مدیریت کلان رهبری
شاید شنیده باشید که برخی اساتید اخلاق وعرفان برای تربیت شاگردان مخصوص خود، دستورات خاصی به آنها می داد ند. این دستورات ابزارهای تصرف او در شاگرد خود بود. شاگرد برای تکامل و تحول در خود ، آن دستورات را به کار می بست و سپس آثارش را به استاد منتقل کرده و از او دستورات جدیدی برای تکامل روح، اندیشه و عمل می گرفت و این سیر مرتب ادامه می یافت.
نسبت به تصرفات ولایی حضرات معصومین(علیهم السلام) کاملا روشن است، مخصوصا تصرفات مولوی مثل حل مشکل افراد، شفا بیماران و... از این طریق ایمان افرا د مستحکم می شد. بنابر درخواست و اصرار افراد تصرفات مستقیمی در او صورت می گرفت و آن تصرفات تحولات جدیدی دراو به وجود می آورد.
نسبت به برخی علمای مهذب نیز مرتبه ای نازله از تصرفات وجود داشته استادان از طریق تصرفات، شاگردان را بسمت قرب، کمال، عبودیت و...سوق می دهند. البته نمی خواهم بگویم تمام حرکت وابسته به تصرف استاد بوده، خیر بلکه تصرف مشروط به خواست و اراده خود شاگرد است، تسلیم، بستر ساز تصرفات استاد می باشد. اگر شاگرد به هر دلیل در امری مقاومت کند، استاد نمی تواند متصرف باشد. شرط لازم تصرف؛ تولی، تسلیم، محبت، رضا و... است. درجه و میزان تسلیم، بستر ساز و مهیا کننده تصرف بوده، چقدر تصرف صورت می گیرد؟ مقداری که اطاعت کند و اراده خود را تابع اراده و خواست ولیّ قرار دهد( البته این به معنای برابری نیست). بنده در اینجا به دنبال تحلیل دقیق و بررسی مزایا و اشکالات عرفان مسلمین با عرفان ائمه اطهار(ع) که بخشی از آن در زیارت عاشورا آمده، نیستم، بلکه از بخشی از مطالب آنجا بهره گرفته تا بتوانم مقصود خود را بیان کنم.) نوع تسلیم، نوع تصرف را معلوم می کند، لذا اولیائ الهی به افراد مختلف دستورات مختلف می دادند. این اجمالی از تهذیب و تکامل عبودیت فردی بود. در نسبیت تولی، ولایت و تصرف هویت ایمانی متعیّن و شکل می گیرد. حلقه های عرفان و تهذیب نیز بسیار محدود بوده و اجتماعی نشده بود. اما در روند تکامل تاریخ دینداری ما به مرحله از بلوغ اجتماعی دینداری رسیده ایم که حکومت اسلامی تشکیل شده. رشد دینداری به گونه ای است که از حالت فردی خارج شده و تبدیل یک حرکت جمعی و سازمان یافته شده. افراد در این تشکیلات عظیم در ابعاد مختلف کارهای مختلف انجام می دهند اما آنها مرتبط و هماهنگ اند، مثل انسان در حال نماز، دست و پا و زبان و... هر کدام کار مختلفی انجام می دهند، اما در جهت واحد است که همان عبودیت است. در اینجا نیز جامعه ظرفیت جدیدی پیدا کرده که نیروهای مختلف با ظرفیتهای مختلف باهم مرتبط و برای امر واحدی تلاش میکنند که همان "پرستش اجتماعی" خدای متعال است. جامعه فی الجمله اراده اش را تسلیم ولی الهی یعنی ولی فقیه می کند تا عبودیت توسعه یابد و پرستش اجتماعی در تمامی ابعاد توسعه یابد. بنده فعلا کاری به بحث حقیقی یا اعتباری بودن جامعه ندارم، ولی روشن است تأثیر نظام اسلامی ایران ناشی از جمع کمی افراد نیست. ناشی از جمع است؛ اشخاص دائم در حال تحول، رویش، ریزش، مرگ و... می باشند، اما واحد نظام اسلامی و آثار وجودیش پا برجاست. به هر حال جامعه شیعه و در مقیاس بالاتر دینداران وارد سطح جدیدی از بلوغ و رشد خود شده که حاضر به همدلی، همفکری و همکاری برای به دست گیری مدیریت کلان شده اند، انقلاب و نظام اسلامی نماد بلوغ دیندار در عالم است ، این توسعه دینداری بروز و ظهورش در این منطقه جغرافیایی زودتر از جاهای دیگر بوده است لذا امروزه شاهد رشد آن در جهان هستیم. به هر حال این سطح فراگیراز دینداری در سابق نبوده است. مردم در این زمان فی الجمله با شدت و ضعفی که در افراد مختلف است اراده جمعی خود را تسلیم ولی فقیه که آن را نماینده دین می دانند کرده اند تا او از طریق تصرفات کلان و با کمک امکانات و نیروی انسانی حکومت، آنها را وارد مرحله های جدیدی از دینداری اجتماعی کند مثل رشد عدالت اجتماعی. در اینجا دیگر مسئله تسلیم فردی و شخصی و تصرف در یک فرد نیست، بلکه تسلیم جامعه است، آنها خواستار تنظیم مناسبات و روابط جمعی بر اساس دین از طریق هدایتها و تصرفات رهبری اند. لذا مدیریت، مدیریت کلان است نه نسخه و دستور برای یک فرد. ولیّ اجتماعی در مناسبات و روابط درون و بیرون جامعه و نسبت بین آن دو تصرف می کند و مرتبا با حادثه ساز های جدید مناسبات، و موضوعات جدید پیش روی جامعه قرار می دهد( به بحث سابق ام در زمینه حادثه سازی، مدیریت حب و بغضها و... مراجعه نمایید). در اینجا افراد صرفا یک دستور و تکلیف مشخص دینی را که مثل هم می باشد را انجام نمیدهند مثل نماز، بلکه در سازماندهی و برنامه ریزی های جامعه مشارکت جسته و تکالیف جدا و در عین حال مرتبط انجام می دهند که هدفش رشد مادی و معنوی جامعه است. رهبری روز به روز این مشارکت را در جهت خاص افزایش داده و با کمک دیگران سازماندهی می نماید. موضوعات جدید، مشارکت را افزایش میدهد، ایشان برای تک تک افراد نسخه و دستور مشخص نمیدهند، مگر بعض مسئولین، بلکه برای کل جامعه و صنوف نسخه می دهند، نسخه و پیشنهادات ایشان برای جمع است مثل نیروی انتطامی، دولت و... تا اخلاق، اعتقادات، اعمال جدیدی در مردم و صنوف با مشارکت و همکاری خودشان ایجاد شود، مدیریت رهبری صرفا بازدارنده نیست، بلکه پیشبرنده است، سطوح جدیدی از دین داری را در بین مردم ایجاد می کند. مثلا اقتصاد سرمایه داری که اخلاق خودخواهانه، سود گرایانه، لذت جویانه و وابستگی به کفار را ترویج می دهد را نفی کرده و اقتصاد اسلامی را که روح ایثار و آخرت گرای و تلاش برای دیگران و.. تقویت می کند؛ را ترویج می دهند. رهبری از طریق صورت مسئله کلان جدید مثل جهاد اقتصادی مناسبتهای اجتماعی را متحول می کند، به عنوان مثال معاملات در بازار مبتنی بر سود حداکثری است، همه به دنبال حداکثر سود بودند ولی با تصرف در مناسبات اقتصادی، تدریجا روحیه ایثار و فداکاری و اکتفا به حداقل سود حاکم می شود. الان طرح دولت الکترونیک مناسبات جدیدی ایجاد کرده، رهبری هم با تصرفات کلان، مناسبات جدید به وجود آورده و نسبتها را متحول می کند. در عرصه سیاست، فرهنگ و اقتصاد، معادلات و الگوهای جدید حاکم می کند. بستر تغییر شیوه تولید، توزیع و مصرف را ایجاد مینماید. دقت شود رهبری جهت دهنده کلی بوده که این مهم از طرق موضوع و مفهوم سازی کلان یا ایجاد سازمان کلان مثل مجمع تشخیص مصلحت صورت می گیرد. اما تنطیمات تغییر ساختارهای -تولید، توزیع و مصرف کالاهای فرهنگی و اقتصادی و موضوعات سیاسی- موجود و ملاحظه نسبت آنها با ساختار مطلوب بعهده مسئولین است. به عبارت دیگر رهبری با حادثه سازی بستر تغییرات نسبتهای کلان را مهیا می کند و مثلا فرهنگ سازی می کند، اما تنظیم تغییرات بعهده مسئولین است. به عبارت دیگر صورت مسئله های جدید کلان برای رشد آفریده؛ اما حل آنها بعهده دولت، کارگزاران و مردم است. به میزانی که دیگران در حل صورت مسئله ها مشارکت می کنند به همان میزان اراده رهبری جریان می یابد. قدرت رهبری به میزان پذیرش اجتماعی صورت مسئله هاست. نه این که ولایت؛ مطلقه نیست خیر ولی فقیه در ایجاد موضوعات و حوادث رشد، اختیار دارد، ولی در عمل میزان اطاعت، قید به اختیار میزند. بالاتر از ولایت معصوم(ع) که نداریم وقتی اطاعت نشود خانه نشین می شود. لذا میزان تصرفات رهبری به سطح و نوع تولی جمعی جامعه، بستگی دارد. به میزان تسلیم اختیار و هماهنگ نمودن خواست و نظرشان با رأی و تدبیر رهبری بستگی دارد. افق تولی بستر ساز سطح تصرفات و رهنمود هاست. باید توجه داشت که نوع تصرفات با نوع تولی تناسب دارد نه برابری، فرق است بین تناسب و برابری، یعنی این گونه نیست که مثلا اگر تولی 7 درجه باشد ولایت 7 درجه باشد، خیر تصرفات بالاتر است چون زمینه های رشد و تکامل آینده را فراهم می کند. در واقع ظرفیت سازی می کند نه صرف پاسخگوی به نیاز جاری. لذا هر چقدر سطح تولی و اشتراک در تحقق اراده و پیشنهادات رهبری بالاتر رود، سطح ولایت بالاتر میرود. دقت نمایید تولی اجتماعی صرفا به معنای فعل قلبی و محبت نیست، یک مرتبه از آن افعال قلبی است، اما آن در افکار و اعمال اجتماعی جاری میشود و تبدیل به عقلانیت جمعی و مشارکت اجتماعی می شود. در واقع شاخص اصلی و عینی تولی واقعی؛ سطح مشارکت اجتماعی در ابعاد مختلف اداره جامعه بر مبانی دینی است. بستگی به این دارد که چقدر دستگاههای مختلف، صنوف و مردم با هم همفکری، همکاری در تحقق سیاستهای رهبری مشارکت کنند. همکاری اجتماعی برای فهم، تبیین رهنمودهای رهبری و پیدا کردن سازوکارهای اجتماعی، اجرایی، برنامه ریزی و سازماندهی. در اینجا تولی فردی لازم است اما کافی نیست، باید ارادهها در هم ضرب شود و مشارکتها گسترش یابد.یعنی اگر بخواهیم میزان تولی اجتماعی را بفهمیمیم باید ببینیم چقدر اصناف، گروههای مأثر، دولت، نخبگان، حوزه، دانشگاه و... با هم در جهت خواست رهبری تعامل داشته. همکاری اجتماعی هر چقدر بالا رود بستر موضوع سازی تکاملی بیشتر فراهم میشود و بیان کردیم که تناسب دارد نه برابری لذا اشکال نشود بسیاری از سخنان رهبری زمین مانده، خیر، چون تصرفات فقط ناظر به نیازهای فعلی و زمان جاری نمی باشد، بلکه ناظر به جهت تکامل و آینده و نیازهای تکاملی و جدید خواهد بود به عبارت دیگر رهبری در جریان تکامل نیازسازی می نمایند، نیازی که نبوده ایجاد میکند، به آن نیاز حیات اجتماعی میدهد، چون مدیریت، مدیریت تکاملی است، رهبری با نیاز سازی از قبل پاسخ بخشی از آنها را داده و نخبگان را تشویق به حل ابعاد نظری و عملی سوق می دهند، لذا اشکال نشود سطح تولی ضعیف است خیر تصرفات و تئوری و موضوع سازی برای افزایش شدت تولی هاست( البته نه تولی به خود بلکه تولی به خدای متعال و حضرات معصومین(ع)). رهبریِ رهبر ناظر صرفا ناظر به ظرف زمان خود نمی باشد، بلکه ناظر به مدیریت آینده نظام اسلامی و جهت دهی به تمایلات آیندگان نیز می باشد. چگونه نویسندگان آثاری می گذارند تا آیندگان که ظرفیت بیشتر پیدا می کنند از علوم آنها استفاده نمایند، همین امر در مورد رهبری نیز می باشد. در واقع آیندگان نیز از ظرفیت رهبری برای رشد حرکت خود استفاده می کنند.در واقع رهبری جلوتر از زمان حرکت می کند و با در نیازهای تکاملی، حادثه سازی مناسب را انجام داده و بستر رشد را برای حرکت در آن مسیر را فراهم مینماید، مثل نیاز آیندگان به انرژی اتمی، شاید ما بتوانیم این زمان انرژی را از طروق دیگر بدست آوریم و مجبور نشویم سر این قضیه با غرب درگیر شویم، اما نسلهای آینده ما نیاز به آن دارند، لذا برای حفظ اقتدار آنها باید باید زیرساختهای آن را ایجاد نماییم، اینها نیازهای تکاملی است. لذا سطح ولایت با تولی اجتماعی تکاملی تناسب دارد؛ هر چقدر تولی شدیدتر شود موضوعات متصرفیِ جدیدتری برای سرپرستی رشد جامعه پیش رویش قرار می گیرد. بعنوان مثال در زمان نگارش این سطور ، مقام معظم رهبری مطالب نو و بدیعی را در مورد مدیریت کلان رهبری در جمع مردم کرمانشاه تولید و در معرض افکار مردم و نخبگان گذاردند. ایشان تبین نمودند که من در مسائل اجرایی کشور حتی اگر مخالف نظرم باشد دخالت نمی کنم(که این نشان از سعه صدر ایشان است) مگر در جایی که احساس کنم خط انقلاب به خطر می افتد مثل قضیه هسته ای، سطح مدیریت رهبری سطح کلان است که در آن به دنبال سرعت دادن به انقلاب بوده ، سطوحی جدید از تکامل دینداری را طلب می کنند مثل عدالت اجتماعی تا چقدر عنایت شود. ایشان به دنبال رشد و پیشرفت همراه با تعالی در تمامی ابعاد داخلی و خارجی، مراقبت از خطرات و آسیبهای کلان می باشند لذا با مدیریت ایشان انقلاب اسلامی وارد مرحله ی جدید می شود، رهبری برای جلوگیری از سکون، تهجر و بازگشت و تقلید از غرب، فضاهای جدیدتری را پیش روی جامعه باز می کنند. به سخنان چند روز اخیر ایشان در کرمانشاه نگاه کنید، ایشان تصریح دارند که نسبت به سیاستها در شرایط مختلف باید بازنگری شود، اگر سیاستی غلط بوده عوض شود، مهم اهداف است، سیاستها ابزار رسیدن به اهداف می باشند، سیاستهای کهنه می شوند، لذا باید بازنگری شوند. اهداف ثابت، اما سیاستها قابل تغییراند، به عنوان مثال ایشان با فراست و کنایه سیاست غلط تعدیل جمعیتی را در دوران سازندگی به چالش کشانیدند. چرا؟ چون این در راستای مدیریت کلان ایشان است، جمعیت یک کشور در حال مبارزه و پیشرفت همیشه باید جوان باشد. این مدیریت، مدیریت اجرای نیست، قرار نیست ایشان شخصا مبادرت به برنامه ریزی برای افزایش جمعیت نمایند، اگر مسئولین به هر دلیل به این جمع بندی نرسند اقدام لازم نمی کنند. لذا ایشان استدلال می آورند تا تفاهم لازم به وجود آید. بر خلاف تصور برخی که تصور می کنند مدیریت یعنی دستور و امر و نهی، خیر امر و نهی بخشی از مدیریت است، اصل مدیریت، مدیریت تمایلات عمومی است (که قبلا توضیح داده شد)، ولایتِ، ولایت فقیه نه از سر خودخواهی و استکبار است، خیر از سر مهر، محبت و شفقت برای رشد دیگران است. در مدیریت ضمن جذب قلوب، افکار رشد داده می شود تا زمینه های تفکر و عقلانیت جمعی فراهم شود، تا از آن طریق بستر همکاری اجتماعی ایجاد شود. به عبارتی عقلانیت دینی شکل گیرد(شاید بعدا اگر خدا توفیق دهد در مورد عقلانیت دینی مطالبی را بیان کردم انشاءالله. اما اجمالا عقلانیت دینی حول ولیّ اجتماعی که قدرت محاسبه و کارشناسی دارد شکل میگیرد) و به دنبال آن سازماندهی دینی در پرتو همکاری جمعی شکل می گیرد. اگر به هر دلیل بر استدلال رهبری تفاهم صورت نگیرد یعنی مردم و مسئولین وقت نپذیرند، اراده جریان پیدا نمی کند. البته روشن است که رهبری صرفا از طریق مجاری تعریف شده اقدام نمی کنند، بلکه سعی در گفتمان سازی می نمایند و از این طریق بستر تغییرات کلان را فراهم مین مایند. با توجه به آنچه اشاره شد روشن گشت که سطح دینداری بسیار رشد کرده و وارد مراحل جدیدی از بلوغ تاریخی خود گردیده است. شاید بسیاری این سؤال برایشان پیش آید که، پس توسعه برخی ناهنجاریها ناشی از چیست؟ در سابق این ناهنجاریها با این وسعت نبوده است؟ آیا این نشان از کاهش سطح دینداری نیست؟ پاسخ قاطع این است که اگر با نگاه سیستمی ملاحظه کنیم خیر نباید با نگاه انتزاعی و بریده از شرایط داخلی و خارجی و هجوم همه جانبه دشمن نظرات بدبینانه داد. ما دارای نقاط قوت بسیار زیادی هستیم که این ناهنجاریها در مقابل آن ناچیز است. مثل روحیه استکبار ستیزی از همین روحیه برای حل معظلات میشود بالاترین استفاده کلان را نمود، منتهی باید مدل توسعه مشارکت مردمی را از زاویه مدیریت دینی بدست آوریم. برای ارزیابی وضعیت جامعه باید بگویید در چه شرایطی هستیم، تا بگویم وضعیت چگونه است. در سابق شدت حملات علیه ایمان مردم به این اندازه نبود،امروزه صدها هزار رسانه از جمله اینترنت -که قبلا کارکردش را تحلیل کردیم- به روی مردم آتش میریزند، در این شرایط تنها 23 میلیون نفر به زیارت امام رضا(ع) می روند. اضافه کنید زیارت حضرت معصومه(س)، امامزاده ها، کربلا، سوریه، محرم، صفر، رمضان و.... و مهمتر این که، در شرایطی که مادگرایی عالم را فرا گرفته بود مردم به آن پشت کرده و حکومت اسلامی را بر محور ولایت فقیه ایجاد نمودند یعنی دینداری در مسیر رشد تاریخی خود وارد مرحله ای گردده که حاضر شده زیر بار عالم و فقیهی که می داند معصوم نبوده برود. کسانی که با روایات سرو کار دارند میدانند در زمان معصومین علیهم السلام بعضی از سؤالات نشانده این است که سائل نعوذا بالله نسبت به عصمت معصومین(ع) تردید دارند، چه خواسته ولایت و حکومت ایشان را بر خود بپذیرند. اما در این زمان دینداری از سطح فردی وارد سطح حکومتی شده، نمودش در این است که بسیاری از مردم از دولت انتظار حل ناهنجاریها را دارند، این انتظار در گذشته از دولتها نبود، انتظار دارند دولت برنامه ریزی و سازماندهی کند. دیگر اینجا بحث نصیحت طرف نیست که افراد موعظه شوند؛ بلکه انتظار از تصمیم گیران است این سطح بالای از دینداران است، مردم بیش از این که به مرتکبین فشار وارد کنند به مسئولین فشار وارد می کنند که شما با کار فرهنگی و... ناهنجاریها را کاهش دهد. علاوه انتظارات جدیدی در دینداری طرح شده مثل عدالت خواهی، نوآوری، توازن قوا و بالاتر برتری قوا نسبت به کفار، که در سابق نبود. گسترش دینداری و لزوم حضور در مدیریت جهان، انقلابات منطقه و حرکتها در غرب و عدالت خواهی آنان همه ناشی از توسعه دینداری در جهان است و نیاز به مدیریت کلان، این است که رهبر انقلاب اسلامی امام خامنه ای(حفظه الله) می فرمایند مدیریت رهبری مدیریت در سطح کلان است و ناهنجاری هم ناشی از این است که در مدیریت جمعی در مواردی به هشدارهای رهبری توجه لازم ننمودیم، مثل مقابله با تهاجم، قتله عام، شبیه خوان و ناتوی فرهنگی و بی توجهی به مقوله عدالت در جریان سازندگی. اما امید است در پرتو هدایتها و تصرفات رهبری و افزایش شدت تولی و تلاش اجتماعی ناهنجاریها کاهش و سرعت انقلاب اسلامی افزایش یابد و مقدمات ظهور منجی عالم بشریت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک گردد(انشاءالله).
28/7/1390
کلمات کلیدی :
» نظر