سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولایت فقه یا ولایت فقیه(2)

 

 

برخی از مباحث مطرح در بحث ولایت فقیه، این است که ولایت با فقه است یا شخص فقیه، اطلاق ولایت به چه معناست، غیر از ولی فقیه دیگران نیز ولایت دارند یا خیر؟ اجمالا به برخی از این سؤالات در حد توان پاسخ داده شده امیدوارم دیگرا در تکامل و روان سازی و دسته بندی بیشتر این بحث بکوشند(انشاءالله):

1- جامعه یک موجود زنده است که یک هویت جمعی رو به تحول دائمی دارد. هویت جمعی‌اش مرتبا وحدت و کثرت جدید پیدا می‌نماید. مفاهیم، ساختارها، محصولات، سیاستهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، برنامه‌ها و قوانین مرتبا متحول می‌شود. تک تک افراد جامعه به میزان وزن و جایگاهی که دارند بالنسبه در این تحولات تأثیر دارند. افرادی که منزلت اجتماعی بالاتری دارند، نقش و جایگاه مؤثرتر و محوری‌تری دارند. رهبری در قله بیشترین تأثیر را در هدایت، سرپرستی، ولایت و تصرفات در تحولات اجتماعی را داراست. رهبری به تحولات جهت می‌دهد. او با ابتکارهای مدام و مواضع جدید و حادثه سازی سیر تحولات را در جهت مطلوب به پیش می‌برد. ابتکارات، مفهوم سازی نو مثل مردم سالاری دینی، جهاد اقتصادی، ناتوی فرهنگی، جهت سیر و رشد تحولات را کم‌کم به سمت مطلوبها و آرمانها جلو می‌برد. در واقع رهبری با مواضع صریح خود در گفتمانهای جاری تصرف می‌نماید و گفتمان جدید ایجاد می‌نماید مثل تصرف در گفتمان اصلاحات و گفتمان سازندگی و توسعه و ایجاد گفتمان عدالت همراه با رشد و پیشرفت و تعالی. تصرفات رهبری تصرفات کلان و تصرف در قلوب و افکار است نه تصرف فیزیکی و دستوری. سخنرانیهای رهبری تماما مملو از مواضع و استدلاهای برخواسته از تفکر دینی است برای ایجاد ظرفیتهای جدید. در واقع رهبری با مواضع پی در پی خود وحدت و کثرت ظرفیت جدید در بدنه جامعه ایجاد می‌نماید، یعنی درخواستها، انتظارات و نیازهای جدید ایجاد می‌نماید. رهبری با بیانات خود، مدیریت رشد نیازها را در جهت اهداف دینی به دست می‌گیرد. امروزه انتظارات و درخواستهای جدید از مرجعیت دینی به وجود آمده که قبلا نبوده. با تلاش امام راحل و رهبری تفکرات جدای دین از سیاست در حال انزوا است. اشکال مردم به حوزه این است، چرا از زاویه دین برای حل مشکلات اقدام نمی‌نمایید، چرا دین را کاربردی نمی‌کنید. این درخواسته با هدایتهای امام راحل و رهبری(حفظه الله) در بدنه جامعه ایجاد گردیده است. بنابراین رهبری با مواضع پی در پی خود بلوغ جدیدی در جامعه ایجاد نموده و نسل جدیدی از دین مداران که سطح آگاهی آنها به مراتب بالاتر است را تربیت می‌نماید. البته تصور نشود دیگران نقشی ندارند، خیر دیگران نقش دارند، اما نقش محوری و جهت دهنده از آن رهبری است. رهبری است که به خواص سیاسی و نخبگان فرهنگی تأثیرگذار جهت می‌دهد. رهبری نقش محوری مدیریت پیش‌برندگی نظام در سطح کلان را عهدار است.

2- اگر این نقش و جایگاه را در نظام اسلامی از رهبری را بپذیریم، دیگر تبعیت از رهبری منحصر به احکام حکومتی آنهم با تعریف خاص و محدود "باید و نباید" نمی‌شود. تمام مواضع رهبری در تمامی موضوعات، مسائل، مراحل، برای همه اقشار در هر سطح سیاسی و علمی حجت است. مسلم با رشد دائمی نظام، ظرفیتهای رشد و تکامل جدید ایجاد می‌شود ولذا به تناسب آن مواضع رهبری نیز ارتقاء یافته و تکامل می‌یابد. همراهی و تبعیت از رهبری به این است که هم گام با مواضع جدید رهبری، مواضع افراد و گروه‌ها نیز تکامل یابد. تبعیت هم گامی در مواضع تکاملی است. و لذا اصرار بر مواضعی که به دلیل شرایط و مرحله اتخاذ شده است، عدم تبعیت است. به عنوان مثال امام راحل در زمان جنگ از نخست وزیر وقت حمایت می‌نمودند، همین شخص در سال 88 مقابل نظام می‌ایستد، نمی‌توان به استناد موضع قبل امام راحل حرکت میرحسین را درسال 88 صحیح دانست. یا زمانی یکی از مواضع ما در سیاست خارجی تنش زدائی بود، با اقتدار جدید ما و پیدایش ظرفیتهای جدید در منطقه، سیاست نظام تهدید در مقابل تهدید است. لذا شرط تبعیت همگامی در مسیر تکامل است.

3- بنابر آنچه بیان شد مواضع رهبریت رهبری مدام در حال تکامل است

(و حجیت مواضع تکاملی ولی فقیه نیز به اراده خود او برمی‌گردد، البته شرط علم، تبعیت از معصومین(ع)، شجاعت، موضوع‌ شناسی، زمان شناسی، مصلحت سنجی و... محفوظ است. منتهی اصل بر اعتماد به رهبری است، نه بازخواست مدام در مورد مواضع) و در این تکامل اراده و نظر رهبری نقش اول را دارد، البته این به معنای استقلال اراده نمی‌باشد، خیر رهبری سعی می‌نماید، اراده‌اش را تابع اراده خدای متعال و معصومین(ع) قرار دهد، اما بلاخره نقش اراده ایشان صفر نمی‌شود. اراده و ابتکار و خلاقیت رهبری است که با تمسک به معصومین(ع) نقش آفرینی نموده و مثلا مفاهیم جدید برای تکامل نظام تولید می‌کند و نفس خود اراده رهبری برای ما حجت و واجب الاتباع است، از اراده نو به نو رهبر تبعیت می‌شود، لذا رهبری، ولایت بر ایجاد حادثه، تغییرمفاهیم، ساختارها، سیاستها و برنامه‌ها دارد و شخص خود ولی است که ولایت دارد. با این توصیف هم ولایت مطلقه ولی فقیه روشن می‌شود و هم ولایت شخص رهبری. اطلاق ولایت به این معناست که رهبری در حادثه سازی برای توسعه دین محدود به هیچ حدی نیست و اراده‌اش نافذ و حجت است. رهبری در روند تکامل نظام دامنه فقه را توسعه می‌دهد و فقه حکومتی را تأسیس می‌نماید. به عبارت دقیقتر ولی فقیه، ولایت بر تأسیس فقه حکومتی، اخلاق حکومتی و کلام حکومتی دارد. البته این به معنای این نیست که تمامی آن را خود مستقیم انجام می‌دهند، خیر رهبریت کلان تولید را دارند. همانگونه که معظم‌له این درخواست را از حوزه داشته‌اند. لذا شخص رهبر، در تمامی تصرفات اجتماعی ولایت دارند یعنی ولایت بر حادثه سازی و رهبری تحولات اجتماعی و این ولایت محدود به حدی نیست الا به خود دین. رهبری هر بخش از دین را که تشخیص دادند ظرفیت قبول و جریان را دارد، با ابتکارات توسعه می‌دهند و تبعیت نیز در آن لازم است و هر فردی به سهم خود در توسعه نظر رهبری بایست تلاش نماید، نه اینکه مسیر دیگری را بپیماید. نظام موضوعات مد نظر رهبری بایست موضع فکر، پژوهش و ابتکار قرار گیرد، نه موضوعات خودساخته دسته چندم، تکراری. یکی از نمونه آن که مقام معظم رهبری عنایت دارند مسئله زن و خانواده است. ایشان می‌فرمایند: باید بدانیم در حوزه‌ى نظریه‌پردازى، کجا جلوئیم، کجا عقبیم. یک جاهائى واقعاً ما جلو هستیم، در یک مواردى هم واقعاً عقبیم. در همین زمینه‌ى مسئله‌ى زن، این همه منابع و تعالیم اسلامى در دسترس ماست: آیات کریمه‌ى قرآن؛ چه آیاتى که مستقیماً به این مسئله ارتباط پیدا میکند، و چه آیاتى که با کلیت خود، با عموم و اطلاقِ خود شامل این مورد میشود، در اختیار ماست؛ اینها را باید تئوریزه کنیم؛ به شکل نظریه‌ها و مجموعه‌هاى قابل تشعب، قابل استفاده و قابل استنتاج دربیاوریم و در اختیار همه بگذاریم؛ هم در اختیار خودمان براى برنامه‌ریزى، هم در اختیار مخالفین، هم در اختیار استفسارکنندگان؛ که اشاره کردند و درست است. امروز در دنیا استفسارکنندگان و سؤال کنندگان از نظرات جمهورى اسلامى - که تجربه‌ى سى ساله‌اى را با خود دارد - زیاد شده‌اند. البته شماها هم قاعدتاً اطلاع دارید، ما هم از کلانش اطلاع داریم؛ زیاد مراجعه میکنند، زیاد میپرسند، در موضوعات مختلف زیاد میخواهند بدانند، که در جمهورى اسلامى چه چیزى وجود دارد. خب، اینها را باید براى آنها فراهم کرد. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در سومین نشست اندیشه های راهبردی با موضوع زن و خانواده14/10/1390

4-نتیجه قائل شدن به ولایت فقه نه شخص فقیه این است که رهبری مجری فقه آماده موجود است؛ نگاه بسیاری به مقوله ولایت فقیه از حد یک مجری احکام آنهم احکام شخصی تجاوز نمی‌نماید، در حالی که رهبری، یک موجود زنده‌‌ و بالنده به نام نظام اسلامی را مدیریت می‌کند که مرتب نیازهای جدید دارد و موضوعات دائم در حال تحول است. این نیازها محتاج استنباطات جدید است. رهبری به روز اجتهاد می‌نماید. مدیریت کلان رهبری غیر از استنباط و اجراءاست. مدیریت هم نیاز به استنباط دارد و هم موضوع شناسی و زمان شناسی و ملاحظه نسبت احکام کلی با شرایط جامعه. به زبان دیگر به گونه‌ای زمان و سرعت حرکت تکاملی را در جهت اهداف دینی کنترل نماید. رهبری متناسب با درکی که از موضوعات کلان اجتماعی پیدا می‌نماید، احکام متناسب را استنباط یا به عبارت بهتر تولید می‌نماید. این استنباطات و موضوع‌شناسی شخص رهبری نیز تکاملی است. یعنی هم موجب تکامل جامعه و نخبگان و پیدایش ظرفیتهای جدید می‌شود و هم زمینه برای خود رهبری برای استنباطات و موضوع‌شناسی متکامل‌تر را بر اساس تعبد به دین را فراهم می‌نماید. رهبری در مدیریت زمان، مکان و شرایط در حال تغییر، با اجتهادات و موضوع شناس کلان و نو خود(البته بر گرفته از اصول) روز به روز شتاب رشد نطام را به سمت اهداف بیشتر می‌نماید. نظام در روند رشد خود مرتبا ظرفیتهای جدید پیدا کرده و همچنین دچار چالشها و آسیبها می‌شود، گذر از مراحل مختلف حرکت نظام محتاج استنباطات به روز وسطح عمیق‌تری از موضوع شناسی کلان است. سرپرستی جریان رشد و بالنده نیاز به اجتهاد بالنده و موضوع شناسی متکامل‌تر دارد. مواضع رهبری نیز بر اساس اجتهاد بالنده با در نظر گرفتن تکامل و تغییر موضوعات است. بااجتهاد بالنده نیازهای بالنده را پاسخ می‌گوید و بن بست شکنی و مسیرگشائی می نمایید، از این رو رهبری با دریت و هوشیاری نه تنها موضوعات جاری را با اجتهاد بالنده پاسخ می‌گوید، بلکه اساسا رهبری موضوع سازی می‌نماید. رهبری برای هموار نمودن مسیر تکامل و رشد همه جانبه اجتماعی موضوع سازی می‌نماید. رهبری ایجاد موضوعات اجتماعی را بر مبنای دین‌شناسی خود عهده دار است، موضوعاتی مثل نظام‌سازی، فقه سیاسی اسلام، جهاد اقتصادی. البته از این منظر دیگر حوزه و حیطه موضوع شناسی و صدور حکم دو حیطه بریده و جدا از هم نمی‌باشد(بر خلاف نظر رایج که این دو حوزه را از هم می‌برند). رهبری در حال مدیریت یک موجود زنده در حال رشد و پویای است و لذا برای جهت دهی به رشدش موضوعات متکامل‌ترو صورت مسئله‌های جدیدتری را پیش‌ رویش قرار می‌دهد، تا نخبگان و علما به دنبال حل صورت مسئله‌های جدید باشند و از این طریق در پیشرفت دینی و علمی جامعه مشارکت نمایند. رهبری با مواضع خود وحدت و کثرت جدیدی در حیطه موضوع شناسی و اجتهاد به وجود می آورد. رهبری به دنبال تحول در حوزه استنباطات دینی و شیوه و مدل موضوع شناسی است. رهبری به دنبال تکامل و توسعه معرف دینی است، تا نگاه‌های فردگرایانه به دین به نگاه سیستمی و مدیریتی متحول شود و حیطه موضوع شناسی نیز با تحول در علوم انسانی، مبنای موضوع شناسی، دینی گردد. از این رو به دنبال مدیریت کلان تحول در حوزه و دانشگاه می‌باشند. در واقع به دنبال گسترش دادن مشارکت علما و نخبگان در مدیریت اجتماعی با تحولات مبنای در دیدگاه‌های آنهاست. باید نگاه‌ها متحول شود تا بتوان مشارکت صحیح را گسترش داد. در واقع رهبری به دنبال ایجاد مدیریت شبکه‌ای و ایجاد نظام رهبری ولایت با تحول و تغییر نگرشهای موجود. رهبری به دنبال رهبری جمعی جامعه است، نه رهبری فردی صرف. بنابر این نگرش یکی از شؤونات رهبری صدور حکم حکومتی به معنای رایج است، اما اصلی‌ترین رسالت ایشان مدیریت کلان و ولایت جامعه می‌باشد و این با قائل شدن به ولایت فقه بسیار متفاوت است. از ولایت فقه حداکثر چیزی که بیرون می‌آید، مدیریت اجرائی است، که اگر دقت نماییم لازم نیست آن مدیر فقیه باشد. فقط باید مدیر قوی‌‌ای باشد که احکام جاری را بداند ولو با تقلید.

5-با توضیحات ذکر شده معلوم گشت حوزه تصرف و ولایت رهبری حوزه کلان است نه حوزه مسائل شخصی و این معنای معاندین از اطلاق ولایت که ولی فقیه حق دارد در زندگی خصوصی افراد دخالت کرده و مثلا حکم نماید زنت را طلاق بده ناشی از سوء نیت آنهاست. اصلا موضوع تصرف ولی‌فقیه دخالت مستقیم در حوزه شخصی زندگی افراد نیست. بله با تصرفات کلان رو زندگی شخصی افراد اثر می‌گذارد.

6- بنابر توضیح بالا روشن شد افراد در هر سطحی در اداره نظام اسلامی با سهم تأثیرهای متفاوت مشارکت دارند و در واقع ما نظام ولایت داریم، نظام رهبری داریم. البته سطح ولایت و تبعیت از مادون رهبری در حوزه مسئولیت خودشان است و ولایت همه آنها مقید به ولایت شخص رهبر می‌شود. لذا اراده آنها نیز اگر در چارچوب اراده و نظر رهبری باشد بالنسبه نافذ و لازم الاتباع است و ما در تبیین و قاعده‌مند نمودن ابعاد نظام ولایت و مدل و معادلات والگوی معقول آن بایست تلاش نماییم(انشاءالله).

1390/10/27 بازنگری و ویرایش 1390/10/29

» نظر