیاس بالاتر دینداران وارد سطح جدیدی از بلوغ و رشد خود شده که حاضر به همدلی، همفکری و همکاری برای به دست گیری مدیریت کلان شده اند، انقلاب و نظام اسلامی نماد بلوغ دیندار در عالم است ،   این توسعه دینداری بروز و ظهورش در این منطقه جغرافیایی زودتر از جاهای دیگر بوده است لذا امروزه شاهد رشد آن در جهان هستیم. به هر حال این سطح فراگیراز دینداری در سابق نبوده است. مردم در این زمان فی الجمله با شدت و ضعفی که در افراد مختلف است اراده جمعی خود را تسلیم ولی فقیه که آن را نماینده دین می دانند کرده اند تا او از طریق تصرفات کلان و با کمک امکانات و نیروی انسانی حکومت، آنها را وارد مرحله های جدیدی از دینداری اجتماعی کند مثل رشد عدالت اجتماعی. در اینجا دیگر مسئله تسلیم فردی و شخصی و تصرف در یک فرد نیست، بلکه تسلیم جامعه است، آنها خواستار تنظیم مناسبات و روابط جمعی بر اساس دین از طریق هدایتها و تصرفات رهبری اند. لذا مدیریت، مدیریت کلان است نه نسخه و دستور برای یک فرد. ولیّ اجتماعی در مناسبات و روابط درون و بیرون جامعه و نسبت بین آن دو تصرف می کند و مرتبا با حادثه ساز های جدید مناسبات، و موضوعات جدید پیش روی جامعه قرار می دهد( به بحث سابق ام در زمینه حادثه سازی، مدیریت حب و بغضها و... مراجعه نمایید). در اینجا افراد صرفا یک دستور و تکلیف مشخص دینی را که مثل هم می باشد را انجام نمیدهند مثل نماز، بلکه در سازماندهی و برنامه ریزی های جامعه مشارکت جسته و تکالیف جدا و در عین حال مرتبط انجام می دهند که هدفش رشد مادی و معنوی جامعه است. رهبری روز به روز این مشارکت را در جهت خاص افزایش داده و با کمک دیگران سازماندهی می نماید. موضوعات جدید، مشارکت را افزایش میدهد، ایشان برای تک تک افراد نسخه و دستور مشخص نمیدهند، مگر بعض مسئولین، بلکه برای کل جامعه و صنوف نسخه می دهند، نسخه و پیشنهادات ایشان برای جمع است مثل نیروی انتطامی، دولت و... تا اخلاق، اعتقادات، اعمال جدیدی در مردم و صنوف با مشارکت و همکاری خودشان ایجاد شود،      

مدیریت رهبری صرفا بازدارنده نیست، بلکه پیشبرنده است، سطوح جدیدی از دین داری را در بین مردم ایجاد می کند. مثلا اقتصاد سرمایه داری که اخلاق خودخواهانه، سود گرایانه، لذت جویانه و وابستگی به کفار را ترویج می دهد را نفی کرده و اقتصاد اسلامی را که روح ایثار و آخرت گرای و تلاش برای دیگران و.. تقویت می کند؛ را ترویج می دهند. رهبری از طریق صورت مسئله کلان جدید مثل جهاد اقتصادی مناسبتهای اجتماعی را متحول می کند، به عنوان مثال معاملات در بازار مبتنی بر سود حداکثری است، همه به دنبال حداکثر سود بودند ولی با تصرف در مناسبات اقتصادی، تدریجا روحیه ایثار و فداکاری و اکتفا به حداقل سود حاکم می شود.  الان طرح دولت الکترونیک مناسبات جدیدی ایجاد کرده، رهبری هم با تصرفات کلان، مناسبات جدید به وجود آورده و نسبتها را متحول می کند. در عرصه سیاست، فرهنگ و اقتصاد، معادلات و الگوهای جدید حاکم می کند. بستر تغییر شیوه تولید، توزیع و مصرف را ایجاد مینماید. دقت شود رهبری جهت دهنده کلی بوده که این مهم از طرق موضوع و مفهوم سازی کلان یا ایجاد سازمان کلان مثل مجمع تشخیص مصلحت صورت می گیرد. اما تنطیمات تغییر ساختارهای -تولید، توزیع و مصرف کالاهای فرهنگی و اقتصادی و موضوعات سیاسی- موجود و ملاحظه نسبت آنها با ساختار مطلوب بعهده مسئولین است. به عبارت دیگر رهبری با حادثه سازی بستر تغییرات نسبتهای کلان را مهیا می کند و مثلا فرهنگ سازی می کند، اما تنظیم تغییرات بعهده مسئولین است. به عبارت دیگر صورت مسئله های جدید کلان برای رشد آفریده؛ اما حل آنها بعهده دولت، کارگزاران و مردم است. به میزانی که دیگران در حل صورت مسئله ها مشارکت می کنند به همان میزان اراده رهبری جریان می یابد. قدرت رهبری به میزان پذیرش اجتماعی صورت مسئله هاست. نه این که ولایت؛ مطلقه نیست خیر ولی فقیه در ایجاد موضوعات و حوادث رشد، اختیار دارد، ولی در عمل میزان اطاعت، قید به اختیار میزند. بالاتر از ولایت معصوم(ع) که نداریم وقتی اطاعت نشود خانه نشین می شود. لذا میزان تصرفات رهبری به سطح و نوع تولی جمعی جامعه، بستگی دارد. به میزان تسلیم اختیار و هماهنگ نمودن خواست و نظرشان با رأی و تدبیر رهبری بستگی دارد. افق تولی بستر ساز سطح تصرفات و رهنمود هاست. باید توجه داشت که نوع تصرفات با نوع تولی تناسب دارد نه برابری، فرق است بین تناسب و برابری، یعنی این گونه نیست که مثلا اگر تولی 7 درجه باشد ولایت 7 درجه باشد، خیر تصرفات بالاتر است چون زمینه های رشد و تکامل آینده را فراهم می کند. در واقع ظرفیت سازی می کند نه صرف پاسخگوی به نیاز جاری. لذا هر چقدر سطح تولی و اشتراک در تحقق اراده و پیشنهادات رهبری بالاتر رود، سطح ولایت بالاتر میرود. دقت نمایید تولی اجتماعی صرفا به معنای فعل قلبی و محبت نیست، یک مرتبه از آن افعال قلبی است، اما آن در افکار و اعمال اجتماعی جاری میشود و تبدیل به عقلانیت جمعی و مشارکت اجتماعی می شود. در واقع شاخص اصلی و عینی تولی واقعی؛ سطح مشارکت اجتماعی در ابعاد مختلف اداره جامعه بر مبانی دینی است. بستگی به این دارد که چقدر دستگاههای مختلف، صنوف و مردم با هم همفکری، همکاری در تحقق سیاستهای رهبری مشارکت کنند. همکاری اجتماعی برای فهم، تبیین رهنمودهای رهبری و پیدا کردن سازوکارهای اجتماعی، اجرایی، برنامه ریزی و سازماندهی. در اینجا تولی فردی لازم است اما کافی نیست، باید ارادهها در هم ضرب شود و مشارکتها گسترش یابد.یعنی اگر بخواهیم میزان تولی اجتماعی را بفهمیمیم باید ببینیم چقدر اصناف، گروههای مأثر، دولت، نخبگان، حوزه، دانشگاه و... با هم در جهت خواست رهبری تعامل داشته. همکاری اجتماعی هر چقدر بالا رود بستر موضوع سازی تکاملی بیشتر فراهم میشود و بیان کردیم که تناسب دارد نه برابری لذا اشکال نشود بسیاری از سخنان رهبری زمین مانده، خیر، چون تصرفات فقط ناظر به نیازهای فعلی و زمان جاری نمی باشد، بلکه ناظر به جهت تکامل و آینده و نیازهای تکاملی و جدید خواهد بود به عبارت دیگر رهبری در جریان تکامل نیازسازی می نمایند، نیازی که نبوده ایجاد میکند، به آن نیاز حیات اجتماعی میدهد، چون مدیریت، مدیریت تکاملی است، رهبری با نیاز سازی از قبل پاسخ بخشی از آنها را داده و نخبگان را تشویق به حل ابعاد نظری و عملی سوق می دهند، لذا اشکال نشود سطح تولی ضعیف است خیر تصرفات و تئوری و موضوع سازی برای افزایش شدت تولی هاست( البته نه تولی به خود بلکه تولی به خدای متعال و حضرات معصومین(ع)). رهبریِ رهبر ناظر صرفا ناظر به ظرف زمان خود نمی باشد، بلکه ناظر به مدیریت آینده نظام اسلامی و جهت دهی به تمایلات آیندگان نیز می باشد. چگونه نویسندگان آثاری می گذارند تا آیندگان که ظرفیت بیشتر پیدا می کنند از علوم آنها استفاده نمایند، همین امر در مورد رهبری نیز می باشد. در واقع آیندگان نیز از ظرفیت رهبری برای رشد حرکت خود استفاده می کنند.در واقع رهبری جلوتر از زمان حرکت می کند و با در نیازهای تکاملی، حادثه سازی مناسب را انجام داده و بستر رشد را برای حرکت در آن مسیر را فراهم مینماید، مثل نیاز آیندگان به انرژی اتمی، شاید ما بتوانیم این زمان انرژی را از طروق دیگر بدست آوریم و مجبور نشویم سر این قضیه با غرب درگیر شویم، اما نسلهای آینده ما نیاز به آن دارند، لذا برای حفظ اقتدار آنها باید باید زیرساختهای آن را ایجاد نماییم، اینها نیازهای تکاملی است. لذا سطح ولایت با تولی اجتماعی تکاملی تناسب دارد؛ هر چقدر تولی شدیدتر شود موضوعات متصرفیِ جدیدتری برای سرپرستی رشد جامعه پیش رویش قرار می گیرد. بعنوان مثال در زمان نگارش این سطور ، مقام معظم رهبری مطالب نو و بدیعی را در مورد مدیریت کلان رهبری در جمع مردم کرمانشاه تولید و در معرض افکار مردم و نخبگان گذاردند. ایشان تبین نمودند که من در مسائل اجرایی کشور حتی اگر مخالف نظرم باشد دخالت نمی کنم(که این نشان از سعه صدر ایشان است) مگر در جایی که احساس کنم خط انقلاب به خطر می افتد مثل قضیه هسته ای، سطح مدیریت رهبری سطح کلان است که در آن به دنبال سرعت دادن به انقلاب بوده ، سطوحی جدید از تکامل دینداری را طلب می کنند مثل عدالت اجتماعی تا چقدر عنایت شود. ایشان به دنبال رشد و   پیشرفت همراه با تعالی در تمامی ابعاد داخلی و خارجی، مراقبت از خطرات و آسیبهای کلان می باشند لذا با مدیریت ایشان انقلاب اسلامی وارد مرحله ی جدید می شود، رهبری برای جلوگیری از سکون، تهجر و بازگشت و تقلید از غرب، فضاهای جدیدتری را پیش روی جامعه باز می کنند. به سخنان چند روز اخیر ایشان در کرمانشاه نگاه کنید، ایشان تصریح دارند که نسبت به سیاستها در شرایط مختلف باید بازنگری شود، اگر سیاستی غلط بوده عوض شود، مهم اهداف است، سیاستها ابزار رسیدن به اهداف می باشند، سیاستهای کهنه می شوند، لذا باید بازنگری شوند. اهداف ثابت، اما سیاستها قابل تغییراند، به عنوان مثال ایشان با فراست و کنایه سیاست غلط تعدیل جمعیتی را در دوران سازندگی به چالش کشانیدند. چرا؟ چون این در راستای مدیریت کلان ایشان است، جمعیت یک کشور در حال مبارزه و پیشرفت همیشه باید جوان باشد. این مدیریت، مدیریت اجرای نیست، قرار نیست ایشان شخصا مبادرت به برنامه ریزی برای افزایش جمعیت نمایند، اگر مسئولین به هر دلیل به این جمع بندی نرسند اقدام لازم نمی کنند. لذا ایشان استدلال می آورند تا تفاهم لازم به وجود آید. بر خلاف تصور برخی که تصور می کنند مدیریت یعنی دستور و امر و نهی، خیر امر و نهی بخشی از مدیریت است، اصل مدیریت، مدیریت تمایلات عمومی است (که قبلا توضیح داده شد)، ولایتِ، ولایت فقیه نه از سر خودخواهی و استکبار است، خیر از سر مهر، محبت و شفقت برای رشد دیگران است. در مدیریت ضمن جذب قلوب، افکار رشد داده می شود تا زمینه های تفکر و عقلانیت جمعی فراهم شود، تا از آن طریق بستر همکاری اجتماعی ایجاد شود. به عبارتی عقلانیت دینی شکل گیرد(شاید بعدا اگر خدا توفیق دهد در مورد عقلانیت دینی مطالبی را بیان کردم انشاءالله. اما اجمالا عقلانیت دینی حول ولیّ اجتماعی که قدرت محاسبه و کارشناسی دارد شکل میگیرد) و به دنبال آن سازماندهی دینی در پرتو همکاری جمعی شکل می گیرد. اگر به هر دلیل بر استدلال رهبری تفاهم صورت نگیرد یعنی مردم و مسئولین وقت نپذیرند، اراده جریان پیدا نمی کند. البته روشن است که رهبری صرفا از طریق مجاری تعریف شده اقدام نمی کنند، بلکه سعی در گفتمان سازی می نمایند و از این طریق بستر تغییرات کلان را فراهم مین مایند. با توجه به آنچه اشاره شد روشن گشت که سطح دینداری بسیار رشد کرده و وارد مراحل جدیدی از بلوغ تاریخی خود گردیده است. شاید بسیاری این سؤال برایشان پیش آید که، پس توسعه برخی ناهنجاریها ناشی از چیست؟ در سابق این ناهنجاریها با این وسعت نبوده است؟ آیا این نشان از کاهش سطح دینداری نیست؟ پاسخ قاطع این است که اگر با نگاه سیستمی ملاحظه کنیم خیر نباید با نگاه انتزاعی و بریده از شرایط داخلی و خارجی و هجوم همه جانبه دشمن نظرات بدبینانه داد.  ما دارای نقاط قوت بسیار زیادی هستیم که این ناهنجاریها در مقابل آن ناچیز است. مثل روحیه استکبار ستیزی از همین روحیه برای حل معظلات میشود بالاترین استفاده کلان را نمود، منتهی باید مدل توسعه مشارکت مردمی را از زاویه مدیریت دینی بدست آوریم. برای ارزیابی وضعیت جامعه باید بگویید در چه شرایطی هستیم، تا بگویم وضعیت چگونه است. در سابق شدت حملات علیه ایمان مردم به این اندازه نبود،امروزه صدها هزار رسانه از جمله اینترنت -که قبلا کارکردش را تحلیل کردیم- به روی مردم آتش میریزند، در این شرایط تنها 23 میلیون نفر به زیارت امام رضا(ع) می روند. اضافه کنید زیارت حضرت معصومه(س)، امامزاده ها، کربلا، سوریه، محرم، صفر، رمضان و.... و مهمتر این که، در شرایطی که مادگرایی عالم را فرا گرفته بود مردم به آن پشت کرده و حکومت اسلامی را بر محور ولایت فقیه ایجاد نمودند یعنی دینداری در مسیر رشد تاریخی خود وارد مرحله ای گردده که حاضر شده زیر بار عالم و فقیهی که می داند معصوم نبوده برود. کسانی که با روایات سرو کار دارند میدانند در زمان معصومین علیهم السلام بعضی از سؤالات نشانده این است که سائل نعوذا بالله نسبت به عصمت معصومین(ع) تردید دارند، چه خواسته ولایت و حکومت ایشان را بر خود بپذیرند. اما در این زمان دینداری از سطح فردی وارد سطح حکومتی شده، نمودش در این است که بسیاری از مردم از دولت انتظار حل ناهنجاریها را دارند، این انتظار در گذشته از دولتها نبود، انتظار دارند دولت برنامه ریزی و سازماندهی کند. دیگر اینجا بحث نصیحت طرف نیست که افراد موعظه شوند؛ بلکه انتظار از تصمیم گیران است این سطح بالای از دینداران است، مردم بیش از این که به مرتکبین فشار وارد کنند به مسئولین فشار وارد می کنند که شما با کار فرهنگی و... ناهنجاریها را کاهش دهد. علاوه انتظارات جدیدی در دینداری طرح شده مثل عدالت خواهی، نوآوری، توازن قوا و بالاتر برتری قوا نسبت به کفار، که در سابق نبود. گسترش دینداری و لزوم حضور در مدیریت جهان، انقلابات منطقه و حرکتها در غرب و عدالت خواهی آنان همه ناشی از توسعه دینداری در جهان است و نیاز به مدیریت کلان، این است که رهبر انقلاب اسلامی امام خامنه ای(حفظه الله) می فرمایند مدیریت رهبری مدیریت در سطح کلان است و ناهنجاری هم ناشی از این است که در مدیریت جمعی در مواردی به هشدارهای رهبری توجه لازم ننمودیم، مثل مقابله با تهاجم، قتله عام، شبیه خوان و ناتوی فرهنگی و بی توجهی به مقوله عدالت در جریان سازندگی. اما امید است در پرتو هدایتها و تصرفات رهبری و افزایش شدت تولی و تلاش اجتماعی ناهنجاریها کاهش و سرعت انقلاب اسلامی افزایش یابد و مقدمات ظهور منجی عالم بشریت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک گردد(انشاءالله).

1390/7/28


» نظر

مدیریت تکامل تاریخ از طریق حادثه سازی

 

همانطور که قبلا اشاره کردم یکی از راههای مدیریت رشد و تکامل، حادثه سازی مدام در عرصه های مختلف است. از خلق اصطلاحات جدید، تئوریها و مفاهیم نو سیاسی گرفته تا علوم، تکنولوژیهای محصولات، ساختارها و سازمانها تا تأسیس حکومت جدید. این شیوه تصرف و تغییر در تمایلات، افکار واعمال عمومی است. فرهنگ عمومی در این نسبیت شکل میگیرد، حادثه سازی مدام اختیارات را سلب نمیکند، یعنی پیدایش فرهنگ و... عمومی حبری نیست، بلکه دامنه اختیارات افراد را در جهتی خاص توسعه یا ضیق میکند. اگر تولید مفاهیم، ساختارها و محصولات در جهت اهداف دنیا پرستانه باشد، مسلم زمینه گسترش کفر، نفاقِ مدرن، توسعه مییابد و دامنه اختیار و تحرکات اجتماعی دینداران کاهش مییابد؛ انجام گناه آسان، و ترک معصیت سخت میشود. این همان چیزی است که در غرب شاهدش هستیم. بنا کنندگان این زندگی به اصطلاح مدرن، فاسد بودند و تفکرات الحادی داشتند. اگر تولید علوم، تکنولولوژیها در جهت مقاصد دینی باشد، آخرت گرایی و اخلاق حسنه گسترش مییابد و بستر رشد ایمان حداکثری(نه حداقلی که روی دنیا خط کشیده و مدیرییتش را به کفار میدهد) در تمامی ابعاد تولید، توزیع و مصرف در سیاست، فرهنگ و اقتصاد فراهم میشود. بستر دینداری واقعی همراه با پیشرفت و عدالت افزایش مییابد.

انبیاء در طول تاریخ با حادثه سازیهای مدام و متعدد و مکمل، در تکامل تاریخ تصرف نمودند. بتها را شکستند و انسانهایی که مدعی خدایی بودند و دیگران او را میپرستیدند، را به زیر کشیدند. معجزات، کلمات وحی الهی، خبر از عالم غیب، قیامت، ملائکه، حساب، کتاب، بهشت، جهنم و.... دادند. اینها حقایقی نبود که بشر به تنهایی قادر به درک آنها باشد، این حقایق را انبیاء متناسب با ظرفیت بشر در هر مرحله از تاریخ آوردند، تا مرحله نبی اکرم که به کمال خود رسید و قرآن کریم نازل شد، قرآن کلامی بود و هست ،که بدیل و جایگزین ندارد، از امورات مختلف گذشته و آینده و راهکارهای سعادت و ... خبر میدهد. با قرآن و اهلبیت(علهم السلام) و کلاماتشان و نایبانشان در هر زمان؛ تاریخ به سمت جلو حرکت کرد. حوادث متعدد ایجاد شده در تاریخ همه در راستای مدیریت تکامل تاریخ بوده نه انفعال. حوادث ابزار تصرف در مراحله تاریخ بوده تا گام به گام به سمت مقصد خلقت که حاکمیت ولایت الهیه در همه زمین است، جلو رود. ازشکستن بتها توسط حضرت ابراهیم(علیه السلام) تا عصای حضرت موسی(علیه السلام) تا طوفان حضرت نوح(علیه السلام) تا بعثت تا کربلا و شهادت فرزند رسول الله (ص) تا نهضت علمی امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)، تا پذیرش ولایت عهدی توسط امام رضا(ع) و راضی نشدن به شهادت در مدینه و هجرت به ایران و جابه جای مرکز و جغرافیای تشیع و انتقال آن از حجاز به ایران، تا تحولات مختلف در ایران و ظهور انقلاب اسلامی و نقشی که در روایات در مورد مردم ایران در بسترسازی ظهور بیان شده تا ظهور و عصر رجعت، اینها همه سلسله حوادثی است که بشریت را به سمت خدا خواهی و نفی طواغیت و اتباعش جلو میبرد و روز به روز آنها را در محاصره قرار داده و منزوی میکنند. مدیریت الهی در عالم فعال و متصرف است و مدیریت کفر و نفاق انفعالی و در حال اضمحلال، مدیریت الهی از طریق اولیائش برای عالم تکامل عالم برنامه دارد. البته در این برنامه قرار نیست که حرکت جبری باشد، اما از آن طرف دست کفار کاملا باز نیست که هر کاری انجام دهند. در وهله و مرحله ­­­ای از تاریخ امداد میشوند و اذن جولان و فشار برمؤمنین به آنها داده میشود، اما بنا نیست سنتهای الهی تغییر کند، زمین از آنِ اولیاء الهی است، لذا با بیداری مؤمنین در آن مرحله از تاریخ دولت کفارنابود میشود و مؤمنیین رو به جلو میروند، تا دوباره غفلت ایجاد میشود، اولیاء شیطان غلبه موقت پیدا میکنند، دوباره مؤمنین با هدایت اولیاء و فشار شیاطین بیدار شده ابعاد جدیدتری از جبهه ی در دست شیاطین را فتح منمایند، این قضیه تا ظهور ادامه دارد که دیگر زمینه های خدا پرستی عالم گیر میشود و با تحقق ظهور شیطان رسما توسط حضرت گردن زده میشود و دیگر فرصتش در شیطنت و اغوا و فریب مردم تمام میشود. در مورد معصومین(علیهم السلام) روایت دارد که برای هر کدام از آنها نامه ای سربه مهر داشته اند، که وظایفشان از طرف خدای متعال برای پیشبرد عالم بیان شده بود، و به تعبیر دعای ندبه از آنها پیمان زهد گرفته شده بود و به تعبیر زیارت حضرت زهرا(س) قبل از این که وارد این خلقت شوند امتحان بر صبر بر ولایت و هدایت مردم شدند و آنها وسیله طهارت و پاکی اند. لذا برنامه، سازمان و نیروی انسانی الهی معلوم است، روشن است تاریخ به کدام سمت باید حرکت کند؛ هرفرد یا گروه یا ملتی با سیر جریان تکامل تاریخ همراه شد، پایدار مانده و به رستگاری میرسد و هرجریان یا فرد یا ملتی در مقابل این سیر بایستد، دیر یا زود هلاک میشود این سنت الهی است، قرار نیست طغیانگران وارثان زمین باشند. بقیة الله امام عصر(عج) وارث همه اولیاء میباشند. نقشه راه و مقصد معلوم است. از ظهور 124 هزار پیامبر و اوصیاء شان، کتب آسمانی و تکامل آنها تا نزول قرآن تا کربلا تا غیبت،تا 313 نفر سرلشکر امام زمان(عج) تا ظهور و رجعت یک برنامه جامع الهی است، که درحال جریان است، با جولان ظاهری شیاطین ربوبیت عالم از دست رب العالمین و اولیائش خارج نشده است، برنامه و نقشه راهی است که در حال جریان است، البته تصور نشود این امر جبری است، خیر همه میتوانند مشارکت نمایند و بهره خود را نیز ببرند، ولی عده ای علی رغم این زمینه مساعد زیر بار نمیروند و استکبار میورزند و در نتیجه محاصره شده، منزوی، نابود و به جهنم انداخته میشوند. البته این امر نیز عبث نیست، خدای متعال عبث نمی آفریند، کفار گرفتار اختیارات سوء خود میشوند. انرژی و ظرفیت آنها از یک طرف صرف ضربه زدن به خود میشود و از طرف دیگر صرف فشار و امتحان مؤمنین میشود و با تصرفات الهی رشد موحدین میکنند، گرچه کفار دوست دارند مؤمنین را به کیش خود در آورند، ولی در عمل فشار آنان موجب با امداد الهی به مؤمنیین موجب تحرک بیشتری در مقابل خودشان و دیگر شیاطین میشود. یعنی با ربوبیت و تصرفات الهی مؤمنین از انرژی و ظرفیت کفار به نفع رشد جبهه حق بهره میگیرند. باید دقت کرد که شیاطین عامل اصلی تحرک بخشی نیستند بلکه با تصرفات الهی و علی رغم میل شیاطین انرژی و توانشان در توان و ظرفیت مؤمتین منحل میشود و در عمل انرژی مؤمنین افزایش مییابد، اینها الطاف خفیه الهی به مؤمنین است که حتی کفار برای رشد ظرفیت و امکانات مؤمنین استفاده ابزاری میشود. این نیز یک برنامه تاریخی است مرتبا انرژیهای آنها صرف ضربه به خود و تقویت مؤمنین میشود، عالم یک رب دارد و اوست که با مکر  به شیاطین، هم عامل محاصره آنهاست و هم عامل رشد مؤمنین، اما بهره ما از این جریان بستگی به نوع تسلیم و تولی یمان دارد. تولی الهی تصرفات الهی را به دنبال دارد، تولی شیطانی تصرفات ابلیسی و انحلال قوت و توان عملی و فکری در ظرفیت مؤمنین را به دنبال دارد و تولی التقاطی تصرفات التقاطی را به دنبال دارد تا ثُبات پیدا کند و جهت حرکتش ثابت شود.

بنابراین حوادث تاریخی پیوسته و مرتبط اند و با اختیارات و تولی صحیح یا سوء افراد و ملتها دائم در جریان است و تداوم دارد و حوادث به نفع اولیاء الهی و مؤمنین در جریان است، موحدین رشد دائمی دارند و کفار در هر مرتبه از دنیا و دستیابی به ابزارهای قدرت باشند در حال تنزل. از این منظر تکنولوژیهای به اصطلاح مدرن عامل سقوط آنهاست، توان و ظرفیتی که پیدا نمودند دوام و استمرار ندارد، موقتی است، این امکانات بر علیه خودشان میشود، آیه شریفه قرآن کریم میفرماید یخربون بیوتهم بایدیهم و اید المؤمنین

لذا حادثه سازی مدام در عالم در جریان است و از این طریق عالم مدیریت میشود. سیر تکانل تاریخ از یک طرف به سمت انزوای و اضمحلال و انحلال روز افزون کفر و نفاق و از طرف دیگر به سمت گسترش دینداری جلو میرود. حوادث و اتفاقات تاریخی را باید از این زاویه و در این راستا تحلیل کرد. هر حاثه ای یا مستقیم یا با دهها واسطه زمینه ی رشد و پویای و گسترش اجتماعی و تاریخی دینداران را افزایش داده است. حرکتها و فعالیتهای دینداران واقعی همیشه رو به جلو بوده است، چون با برنامه و همراه امید میباشد. گرچه ازنظر برخی غافلان یا دنیا گرایان شکست تلقی گردیده ولی همان حوادث مبداء تحولات عظیم تاریخی شده است. کیست که تاثیر عظیم انقلاب حسینی و حرکت زینبی را در کل عوالم و تاریخ منکر باشد. ادامه آن حرکت را سائر معصومین ودر نهایت امام زمان (عج) دنبال مینمایند و با پرچم یالثارث الحسین(ع) قیام مکنند.عاشورا زنده است و خونها مرتبا میجوشد، پایان جنگ معلوم میشود پیروز صحنه نبرد کیست، گرچه برای اهل بصیرت همین الان نیز روشن است.

با این نگاه روشن میشود تمامی حوادثی که کفار و شیاطین در تاریخ ایجاد نمودندانفعالی بودهاست انفعال در مقابل انبیا و اولیاء آنها. آنها شاهد گسترش روز افزون دینداری و مرگ و انحلال تدریجی خود توسط موحدین بودند، لذا دست به مقابله به مثل میزدند. حرکت قابیل در مقابل حضرت هابیل انفعالی بود. فرعون دید معحزه عصای موسی سحره(شعبده بازان) را از دورش پراکنده میکند، تهدید به قتل کرد. عصای موسی(ع) حجت بود و فرعون جواب منطقی نداشت؛ لذا تهدید کرد: دست وپاهایتان را قطع و به درخت آویزتان میکنم. همین طور بود حرکتهای سائر پیامبران و اتباعشان. آنها حجتهایی بودند و هستند که جبهه مقابل هیچ حجتی و دلیل منطقی و روشنی در مقابلشان نداشتند لذا دست به خدعه از طریق توسعه ی دنیاپرستی، انواع و اقسام تهدید و ارعاب و خشونت میزرند. مثل تهدید مردم جهان با بمبهای اتمی در این زمان.

بر خلاف تصور بسیاری اولیاء هیچگاه منزوی نبودند، به عکس چون حضور فعال و تأثیر گذار در تحولات آینده را داشتند، با شدت با آنها مقابله شده است. کشتن انبیاء بنی اسرائیل و قتل قریب 90 هزار کودک قبل از به دنیا آمدن حضرت موسی(ع) به خاطره وحشت از آینده تأثیر گذار بوده والا بی خود که حاضر به خرید این ننگ برای خود نبودند.

در ادامه حرکت انبیاء و اولیاء(علیهم السلام)نیز انقلاب اسلامی حرکتی فعال، پویا، رو به جلو، پیش برنده، نو و تکاملی در تمامی ابعاد دارد. انقلاب اسلامی با رهبریهای امام راحل و مقام مظم رهبری مرتبا در عرصه های مختلف حادثه آفرینی نموده است. در صحنه های سیاسی، فرهنگی، علمی، اقنصادی ومخصوصا در عرصه نظامی موضوعات و روشها و الگوهای جدید آفریده است.در عرصه دفاعی در جنگ تحمیلی نوعی از روش جنگی را تولید نمود که با این وسعت در دنیای امروز که عصر تکنولوژیهای به اصطلاح مدرن است، بی سابقه بود. آن روش غلبه خون بر شمشیر بود، غلبه نیروی انسانی، فداکاری، توکل، توسل، ایثار بر سلاحهای مدرن شرق و غرب بود. رزمندگان با فداکاری 8 سال ماشین جنگی شرق و غرب را از کار انداختند، آنها حتی نتوانستند یک وجب از خاک ما را نگه دارند. به خاطر همین روحیه ابتکار و ایثار است که غرب با تمام توان تسلیحاتی ای که در کل دنیا در اختیار دارد، به فضل الهی عاجز از حمله به ایران اسلامی است. انقلاب اسلامی، حادثه آفرین است، جوشش و شکوفایی دارد و اسیر مشکلات و حوادث نمیشود، در دل مشکلات حرکت میکند، سدها را میشکند و به جلو میرود، بحرانها، آسیبها و موانع داخلی و جهانی را تبدیل به فرصت کرده و راههای جدید باز میکند، مثل جهاد اقتصادی و رواج روحیه رزمندگی و ایثارگری و تلاش در همه ابعاد اداره جامعه. نمود بارز این حرکت رو به جلو بیداری اسلامی و حرکتهای مردم در اروپا و آمریکا علیه برده داری مدرن در غالب لیبرال دمکراسی است. غرب از پیش بینی حوادثی که ممکن است در یک جنگ احتمالی برایش پیش آید عاجز است، چون نمیداند ما دست به چه ابتکارهای ممکن است بزنیم و لذا علی رغم این که در اطراف ما در کشورهای مختلف پایگاه زده است، حاضر به ریسک در حمله نیست. شاید 5 سال پیش کمتر کسی فکر می کرد دنیا این گونه متحول شود و غرب در باتلاق مشکلات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی گیر کند و شرکتهای بزرگ پشت سر هم ورشکست شوند و مردمشان علیه آنان بشورند و شعار وال استریت را فتح کنید، را سر دهند، در منطقه ما بیداری اسلامی اوج بگیرد، اسرائیل از لبنان و مردم غزه شکست بخورد، آمریکا در عراق و افغانستان سر خورده شود و.. این حوادث در پی پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد و برای غرب قابل پیش بینی نبود، بلوک شرق فرو ریخت و بلوک بندی عالم به هم خورد و ایران اسلامی به فضل الهی در مدیریت رشد جهانی و معادلات قدرت نقش بازی میکند.

اگر بخواهیم این حرکت شتاب بیشتری به خود بگیرد باید در عرصه های مختلف حادثه آفرین و نوآوری نمود. این همین امری است که امام خامنه ای(حفظه الله) امروزه در مدیریت کلان خود در رشد امة اسلامی انجام میدهند، یعنی تولید واژها و اصطلاحات متناسب با رشد و پیشرفت همه جانبه دینی و وارد کردن واژگان بسیجی و جهادی در عرصه اقتصاد، فرهنگ و سیاست( رجوع نمایید به سخنان دیروز ایشان).

برای جلوگیری از ابتذال نیز ما ظرفیت نوآوری داریم. باید با درک موقعیت و توان خود دست به نوآوری زد، در این راستا نیز نباید تسلیم نظرات به ظاهر علمی کارشناسان غرب گرا شد. احکام و سنن دینی ما در ایجاد حادثه سازی اجتماعی راهنمای ماست، در صورتی که تسلیم باشیم. یکی از این راهها افزایش جمعیت است، افزایش جمعیت در خانوادهها باعث افزایش عواطف و محبت میشود. ما در گذشته شاهد این اثر در بین مردم بودیم، تعاملات آنها بسیار زیاد بود با وجود این که از این سطح از رفاه برخوردار نبودند. میل به ابتذال ناشی از کاهش محبت، رفاه کاذب، درآمدهای باد آورده و بیکاری و... میباشد؛ با افزایش جمعیت کارشناسان مجبور میشوند دست به ابتکارات جدید در اداره جامعه بزنند. تعاریف و معادلات اقتصادی غرب وحی منزل نیست، میشود تعاریف و معادلات دیگری تولید کرد و مسیر رشد را عوض کرد تا دچار این قبیل ناهنجاریها نشویم(انشاء الله).

1390/7/23 


» نظر

حادثه سازی، طریق مدیریت رشد و پیشرفت

 

طریق اصلی مدیریت رشد و پیشرفت، برای تصرف در تمایلات عمومی، حادثه سازی مدام در ابعاد گوناگون است. ایجاد تحول در برنامه ها، سازمانها، محصولات و به وجود آورون محصولات جدید اقتصادی ، فرهنگی، طرح موضوعات جدید سیاسی یا افزایش وزن برخی موضوعات مطرح، تولید علوم، اطلاعات، تکنولوژیهای جدید، کتب، رمان، فیلم، ایجاد روشهای جدید اقتصادی در مبادلات و...طروق پیشرفت است.

اصلی ترین پایه مدیریت پیشرفت، مدیریت تمایلات عمومی است، با تولید، توزیع و مصرف کالا و موضوعات جدید و متنوع در سیاست، فرهنگ و اقتصاد، آموزش، اشتغال، تکنولوژها و... تمایلات عمومی به سمتی خاصی هدایت میشود و اخلاق، افکار، رفتار و فرهنگ جدیدی در مسیر رشد ایجاد میشود. فرهنگ عمومی مرتبا با حادثه سازی مدام تغییر میکند. نکته مهم این است که وزن هر بخش و بعدی بیشتر افزایش پیدا کند، اخلاق انرژیها و رفتار عمومی بیشتر به همان سمت گرایش پیدا میکند. عواطف، احساسات و افکار واعمال عمومی، مبدأ حرکتهای عظیم اجتماعی است، این احساسات با افزایش وزن تولیدات در بخشی خاص به سمت خاص سوق داده میشود. مثلا اگر بیشترین حساسیت مدیریت پیشرفت روی موضوعات اقتصادی باشد، گرایشها بیشتر به مسائل اقتصادی متمایل میشود. در خود اقتصاد نوع اقتصاد در گرایش عمومی اثر دارد؛ مثلا اقتصاد شبه سرمایه داری ، اخلاق شبه سرمایه داری را رواج میدهد، اقتصاد التقاطی؛ اخلاق التقاطی را، و اقتصاد جهادی ، اخلاق ایثارگرانه را رواج میدهد. دولت و سازمانهای اجتماعی به دنبال تحقق آن رفته، تدریجا شیوه ها، روشها و فرهنگ جهادی در درون جامعه نهادینه میشود. باید توجه داشت که موضوعات تولیدی در مسیر رشد صرفا جنبه اقتصادی یا فرهنگی یا سیاسی ندارد، بلکه ذو ابعاد است، مثلا جهاد اقتصادی، سیاست و فرهنگ جهادی را به دنبال دارد. منتهی وزن یک بعد که بیشتر مورد نیاز عموم است، بیشتر نمود دارد، از این جهت آن موضوع را اقتصادی می نامند، ولی به هر حال فرهنگ و سیاست خاص خود را به دنبال دارد.

با این توضیحات روشن میشود، چقدر مدیریت کلان در اخلاق و گرایشهای عمومی مؤثر است. اگر مدیریت پیشرفت اجتماعی، بیشتری روی سیاست حساس باشد، در امور مختلف سیاسی حادثه سازی نموده، موضوعات جدید ایجاد  نموده و جامعه از این بعد بیشتر رشد میکند. مثل جامعه امروز ما که مردم نسبت به سرنوشت کشور به شدت حساس بوده و با عوامل تهدید کننده ی فراگیر مثل فتنه با شدت مقابله می کنند، این برخورد توسط عموم است، نه صرف دولت؛ مدیران نظام جهت دهنده اند.

بزرگترین حادثه سازی در قرن اخیر انقلاب اسلامی بود که توسط امام راحل با همکاری عامه مردم، علما، دانشگاهیان و... اتفاق افتاد. این بزرگ مرد به اذن الهی در قلوب تصرف نموده و موجب بیداری وجدانها گردیدند. در عصری که مدیریت توسعه اجتماعی و جهانی مرتبا با تولیدات جدید در ابعاد مختلف سعی در کنترل تمایلات و رشد گرایش به دنیا پرستی می نمود، با تحول قلوب انقلاب پیروز شد و این تازه اول کار بود ، انقلاب ایران مبدأ تحول در کل دنیا گردیده است. این تحول جهانی و بیداری فطرتها و مبارزه علیه سردمدارن کفر بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی است.هیچ دستاوردی به پای این تحول در تمایلات عمومی در جهان نمی رسد. این تحول منشأ استقلال طلبی و عزت خواهی در تمامی ابعاد گردیده است و پایه های کفر ومظالم جهانی را به شدت به لرزه در آورده است. دستاوردهای علمی و اقتدار سیاسی ما ناشی از این تغییر در گرایشهای عمومی است. مدیرمدیریت امام راحل منحصر در امور خرد نبود، بلکه پایه های پیشرفت را مدیریت نمودند. پایه های شکوفایی، مدیریریت کلان ارتقاء و رشد حساسیتها و اخلاق عمومی است. که به دنبال آن شکوفایی در سائر امور را به دنبال دارد.دقت نمایید این که میگویم رشد اخلاقی ، اخلاق خرد و رفتارهای خرد ناشی از آن منظور نظر نیست، بلکه پایه های اخلاق است و آن نفی سبیل کفر، متنفر بودن از ولایت استکبار جهانی یا به عبارتی، تبری است. پایه های اخلاق تبری و تولی است، ولو ناهنجاریهایی مشاهده شود. این ناهنجاریها در کوتاه مدت است، مثل جوان که دچاره گناه میشود، اما بعد در مسیر تکامل بر نفسش مسلط شده و توبه میکند. جامعه هم در مسیر حرکت خود مبتلا میشود و در درازمدت، با یافتن راههای خروج، خود را بازسازی میکند و تکامل میدهد، که این مهم توسط رهبری جامعه انجام میگیرد.

دوگانگی ای که در بخشی از امور اخلاقی و رفتاری در جامعه مشاهده می نماییم، به دلیل این است که از یک طرف مدیریت سیاسی عزت خواهی و استقلال طلبی را رشد میدهد، اما از طرف دیگر شاهدیم مدیران میانی الگوهای اقتصادی شبه سرمایه داری را در تولید، توزیع ومصرف ترویج میدهند. این امر نه صرفا به خاطر عناد بوده، بلکه از سر اضطرار است. ما تا دستیابی به الگوی جامع پیشرفت اسلامی ایرانی ناچاریم با تغییر و تصرفاتی از آنها استفاده نماییم. حرف برخی کارشناسان غرب گرا مبتنی برغیر علمی بودن، تصمیمات باطل است.؛ ماانقلاب نکردیم تا روشهای سرمایه داری غرب را بی کم و کاست اجرا نماییم. آنچه عنوان روش علمی لقب گرفته قاعده مند نمودن سرمایه داری و سرمایه سالاری مدرن است. لذا دوگانگی در تمایلات و اخلاق و افکار و رفتار عمومی ناشی از هماهنگ نبودن الگوی مدیران میانی با اهداف و تمایلات سیاسی است. از یک طرف دعوت به نفی سبیل کفر، عزت، قناعت، ایثار و... میشود و تعاریفش از رشد متفاوت است، ازطرف دیگر با الگوهای شبه سرمایه داری گرایشها به سمت دیگری سوق داده میشود. پرواضح است در درازمدت الگوی مدیران میانی دستخوش تحول میشود .ما امروزه شاهدیم خود مقام معظم رهبری(حفظه الله ) با طرح موضوعات کلان این تحول را مدیریت می نمایند؛ موضوعاتی مثل ، تولید فکر، جنبش و نهضت نرم افزاری، لزوم تحول حوزه و دانشگاه، لزوم تکامل فقه، فلسفه و کلام، ارائه علوم اداره، تولید علوم اسلامی دینی، ارائه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تعالی. این موضوع سازی برای رشد نخبگان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی  و فرهنگ سازی بوده. امام خامنه ای  خود مدیریت کلان فرهنگی در سطوح مختلف را به عهده دارند و مرتبا با  تولیدات جدید صورت مسئله های جدیدی را پیش روی اقشار مختلف میگذارند و به کمک آنان گام به گام انقلاب را جلو میبرند. ایشان حتی نسبت به برخی راهکارهای اجرائی نظر داده اند مثل کرسیهای آزاد اندیشی و نظریه پردازی. نگاه رهبر فرزانه ما نگاهی درازمدت و جهانی است. ایشان به دنبال بیرون آو ردن مسیر رشد از جمله رشد علمی از دست مستکبران و پول پرستان اند. همانان که تولید علم را بازیچه کسب ثروت قرار دادند نه خدمت. مسیر رشد علمی جهانی در راستای گسترش سرمایه سالاری است. از قبل این نگاه به رشد علمی و تکنولوژیها، انسانهای زیادی قربانی رشد آنها شده و طبیعت تخریب گردیده است، مثل از بین رفتن بخشی از لایه اذن در اثر گازهای گلخانه ای و گاز یخچالهای خانگی. ایشان به دنبال فراهم کردن زیرساختهای روحی و فکری و عملیاتی میباشند تا در آیند بتوان رهبری رشد علوم، تکنولوژیها، ساختارها را به دست گرفت و مسیر رشد آنها را تغییر تا رشد علوم در خدمت عموم جامعه و جهان باشد، نه مردمجهان در خدمت رشد تکنولوژیها. امروزه رشد آنها در خدمت اقلیت سرمایه دارن جهانی است و مردم جهان بردههای سرمایه داری مدرن. انقلاب اسلامی با رهبری امام راحل و امروزه با رهبری مقام معظم رهبری در حال تغییر این هندسه میباشند. اولین گام فتح ساختار سیاسی قدرت بود که در ایران انجام شد، گام بعدی تغییر ساختار قدرت در جهان اسلام است، که رهبر فرزانه ما با حادثه سازی و ارائه رهنمود در دو کنفرانس اخیر بیداری اسلامی و فلسطین در حال مدیریت آن اند. در رستای مدیریت کلان خود نظریه تشکیل امت واحده اسلامی را طرح فرمودند، نظریه ای که شاید برای بسیاری جای سؤال باشد، که ما در داخل دچار مشکلات متعدد میباشیم، چگونه میخواهیم مشکلات دیگران را حل نماییم؟ با کمی دقت روشن میشود، مدیریت داخل جامعه بریده از مناسبات و روابط جهانی نیست، دشمن در مناسبات و روابط اقتصادی وفرهنگی و سیاسی ما دخالت میکند، یا ما باید از آرمانهایمان کوتاه بیایم، یا عرصه ها را در جهان از دست دشمن بیرون آوریم. اگر نتوانیم برتری یا حداقل موانه قوا در جهان را برقرار کنیم باید هر روز شاهد حادثه آفرینی دشمن باشیم. آنگاه با این حادثه سازی مدام انقلاب ما را مدیریت میکنند، کما این که شاهد بودیم در صد سال اخیر انقلابات و حرکتهای مردمی را مصادره نمودند. اگر ما رهبری ایجاد حوادث را به دست نگیریم، دشمن این کار را میکند. مقام عظمای ولایت با درک این مهم صرفا به دنبال حل معضلات داخلی نبودند، بلکه بالاتر به دنبال حل معضلات جهان اسلام وبشریت میباشند، البته ایشان از داخل نیز غافل نبوده ولی حل معضلات داخلی نیز و ابسته به تضعیف نمودن استکبار و قدرت نمودن جهان اسلام است و بالاتر خود شکستن خود غرب است. لذا در همین راستا سخنانی بدین مضمون ذکر فرمودند، که اگر مردم غرب مظالم سرمایه داران را بفهمند، جهنمی عظیم برای آنها فراهم میکنند. در واقع ایشان با این کلامات به دنبال بیدار کردن فطرتهایند. فطرت بشر ظلم را درک میکند. جلب است یک روز بعد از این سخنان حرکتهای اخیر در آمریکا روی داد! رهبرفرزانه انقلاب به دنبال برتری قدرت دینداران در جهان اند؛ تا بسترهای مظالم جهانی از بین برود. این تخیل است که ما در داخل و فارق از جهان، میتوانیم مشکلات خود را به سادگی حل نماییم. خیر با مناسبات جدید تکنیکی دشمن در همه جا حضور دارد و در فرهنگ، اقتصاد و سیاست دخالت میکند، نمیشود فارق از برنامه های او برنامه ریزی نمود. او در مناسبات ما دخالت میکند، اگر نتوانیم رهبری ایجاد حوادث را در عرصه های مختلف بدست گیریم حرکتهای ما حرکتی انفعالی میشود و روز به روز باید در عرصه های مختلف با حادثه سازی دشمن عقب نشینی نماییم. این است که رهبر معظم انقلاب با طرح نظریه امت واحد اسلامی به دنبال گسترش اقتدار ملتهای مسلمان میباشند. گام بعدی گسترش وحدت دینداران و مظلومان و محرومان جهان در مقابل مستکبران است.   

ما در مسیر رشد، پیشرفت و تعالی قرار داریم و وجود موانع طبیعی و البته مفید است، چرا که منشأ آسیب شناسی و تحرک بیشتر میگردد. مهم این است که نه با آسیبها سطحی برخورد نماییم و نه به خاطر عظمت کار ناامید شویم، مطمئنا هیج کاری سخت تر از اصل خود انقلاب نبوده، اما به فضل الهی پیروز شدیم، مطمئنا اگر همان روحیه را داشته باشیم در سائر عرصه ها پیروز می شویم، مخصوصا که شرائط کلان و جهانی روز به روز بیشتر فراهم میشود . از یک طرف با انقلابهای منطقه بر نیروی انسانی و امکانات جهان اسلام افزوده شده و از طرف دیگر بزرگترین مانع جهانی یعنی غرب در حال سقوط است(انشاءالله).

1390/7/19


» نظر

مدیریت حب و بغضها از طریق مشارکت جمعی

 

مقدمه

بی شک انسانها فی الجمله دارای اختیارند و شکل گیری میل و نفرتها، حب و بغضها یا به عبارتی تولی و تبریهایشان تابع اختیار آنهاست. حضور، قدرت و انتخاب اراده در شکل گیری زیباشناسی یا نظام تمایلات و حساسیتها و سپس نظام فکری و نظام رفتاریش مؤثر است. اگر انسان را دارای سه بعد نظام تمایلات، نظام افکار و نظام رفتار بدانیم، این حوزهها از نوع تولی و اختیار نسبت به جبهه و محور حق یا باطل متأثر بوده و شکل میگیرد. در مورد جامعه و تمدنها هم همین است. پیدایش، تغییرات و تکامل جوامع و نظام روحی یا اخلاق و نظام اطلاعات یا شبکه دانشها و نظام عملکردشان؛ تابع نوع اختیارات اجتماعی است، ولو این اختیارات به فریب و دروغ و زور ایجاد شده باشد، یعنی سران جامعه با ظلم و تزویر مردم را وادار به مشارکت در آن نموده باشند. نظام حساسیتها یا نظام روحی، نظام فکری و  نظام رفتاری جامعه تابع نوع اختیارات و حضور اراده اجتماعی است، به عبارت دیگر مشارکت و حضور ارادهها در پیدایش، تغییر و تکامل یا اضمحلال جامعه و نظامات عاطفی (اخلاق)، اطلاعات و عملکرد دخالت دارد.

اصل بحث

بیشترین ظلمی که غرب به بشریت نموده است این است که با روشهای مدیریت پیچیده ای که اعمال نموده، بسیاری از ارادهها مخصوصا نخبگان را به حضور و مشارکت در پیشبرد و توسعه ی نظام تعریف شده منظور نظر خود، دعوت نموده است. نخبگان، دانشمندان، سیاسیون، اقتصاددانها، همه و همه اراده ی خود را به مشارکت گذاشته اند تا به اصطلاح این تمدن فاسد را در تمامی ابعاد توسعه دهند. جالب است با دستان خود، انرژی خود را به مشارکت جمعی گذاشته و به تولید مفاهیم، علوم، ساختارها،      برنامه ریزهای صنعتی ، تکنولوژیهای متعدد و... میپردازند. یکی از ارکان اصلی مدیریت غرب ایجاد تَحبیب و شادمانی نسبت به همین نحوه از مدیریت است؛ مردم نسبت به اینگونه مدیریت خوشحال و راضی بوده.

 از اسباب اصلی مدیریت، مدیریت حب و بغض هاست، ابزار جلب و توسعه ی این حب و بغضها، تشویق به مشارکت در توسعه ی نظام و تمدن ایجاد شده در تمامی ابعاد-ساختارهای مختلف اجتماعی، تولید، توزیع و مصرف کالاهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی رسانه ها، ادارات، کارخانه و...- است.

مردم در سطوح مختلف احساس حضورمیکنند(البته فعلا نمی خواهیم نگاه تطبیقی به جوامع بحران زده ی غرب که در حال فروپاشی است بکنیم. دقت نظر پیرامون سطح مشارکت و اعتماد مردم جهان به مدلها و شیوههای غرب از یک طرف و سهم تأثیر انقلاب اسلامی و سائر قدرتها از طرف دیگر، نیازمند مدلسازی و اطلاعات و آمارهای عینی است) متاسفانه بسیاری سرخوش و مست این مشارکت اند و از ظلمهای تودرتویی که به آنها میشود بی خبرند یا چنان شیفته شده اند که حاظر نیستند بپذیرند  با مدلهای مشارکتی مدرن به اکثریت بشریت ظلم میشود.

سرمستی و شیفتگی از این مشارکت (ولو مشارکت فکری)  مانع از درک بسیاری از واقعیتهاست. متأسفانه امروزه حدود دویست نفر از سرمایه داران جهانی بیشترین امکانات و سرمایه های جهانی را در اختیار دارند و با مدیریت شبکه ی خود دیگران را در تمامی ابعاد آنچه توسعه نامیده میشود؛ به دنبال خود می کشند و آحاد جوامع با میل و رغبت به بدنبال آنها و ایجاد سخت افزارها و نرم افزارهای جدید تر متناسب با آنها حرکت می کنند، این ظلم ها بر بسیاری معلوم نیست.

ما متقابلا با تحریک تمایلات عمومی باید به حضور و مشارکت دادن ظرفیت خود در تمامی عرصه ها باشیم از جمله همین عرصه ی فرهنگی، مردم باید احساس حضور کنند، شرطش فراهم نمودن بسترهای حضور است ما در مقابل هجمه ی فرهنگی غرب باید آحاد جوامع را تحریک به حضور مؤثر در عرصه های مختلف نماییم.

 

یکی از خصلتهای انسانی میل به فاعلیت و حضور اراده، تأثیرگذاری، مشارکت، شکوفای انرزیهای درونی به شکل فردی، جمعی و سازمانی است. غربیها با فهم این خصلت و به بازی گرفتن آن در جهت اهداف دنیوی و ساختن ساختارها و نظامهای اجتماعی بیشترین و بزرگترین ظلم را به بشریت نموده اند. فهماندن این نکته به بشریت که مشارکت اراده ی تو در سیستم موجودی که کفر ایجاد کرده، ظالمانه است، هم ظلم به خود، هم به دیگران. آنها از قدرتهای تو برای مقاصد شوم خود بهره برداری مینمایند. آنگاه؛ مدیریت ارادهها برای حضور مؤثر و کارآمد در مقابل فرهنگ و ساختارهای فاسد غرب، در باز هویت آنها از یک طرف و عقب راندن و ضربه زدن به حریف از طرف دیگر بسیار مؤثر است.

به نظر می رسد یکی از دلائل جِلوگریها و تَبرجات در بین زنان ناشی از میل به حضور اراده و تأثیرگذاری است، منتهی چون مجرای انحرافی طرح شده، تبدیل به ابزاری برای اظلال خود و دیگران و بسط حضور ارادههای طواغیت در ظلم به بشریت گردیده است. این ظلمی که از روی میل، شیفتگی و حب شخصی، جمعی و سازمانی ناشی میشود، منتهی این امیال توسط کفر مدیریت میشود. این مظالم صرفا مربوط به احساس شخصی افراد نبوده بلکه این احساسات به شکل گسترده ایجاد، مدیریت و توسعه یافته و اَشکال سازمانی گرفته (دانسینگها و مراکز فساد، انتشار آنها از طریق اینترنت و ماهوارهها و رسانه های جمعی و پیدایش تکنولوژیهای پیچیده ی مربوطه نمونه ای از عملکرد سازمانی مدیریت ظالمانه ی کفر است. تعجب نکنید ادبیات این کلمات سخت است، مدیریت ستمگرانه ی کفر در این دوران به همان اندازه که تکنولوزیهایشان پیچیده است، به مراتب پیچیده تر است. ظلمهای پیچیده، تحت عنوان آزادی، حق توسعه، مدرن سازی، رفاه، امنیت، اومانیسم، دموکراسی و... توجیه میشود. غرب شبکه ی مدیریت ظالمانه برای تحریک تمایلات و آن برای مشارکت اراده ها و آن برای توسعه و بسط اراده و مدیریت و سلطه خود ایجاد کرده است. سخت افزارها و نرم افزارهای متناسب با دستان نخبگان و دانشمندان و آحاد مردم ایجاد شده است، سرمایه ها، ثروتها، امکانات، مواد خام و... همه با مشارکت خود مردم جهان گردآوری ، تولید و تغییر یافته است. منتهی این ظلم آنقدر پیچیده است که درکش بسیار سخت است؛ علتش شیفتگی و احساس حقارت نسبت به تمدن مزورانه و حیله گر غرب است. به تعبیر قرآن کریم آنها دنیا را در نظر انسانها زینت بخشیده و انسانها فریب خورده و در جهت بسط امیال شیطانی آنها انرژیهای خود را به مشارکت می گذارند. مگر ممکن است این همه ابزارها، تکنولوژیها، اقتصاد جهانی، شرکتهای چند ملیتی و... بدون همکاری و مشارکت جهانی به وجود آیند. انسانها بسیاری در راه آنچه توسعه ی تمدن ماد ی نامیده میشود، به لحاظ مادی و معنوی قربانی میشوند، اما کسی احساس درد نمیکند.معلوم نیست اگر انقلاب اسلامی اتفاق نمی افتاد مدرنیته چه بلاهای بیشتری برسر بشریت می آورد.شیفتگی و احساس حقارت در مقابل عظمت دنیایی ای که بشر با دستان خود درست کرده، مانع از فهم مظالم شده است(به تعبیرامام رضوانه الله تعالی علیه بت پرستی مدرن). این دنیای فاسد و مفسد را بشریت با همدلی، همفکری و همکاری جمعی و شیفتگی ایجاد نموده است. قلم ازشرح این ظلمی که بشریت در حق خود کرده است عاجز میباشد. چه ظلمی بالاتر از این که تمام انرژیها صرف حفظ و نگه داری آنچه زندگی مدرن نامیده میشود، میشود. ذهنها و روحها مشغول همین دنیا گردیده و روحهای بسیاری مرده و در یک کلام تعامل جمعی برای پرستش دنیا و الهه هایی که بشریت با دستان خود ایجاد کرده است . وقتی قلب روح فکر وعمل انسان ها مشغول امری شود و بیشترین تلاش صرف آن شود، همان پرستش است.

تبیین؛ برای تحریک و مدیریت تمایلات عمومی برای حضور در عرصه ی مقابله با این مظالم عظیم و تغییرمسیر برای حرکت به سمت آنچه انسانها برای آن آفریده شده اند در احیای مجدد هویت بشریت و نفی کفر، شرک و نفاق بسیار مؤثر است. تبیین مظالم در تحریک اراده ها برای حضور و اشتراک اراده ی خود برای مقابله با دنیای باطل مادی در احیای انسانیت بسیار مؤثر است. باید کاری کرد که انسانها از مشارکت در توسعه ی باطل احساس شرمندگی کنند، از پرستش دنیا احساس کوچکی و سرافکندگی نمایند، از مشغول شدن به توسعه ی صرف ابزارهای مادی بیزار باشند، دنیاپرستی و اقتصاد محوری مذموم باشد. انسانها فقط برای دنیا آفریده نشده اند تا تمام انرژی خود را صرف آبادانی همین دنیا نمایند. توسعه ی دنیا تا آنجا مجاز است که این بنیان دچار خدشه نشود. باید کاری کرد که انسانهای که زیر چتر مدیریت مادی قرار میگیرد و  انرژی یشان را برای توسعه ی ابزارهای آنها به مشارکت میگذارند احساس سر افکندگی و شرمساری نمایند.(با این میشود جلو آنچه مهاجرت نخبگان گفته میشود را گرفت، نخبه آن است که سلطه پیچیده دشمن را درک کند و الاّ عمله آنهاست.)

علی رغم مظالم عصرکنونی میشود با فطرتهای بشر تفاهم نمود، چون فطرت ظلم و عدل را درک میکنند. تبیین مظالم باعث بیداری مجدد فطرتها و تحریک ارادهها، حساسیتها، افکار و در نتیجه عملها میشود. افراد حاضر میشوند در جبهه ی مقابل استکبار توان خود را به مشارکت بگذارند. حضور ارادهها و مدیریت آنها درمقابل دنیای باطل در عقب راندن فرهنگ سیاست و اقتصاد کفر بسیار مؤثر است ، چون آنها از طریق خود همین ارادهها و مشارکت جهانییان، اقتصاد ، فرهنگ و سیاست فاسد خود را جلو بردند. گرفتن این  نیروها از آنها و تحریک به مقابله با روشها و شیوههای مزورانه، تمدنی آنها بالاترین امکان ما در مقابله هجمه های بی امان غرب است. باید لشکر غرب که همان ارادههای انسانی آنهاست را از آنها گرفت. نیروی انسانی اساس و پایه توسعه هر نظامی است ، باید نیروهای انسانی غرب را از او به واسطه تحریک تمایلات آنها و بیان ظلم به آنها از آنان گرفت. جبهه حق باید مدیریت توسعه نیروی انسانی جهان را درجهت نفی ظلم و بسط عدل در دست گیرد ما شاهدیم پرچمی که انقلاب اسلامی به فضل و امداد الهی بلند نمود علی رغم فشارهای دشمنان و امکانات به ظاهر کم مادی چقدر در دنیا نفوذ کرده است؛ این نیست مگر به واسطه مقابله با ظلم جهانی و ایده بسط عدل جهانی. متأسفانه بسیاری از ما از تمدن موجود مادی در بعد مادی اش راضی هستیم، درحالی که ما را مشغول به خود ساخته و از معارف به معارف حداقلی اکتفا نموده و این مانع شناخت باطن فاسد غرب است.

یکی از مصادیق مظالم توسعه یافته به بشریت ایجاد فضاهای سایبری است که به ظاهر  آزادانه در اختیار افراد و گروه ها قرار دارد. این فضا بر خلاف تصور بسیاری به صورت پیچیده مدیریت میشود. این که هر فرد متخصص و غیر متخصص هر آنچه به ذهنش میرسد و دلش می خواهد منتشر نماید موجب در هم کوبیدن عقاید، فرهنگ و... میشود. آنها با عقاید مردم جهان بازی میکنند، فضاهای سایبری برای انتقال فرهنگ و سیایت خود به سایر ملل است. فرهنگ آنان سرگرمی به دنیا و خود را به تغافل زدن با اشکال مختلفش است. مسئله فقط انتشار فیلم ها وعکس های مبتذل نیست بلکه سرگرم کردن مردم به خود همین فظاها و ایجاد تغافل نسبت به هدف خلقت است اگر ماهم دقت لازم را به خرج ندهیم دچار همین گرفتاری میشویم. ورود به این عرصه باید به قصد ایجاد جنگ نرم علیه دشمن بود نه صرف سرگرمی.                      90/7/2 

  


» نظر

مدیریت حب و بغضها

 

اساس و پایه مدیریت انسان، جامعه و تاریخ مدیریت حب و بغض هاست. دشمنان ما نیز بر این پایه سرمایه گذاری عظیمی بر روی عرصه ی هنر در جهت اهداف خود نمودند. هالیود یکی اصلی ترین ابزار مدیریت کلان تمایلات عمومی جهانیان است. آنها از طریق هنر میلها و نفرت های جدیدی در تمامی ابعاد روابط فردی، اجتماعی و جهانی ایجاد نمودند. گرایشها و تمایلات جدیدی ایجاد کردند که اصلا به شکل موجود سابقه ندارد، به عنوان مثال تنوع طلبی جمعی، مدگرایی سازمانی، ابتذال جمعی، از طریق ابزارهای همچون اینترنت، ماهوارهها. در این فضا به تعبیر روایات منکر، معروف و معروف، منکر گردیده است. به اکثر مردم جهان تحت عنوان مدرن سازی ظلم می شود و از رهگذر آن اقلیتی بیشترین ثروت و امکانات جهانی را در اختیار دارند و کمتر کسی احساس ظلم می کند.

ظلم های پیچیده ای به زنان می شود و تحت عنوان آزادی توجیه می شود و عجیب این که عده ای هنوز به دنبال آن می دوند.

مدیریت، امروز، مدیریت تمایلات است و از زنان بیشترین استفاده را در تمامی ابعاد می نمایند.

در گیر شدن با فرهنگ فاسد غرب و تحریک تمایلات عمومی جهانیان با تبیین این مظالم از طروق مختلف از جمله هنر، فیلم و...   در عقب راندن این فرهنگ از درون جوامع بسیار مؤثر است، همان گونه که آن ها سعی در مدیریت تمایلات در جهت مفاسد و دنیا طلبی نمودند و ابزارها و تکنولوژیها و تمدن متناسب با آن را ایجاد نمودند و روابط داخلی و جهانی را به هم ریخته و ساختارها و سازمان های جهانی متناسب با آن را ایجاد کردند، ما نیز باید مدیریت تمایلات عمومی در جهت مقابل با مفاسد و دنیا طلبی در تمامی ابعاد و تولید ابزار، متناسب را در دست گیریم. اساس و پایه ی مدیریت صحیح تمایلات عمومی؛ ایجاد این احساس است که تمدن و ساختار موجود جهان و فرهنگ فاسد غرب به بشریت ظلم می کند، کسی نباید احساس خوشحالی و سرمستی و زیبایی نسبت به تمدن موجود غرب کند. تمدن غرب در ذهنها زشت و ظالمانه جلو کند، ظلمهای تو در تویی که نسبت به بشریت صورت می گیرد، مردم جهان درک کنند.

 اساس مشکلات بشریت شیفتگی نسبت به تمدن و ساختار غرب است. تمدن غرب یک پارچه است و پایه و اساس آن بر ظلم به بشریت در تمامی ابعاد بنا شده. چه ظلمی بالا تر از این که تمام همت جهانیان را صرف حفظ ، ترمیم و توسعه ی همین ساختار و تکنولوژیها تحت عنوان توسعه ی پایدار می شود و در این بین صدها میلیونها نفر قربانی می شوند وعلی رقم این قربانیها هنوز تمدن غرب در ذهنها و روحها زیبا جلوه می کند. این ظلم به بشریت است. اینکه تمام همت انسان ها معطوف به همین دنیا نماییم بزرگ ترین ظلم است ولی متأسفانه بسیاری این ظلم را درک نمی کنند. دغدغه اصلی بسیاری رفع مشکلات اقتصادی است نه عبور از دنیا، ساختن دنیای متناسب با آخرت و... انشاء الله بخشی از ظلم در قالب طنز در وبلاگ دیگرم (رقص توهم به آدرسKOSRi115  ) می آورم.

یکی از مظالم غرب، ظلم به خانواده است. در سابق و در برخی محیطهای کوچک امروزی که آلوده به توسعه ی غربی نشده بیشترین تلاش زن و مرد حفظ و نگه داری از خانواده و تربیت فرزندان بوده. هدف صرفا هدف فردی نیست، زنها و مردها ولو کارهای پر مشقت  و طاقت فرسا انجام داده ولی هدف اصلی حفظ خانواده بوده. آنها از امکانات امروزی برخودار نبوده ولی معمولا رابطه ی صمیمی و اهداف مشترک زیادی داشتند. اما امروزه به ظاهر سطح رفاه اجتماعی بالا رفته، این روابط عاطفی به هم ریخته، هر فردی به دنبال ارتقاء وضعیت خود است، زن برای خودش جدا، مرد هم جدا و خانواده و حفاظت از آن امری تبعی گردیده و بالاتر؛ صرفا برای استفاده ابزاری برای رفع نیازهای مختلف بوده تا زمینه ارتقاء شخصی فراهم شود. مثلا امنیت روحی لازم، تا بتواند مثلا در شغل یا تحصیل یاتحقیقش موفق تر باشد. این یکی از مظالم پیپچیده دنیای مادی موجود است که بر بشریت تحمیل شده یعنی همان اومانیسم و انسان محوری و اصل قرار دادن خود. اقتصاد و سیاست و فرهنگ غرب به این بنیان استوار است. اگر اصل منافع خود باشد، تمام همکاریها و تعاملات نیز بر همین اساس استوار می شود، نتیجه هر جا منافع، خواست و تمایلات انسان به خطر افتاد دست به معارضه می زند. البته مواردی برای رسیدن به دنیای برتر همکاری سازمانی می نمایند ولی در مواردی که احساس کنند این همکاری به ضررشان است، رو به معارضه می آورند و اسم آن را رقابت آزاد می گذارند. توسعه ی اختلافات خانوادگی، طلاق ها، روابط نا سالم با دیگران و... ناشی از الگوهای غربی است. نفس همین اختلافات بیانگر ظلم غرب به بشریت است . ساختار تمدنی به گونه ای است که بیشترین ظلمها به خانوادهها صورت می گیرد. بسیاری چون این تحلیل از اختلافات خانوادگی را ندارند، صرفا رو به اتهام زنی به طرف مقابل می آورند و حداکثر وجود مشکلات اقتصادی را عامل می دانند. در حالی که ریشه و اساس مشکلات به الگودهی غرب به تمایلات و ساختارهای اجتماعی برمی گردد. البته این امر به معنی نفی اختیار افراد نمی باشد، بلکه بررسی جامعه شناسی آن است. بنیان این الگوها اصل قرار دادن خواسته های شخصی یا سازمان خود و ترجیح خود بر دیگران است. رهآورد این مبنای شیطانی توسعه ی تنازعات خرد، کلان، انسانها با هم ، افراد با حکومتها ،حکومتها با مردم، شرکتها، مناطق مختلف سیاسی و جغرافیایی با هم و... اینان مظالم آشکار و پنهان غرب به بشریت است. اگر مردم جهان این مظالم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را بدانند، نفرتشان نسبت به غرب به شدت اوج می گیرد و زمینه ی تغییر ساختار های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به نفع دین داران و محرومین بیشتر فراهم می شود انشاءالله.      1390/6/31


» نظر

لزوم مدیریت شرایط

 

نه می توان شرایط را مطلقا  پذیرفت و تسلیم آن شد و نه می شود مطلقا و صد در صد  آن را رد کرد، بلکه باید آن را مدیریت کرد. یکی از اقتضائات تمدن با اصطلاح مدرن امروزی گسترش ابتذال است. بی شک یکی از اصلی ترین چالش پیش روی انقلاب اسلامی در رشد و پیشرفت مسائل بومی مربوط به زنان است. این قشر که ظلم های زیادی قبل از انقلاب به آنان شده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی، احساس آزادی نمودند (البته این کلمات به اجمال است، تفصیل آن و روانشناسی و جامعه شناسی دقیق و ذکر محاسن و معایب فرصت و امکانات دیگری می طلبد.) متأسفانه بسیاری بدون درک شرایط انقلاب – تغییر روحیات عمومی متأثر از انقلاب، شرایط منطقه و جهان و تأثیر فرهنگ بیگانه، تغییر زندگی اجتماعی و ورود هزاران هزار تکنولوژی به زندگی ها، لزوم مشارکت زنان در رشد و تعالی و پیشرفت کشور و... - اظهار نظر نموده و نسخه می دهند، آثار انفعال پیشنهادات در کوچه و خیابان قابل مشاهده است. اگر ما شرایط را لحاظ نکنیم ، شرایط اقتضائات خود را بر ما تحمیل می کند، امروزه دشمن با تولید تکنولوژی ها و سخت افزار و نرم افزار ها ی همچون اینترنت و... در درون خانه های ما میتواند حضور پیدا کند و با ما ارتباط برقرار کرده، فرهنگ و آداب و رسوم و الگوهای ما را متأثر کند. یا الگوی لیبرالستی سرمایه داری بر جهان حاکم است که لاجرم به تناسب نوع و سطح مقاومت ملتها یا عدم مقاومت بر آنها تأثیر دارد. مقام معظم رهبری بیش از 23 سال در مورد تهاجم، قتل عام، شبخوان و ناتوی فرهنگی دشمن فریاد کشیدند. هنوز عده ای با دید تردید نگاه می کنند یا با طرح های فوری می خواهند کار را تمام کنند؛ باید دانست این جبهه، جبهه ای به وسعت تمام فرهنگ دنیایی کفر را در بر می گیرد. باید با تمامیت فرهنگ کفر درگیر شد، نه این که با آن کنار بیاییم. از این رو لازم است ضمن ملاحظه ی شرایط بر مدیریت کلان اهتمام ورزید. ما باید مدیریت کلان تغییرات شرایط را در حوزه های مختلف از جمله امور زنان را در دست گیریم و این کار در درجه ی اول نیازبه عزم خود زنان دارد. همان گونه که مقام معظم رهبری ذکر فرمودند یکی از بحران های امروز جامعه ی بشری بحران مربوط به زنان است بی شک این بحران برای ما هم مدت هاست به شکل رقیق ترشروع شده باید، با درک شرایط اتاق های فکر استراتژی، برنامه ریزی، تجهیز نیرو پژوهش و دریک کلام ارتش و سپاه فر هنگی در این زمینه را گسترش دهیم و الا باید شاهد حوادث پیش بینی نشده باشیم. باز کردن و مدیریت کلان جبهه فرهنگی به فضل و امداد الهی شدنی است؛ همانگونه که در زمینه سیاسی نیروهای زیادی در جهان اسلام و دینداران و محرومین داریم که سپر امنیتی ما میباشند، در زمینه فرهنگی نیز با انقلاب اسلامی این نیروها گسترش کمی و کیفی پیدا نمودند.

1390/6/30                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                    

 


» نظر

لزوم مدیریت شرایط

 

نه می توان شرایط را مطلقا  پذیرفت و تسلیم آن شد و نه می شود مطلقا و صد در صد  آن را رد کرد، بلکه باید آن را مدیریت کرد. یکی از اقتضائات تمدن با اصطلاح مدرن امروزی گسترش ابتذال است. بی شک یکی از اصلی ترین چالش پیش روی انقلاب اسلامی در رشد و پیشرفت مسائل بومی مربوط به زنان است. این قشر که ظلم های زیادی قبل از انقلاب به آنان شده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی، احساس آزادی نمودند (البته این کلمات به اجمال است، تفصیل آن و روانشناسی و جامعه شناسی دقیق و ذکر محاسن و معایب فرصت و امکانات دیگری می طلبد.) متأسفانه بسیاری بدون درک شرایط انقلاب – تغییر روحیات عمومی متأثر از انقلاب، شرایط منطقه و جهان و تأثیر فرهنگ بیگانه، تغییر زندگی اجتماعی و ورود هزاران هزار تکنولوژی به زندگی ها، لزوم مشارکت زنان در رشد و تعالی و پیشرفت کشور و... - اظهار نظر نموده و نسخه می دهند، آثار انفعال پیشنهادات در کوچه و خیابان قابل مشاهده است. اگر ما شرایط را لحاظ نکنیم ، شرایط اقتضائات خود را بر ما تحمیل می کند، امروزه دشمن با تولید تکنولوژی ها و سخت افزار و نرم افزار ها ی همچون اینترنت و... در درون خانه های ما میتواند حضور پیدا کند و با ما ارتباط برقرار کرده، فرهنگ و آداب و رسوم و الگوهای ما را متأثر کند. یا الگوی لیبرالستی سرمایه داری بر جهان حاکم است که لاجرم به تناسب نوع و سطح مقاومت ملتها یا عدم مقاومت بر آنها تأثیر دارد. مقام معظم رهبری بیش از 23 سال در مورد تهاجم، قتل عام، شبخوان و ناتوی فرهنگی دشمن فریاد کشیدند. هنوز عده ای با دید تردید نگاه می کنند یا با طرح های فوری می خواهند کار را تمام کنند؛ باید دانست این جبهه، جبهه ای به وسعت تمام فرهنگ دنیایی کفر را در بر می گیرد. باید با تمامیت فرهنگ کفر درگیر شد، نه این که با آن کنار بیاییم. از این رو لازم است ضمن ملاحظه ی شرایط بر مدیریت کلان اهتمام ورزید. ما باید مدیریت کلان تغییرات شرایط را در حوزه های مختلف از جمله امور زنان را در دست گیریم و این کار در درجه ی اول نیازبه عزم خود زنان دارد. همان گونه که مقام معظم رهبری ذکر فرمودند یکی از بحران های امروز جامعه ی بشری بحران مربوط به زنان است بی شک این بحران برای ما هم مدت هاست به شکل رقیق ترشروع شده باید، با درک شرایط اتاق های فکر استراتژی، برنامه ریزی، تجهیز نیرو پژوهش و دریک کلام ارتش و سپاه فر هنگی در این زمینه را گسترش دهیم و الا باید شاهد حوادث پیش بینی نشده باشیم. باز کردن و مدیریت کلان جبهه فرهنگی به فضل و امداد الهی شدنی است؛ همانگونه که در زمینه سیاسی نیروهای زیادی در جهان اسلام و دینداران و محرومین داریم که سپر امنیتی ما میباشند، در زمینه فرهنگی نیز با انقلاب اسلامی این نیروها گسترش کمی و کیفی پیدا نمودند.

1390/6/30                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                    

 


» نظر

سخنی با جبهه پایداری

 

                                        بسم الله الرحمن الرحیم

به تعبیر مقام معظم رهبری (حفظه الله) حرکت انقلاب اسلامی پیشرونده است؛ موانع، آسیب ها، چالش های داخلی و خارجی، مانع این حرکت نشده اند.بلا تردید اگرجبهه ی پایداری بخواهد حرکت پیشرونده، انقلاب اسلا می را دنبال نماید، یکی از راه های آن گفتمان سازی پیرامون لزوم همین پیشروند گی است.

کسانی صلاحیّت حضور در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری و اجرا رادارند که، در این زمینه صاحب فکر باشند یعنی قدرت، جرأت نو آوری  وابتکار بر اساس مبانی دینی را داشته باشند. ماهر چقدرجلو می رویمظرفیت های داخلی و جهانی در تمامی ابعاد رشد می کند و البته با چالش ها وموانع جدّی تر روبرو می شویم، باید با نوآوری؛ چالشها و موانع جدید

را به فرصت تبدیل نمود. ایجاد گفتمان، نوآوری، پیشروندگی، رشد، پیشرفت، تعالی همراه با عدالت ملاک انتخاب افراد را روشن می کند.معرفی و تعیین سیاسی افراد خوب است اما کافی نیست، مردم باید از ملاکهای فرهنگی و سیاسی لازم اطلاع داشته تا بر اساس آن افراد را سنجیده و انتخاب نمایند. یکی ازشاخصه های سیاسی شفافیت موضع مقابل فتنه گران است؛ که بسیار روی آن تأکید می شود این خوب امّا کافی نیست باید افراد معرفی شده  قدرت خلاقیت و نوآوری متفاوت با غرب برای استفاده از ظرفیتهای جدید درحل معظلات را داشته باشند. باید دقت نمود، نوآوریها باید با مبانی دینی تناسب داشته نه ترجمان افکار پوسیده غربیان باشد. ثمره دستآوردهای جدید غرب در مفاهیم، ساختارها و محصولات (تکنولوژیها و کالاها) همین است که مشاهده       می کنیم؛ فساد، دنیاطلبی، تکاثر،ظالم، انسان محوری و بردگی مدرن..و نهایت فروپاشی از درون است..تقلید کورکورانه درنوآوریها ازغرب سرانجامش همین است که مشاهده می نمایید.باید ابتکارات ما با احکام توصیفی، ارزشی و تکلیفی تناسب داشته و شرایط،  ساختارها، شیوه ی تولید، توزیع و مصرف محصولات راعوض نمایند تا بسترهای جریان احکام در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی فراهم شود باید دقت نمود، جریان احکام مثل عدالت بدون پشتوانه ساختارها و شرایط متناسب قابل جریان متناسب نیست. شرایط بسترساز و تأمین کننده بخش مهمی از قدرت  بر انجام تکالیف فردی و اجتماعی است. ما برای هدایت تغییرات و تغییر شرایط در جهت آرمانهای دینی نیازمند نوآوری هستیم. نمایندگان باید واجد این خصوصیت باشند تا بتوانند حرکت انقلاب را پرشتاب تر نمایند(انشاءالله).

1390/6/11 

» نظر
<      1   2   3   4      >