ضرورت نوآوری در نبرد فرهنگی
موفقیت های ما در جنگ محصول توکل و نصرت الهی و تهور و ابتکارات بود. اما متأسفانه در عرصه ی فرهنگی این روحیه فراگیر نیست. یکی از آفتهای بزرگ الگوها، مفاهیم، علوم، تکنولوژیها، کالاها و... غرب ایجاد فرهنگ مصرف گرایی یا بهتر بگویم اعتیاد به مصرف در تمامی ابعاد تمدنی میباشد. این امر ناشی از روحیه خود باختگی است. فرآیند ایجاد این روحیه، صرفا فردی نیست؛ بلکه از طریق ساختارهای اجتماعی و به شکل سازمانی همراه برنامه است. این سیر تربیتی از آموزش و پرورش شروع میشود؛ شاخصه اصلی آن حفظ محوری است، که در قالب نمره به محفوظات نمود پیدا میکند. این روحیه حفظ محوری و عادت به مصرف مدام تا سطوح عالیه ادامه مییابد. این شیوه، شیوه ی تحقیر ملتهاست و ساختارهای اجتماعی به گونه ای طراحی میشود که امکان بروز استعدادها را نمی دهد چون مدرک محوری یکی از شاخصه های حضور در ساختارها است. متأسفانه حتی نوآوری هم باید بر اساس الگوها و روش تحقیق از پیش تعیین شده غربی باشد. متأسفانه ادامه این روحیه بر فضای فرهنگی هم سایه افکنده؛ بسیاری در فضای فرهنگی چشم به دهان دیگران دوخته و دائم سخن آنان را تکرار میکنند! بله باید از کلام بزرگان فرهنگی الگو گرفت، ولی باید خود هم تحرک و نوآوری متناسب با ظرفیت خود داشته باشد. ساخت و تکامل فرهنگ همانند ساختن یک ساختمان است که نیروهای متعددی در به وجود آوردن آن سهیم اند، مهندس نقشه کش، مهندس برق، بناء، کارگر، آهنگر، شیشه بر، نجار و... و بالاتر همانند جبهه است که نیاز به سردار، سرلشکر، پیاده نظام، دیدبان، تخریبچی و ابزارها، اسلحه، مهمات، توپخانه و برنامه ریزی، سازمندهی و... مهمترین رکن جنگ تحمیلی ابتکارات و نوآوریهای حیرت انگیز بود که به امداد الهی توسط اقشاری که هرگز دوره پیشرفته جنگی دافوس را ندیده اند، صورت میگرفت. ما در جبهه شاهد نوآوریهای بسیجیان کم سن و سال و جوانان برومند بودیم که موجب غافلگیری استکبار شدند. ممکن نیست یک نفر همه این امور را به تنهای انجام دهد. در عصر جبهه و مقابله فرهنگی نیز باید از آن تجربیات عبرت گرفت و همان روحیه را ایجاد کرد. باید با توکل ظرفیت خود را به کار گرفت و نوآوری متناسب با این جبهه را انجام داد. یکی از اصلی ترین کار فرهنگی تولیدات هنری ازقبیل شعر، خاطر، رمان، داستان، فیلم و.. است. ظرفیت انسان بسیار زیاد است، به کارگیری آن موجب افزایش آن و فهم تدریجی نواقص و کوشش در رفع آسیبها میشود به خلاف زمانی معطل گذاشته شود و مشغول امور خرد شود که منشأ تنازعات است. به عبارتی انسان قدرت تولید دارد، با ترکیب سازیها میتواند مفاهیم جدید و... خلق کند. بیکار گذاشتن این ظرفیت و انرژی ریشه بسیاری از اختلافات و آسیبهای اجتماعیست. انسانهای که بیشترین انرژی خود را صرف حل امورات خرد مینمایند نسبت به آنها حساس شده و با سرعت و شتابزده عکس العمل نشان داده و تصمیمات غیر معقول میگیرند. اما اگر احساس کنند، در میدان جنگ تمام عیار در تمامی شؤون اجتماعی در مقابل دشمن است، سطح توقع، نیازها، مشکلاتش و... تغییر و به تعبیر دقیقتر تکامل می یابد و توقعات خرد خود و دیگران برایش زیاد جلوه و نمود پیدا نمیکند، بلکه بالاتر حاضر به گذشت و ایثار میشود مانند روحیه رزمندگان اسلام. ما بیش ازاین که با خودیها درگیر شویم باید با روشها و شیوههای دشمن درگیر شویم، اولویت اول درگیر تمام عیارفرهنگی وعملی با دشمن است. شدَّت دادن به درگیری موجب شناخت دقیقتر میدانها و وسعت و جغرافیای درگیری است. میدان درگیری فقط ابتذال نیست؛ بلکه کل تمدن مادی و دستآوردهای، نرم افزاری اداره و مدلسازی و سخت افزارهای متناسب با آن نرم افزارهاست. ما در جنگ، جنگ را آموختیم؛ در این جنگ فرهنگی نیز می آموزیم که چگونه دشمن با ابزارهای مفهومی و سخت افزارها به ما حمله میکند و ما چگونه با تغییر تخصیص های اجتماعی تکنولوژیها به عامه مردم و اقشار مختلف آسیبهای را کم نماییم.
یکی از ابعاد این درگیری، درگیری در مدیریت منابع انسانی است. غرب میخواهد تحت عنوان توسعه پایدار انسانها قربانی کند. بر اساس نقشه و پا زل غرب کشورهای مختلف متناسب با ظرفیت خود در سطوح تولید اطلاعات، انرژی، سخت افزارها فعالیت محوری در سطح جهانی دارند و خود غرب نقش مغز و کنترل و هدایت تولید اطلاعات جهان را فعالیت محوری خود قرار داده است (اطلاعات بیشتر را از سخنان دکتر عباسی تحت عنوان "من امپرالیستم" کسب نماید). افشای نقشه های دشمن در ظلم به ملتها از طریق هنر و... در بسیج ملتها بسیار مؤثر است. نیروهای مساجد، هیئتها و... باید عزم لازم برای ورود در این نبرد در خود ایجاد نمایند؛ آنگاه در حین عمل عمق فرهنگی لازم به آنها عطا میشود. بهترین روش یادگیری فرهنگی صرفا آموزش به شکل موجود که حفظ محوری در آن اصل است نیست، بلکه عمل و اقدام و موضع گیری فرهنگی است. ببنید مثلا همین رایانه اگر ساعتها کلاس رود زودتر مسلط میشود یا کار کند و در حین عمل مرتب سؤال نماید؟ هیچکدام از مخاطبان خالی الذهن نیستند، اطلاعات اجمالی ای جسته و گریخته دارند. به کارگیری آنها ولو در ابتدا متلون و مختلف باشد، ولی بتدریج انسجام پیدا کرده و نقاط خلا ء و کمبودهها بهتر احساس میشود و مطالعات و تحقیقات و سؤالات فرهنگی جهت دار و منسجم تر میشود. اینها ثمرات عمل فرهنگی است. تدریجا میفهمیم بازی کردن درکدام میدان فرهنگی، بازی کردن در میدان دشمن و تقویت آنچه او میخواهد است. مثلا مشغول کردن اکثر فعالان فرهنگی به پاسخگوی نظری صرف و بازداشته شدن از برنامه های میدانها همه جانبه پیش برنده دیگر نظام. ما تدریجا باید متوجه شویم حرکتمان باید حرکت سازمانی شود، که در آن نیروها توزیع میشوند، همه نیروها یک نقطه متمرکز نمیشوند، بلکه درطرف نقاط مختلف تلاش می نمایند. حرکت فرهنگی هم صرفا به این معنا نیست که همه مردم فقط در امر فرهنگ نظری متمرکز شوند، خیر، پس معیشت مردم چه میشود؟ منتهی معیشت را باید از زاویه فرهنگ ملاحظه نماییم، که مثلا چه نوع معیشت و بازاری موجب تقویت الگوهای پولی، اقتصاد، فرهنگ و سیاست دشمن میشود. این هم کار فرهنگی است مثلا یهود برای تسلط الگوها وروشهای اقتصادی خاص خود را بر جهان حاکم نموده است، افشای آنها یکی از کارهای فرهنگی مهم است. آنگاه متناسب با آن باید چگونگی اداره معیشت جامعه تولید و تغییر یابد. امید است به یاری الهی ما نیز در نبرد فرهنگی ادامه دهنده راه شهدان و ایثارگران باشیم(انشاءالله). 1390/7/5
کلمات کلیدی :
» بدون نظر