سفارش تبلیغ
صبا ویژن

- معنای اطلاق در ولایت مطلقه فقیه

 

 dیکی از حقوق اساسی رهبری حق ولایت و تصرف در همه شؤون جامعه برای رشد و تکامل دینی در همه ابعاد است.  

2-     یکی از مباحث حقوقی، "حق رهبری" است که آیا حق ولایت ایشان تابع زمان، مکان، موضوع  و شرائط خاص اجتماعی است؟ یا هیچ قیدی ندارد؟ برخی صورت مسئله را ساده فرض کرده و پاسخ سطحی میدهند، در حالی که جواب به آن دهها پیشفرض دارد، از جمله اینکه، دین چیست، نسبت فقه با دین چیست، رابطه دین با موضوعات متغییر جامعه چیست، ولایت یعنی چه، ولایت فقیه یعنی چه و... ما قبلا اجمالا در مورد نحوه ولایت و برخی مسائل مرتبط مثل حق پرستش مطالبی را طرح نمودیم، این بحث نیز برای تکمیل و تکامل بخشی از پازل مورد نظر میباشد(1).

 رسالت اصلی ولی اجتماعی بالا بردن دائمی قدرت اسلام در موازنه جهانی و توسعه قدرت پرستش خدای متعال در تمامی ابعاد و زوایای جامعه میباشد، لذا برای جریان این امر حق اعمال ولایت در همه شؤون را دارد، یعنی با حادثه سازی موضوعات جدید ایجاد و جامعه را وارد میدانها و عرصه های جدید مینماید

 رهبری با تولید موضوعات جدید سرعت تکامل جامعه را افزایش میدهد. این حق رهبری اطلاق دارد، یعنی هیچ امر نمی?تواند دایره تصرفات اجتماعی او در جهت گسترش دین در تمامی ابعاد را محدود نماید، تنها قید آن خود دین است. جریان اراده ولی فقیه تعیین مسیر رشد و پیشرفت برای فراهم شدن بیشتر بسترهای پرستش و بندگی در ابعاد مختلف را تعین مینماید، اصلی ترین امر همین گسترش و آماده سازی فضا برای بندگی در همه شؤون میباشد. هیچ فرد و جریان حق جلوگیری و مانع شدن نسبت به این اعمال ولایت را برای گسترش دین را ندارد. با این توضیح اجمالی منظور از اطلاق ولایت فقیه روشن شد. اطلاق در ولایت یعنی اطلاق در پیشبرندگی و تصرف و رشد دینی در تمامی ابعاد ملی، منطقه ای و جهانی. بنابراین، تفسیر عوامانه ای که برخی مینمایند که اطلاق یعنی ولی فقیه هر کاری دلش خواست میتواند انجام دهد، یا از سر جهل است یا از سر دشمنی و عناد. خود امام راحل و امام خامنه ای تأکید دارند اگر رهبر تابع هوای نفس شود خود به خود از ولایت عزل میشود.

2-     رابطه مردم و رهبری بعد از اطلاع از تقوای معظم له(مخالفاً لهوا) "رابطه اعتماد و اطاعت" است، نه سوءظن دائمی و اعتراضی. در واقع مردم با رهبری برای گسترش بسترسازی جریان دین بیعت مینمایند و این بیعت مشروط به هیچ حدی نیست، رهبری هرچقدر بتواند ظرفیت دینداری را گسترش دهد آزاد است، آزادی رهبری در اعمال ولایت در اقامه حق محدود به هیچ حدی نیست. تشخیص و معرفت ایشان ملاک در تصرفات اجتماعی در افزایش ظرفیت سازی دینداری است.

3-     هر انسانی قدرت فاعلیت و ابتکارات جدید دارد، مسلم رهبری در مواجها با مسائل گوناگون ابتکار و نوآفرینی مدام در سطح کلان دارند. پیش برد دائمی نظام نیاز به نوآفرینی دائم در مدیریت کلان دارد. این مدیریت پیشرونده و تصمیمات معظم له برای ما در همه ابعاد حجت است و بایست تبعیت نماییم، ملاک در حجیت هم سعی و تلاشی جمعی با محوریت رهبری است که برای فهم و استنباط دینی و شناخت موضوعات و شرائط زمان صورت میگیرد (استفراق وسع) ما با شناخت کلی و اجمالی به مدیریت کلان ایشان اعتماد داریم.

4-     دقت نمایید، این حق ناشی از رأی و بیعت مردم نیست، ولی فقیه وکیل مردم در اجراء و خواست مردم نمیباشد تا قدرت او از جانب مردم یا وکلای ایشان مقید شود این بحث ما نیز برای تبیین است، ما این حق را برای ولایت فقیه قرار ندادیم. ولی فقیه بر مردم، ولایت دارد نه وکالت. تقید ولی فقیه یعنی تقید دین و ولایت به حدی خاص. البته روشن است ما نمیخواهیم بگویم ولی فقیه ولایت تکوینی دارد و در عالم تصرف میکند خیر بالاترین تصرف رهبری تصرف در قلوب است به امداد و عنایت باری تعالی. لذا حق ولایت ناشی از بیعت مردم نیست بلکه حق الهی است، ولایت ولی اجتماعی، در طول ولایت معصومین(ع) "در بعد اجتماعی" میباشد، مدامی که واجد شرایط باشد. ولی فقیه به دنبال گسترش دائمی ولایت خدای متعال و ولایت تاریخی معصومین(ع) در اجتماع میباشد و لذا در واقع مقید کردن ولی فقیه بازگشت به مقید کردن ولایت معصومین(ع) میکند، چرا که همانطور که تذکر دادم رسالت ایشان گسترش ولایت معصومین(ع) در همه ابعاد است. ( توجه شود قید اجتماعی برای احتراز از ولایت تکوینی است). این بحثی که میآید نیز برای تبیین است، ما این حق را برای ولایت فقیه قرار ندادیم.

5-     قبلا بیان داشتیم اصلی?ترین حق انسان حق پرستش خدای متعال د ر همه حالات، زمانها، مکانها، ابعاد فردی و اجتماعی و... میباشد؛ استیفا و توسعه دائمی این حق در عصر غیبت تنها محوریت و تصرفات دائمی و پیشبرنده ولی فقیه ممکن است، گسترش بندگی در همه حالات و... با محدود کردن تصرفات ولی فقیه نمیسازد. رشد دائمی مردم بستگی به این دارد که در مراحل و منازل حرکت و سیر تکاملی خود، تبعیت نمایند و در واقع مرتبا تجدید عهد نمایند. البته این تبعیت، تبعیت کورکورانه نیست، تبعیتی کاملا آگاهانه و از سر بصیرت است چون حرکت جمعی و پرستش اجتماعی همانگونه که قبلا مفصل بحث شد بدون محور ممکن نیست. محور است که مراتب و منازل عبور در شرائط پیچیده جهان امروزی را با بینش عمیق خود میتواند ترسیم و تبیین نماید و با تصرفات عملی موازنه قوای را به نفع دینداران جلو برد.  

6-     در اینجا که بحث توسعه دینی و رشد همه جانبه پرستش میشود منظور قرائتی از دین که آن را خلاصه در روابط باطنی و خصوصی با خدا میکند نیست این قرائت اسلامی آمریکایی است، خیر منظور قرائتی از دین است که سرپرستی همه جانبه دنیای انسانها و تنظیم رابطه آن با آخرت را هم متکفل است. طبیعتا در فضای که ولی فقیه حاکم است نیازهای واقعی مردم در همه ابعاد مورد توجه قرار میگیرد نه نیازها کاذب و تحمیلی مادی صرف.

7-     آنچه که بیان شد تبیین نظری اطلاق ولایت بود، اما در عمل، مردم و مسئولین به برخی مواضع عمل نموده و متأسفانه در مواردی نیز قید عملی میزنند، و ظرفیت اجتماعی تکامل نیافته قید عملی به دائره ولایت میزند. از این رو در واقع بسیاری از اشکلات در اداره جامعه به ظرفیت و مقید کردن تبعیت خود ما از ولی فقیه برمیگردد. اطلاق ولایت فقیه به معنای نفی اختیار نیست. ممکن است افراد در مواردی تابع باشند، لذا به تناسب همان رشد صحیح اجتماعی مینمایند، در هر موضع نیز نظر خود را ترجیح دادند به همان نسبت از فضای رشد صحیح دور میشود، نمونه آن تقلید در برخی الگوهای اجتماعی از غرب بوده که موجب سرازیر شدن برخی ناهنجاریها از غرب به درون جامعه است، در صورت که ولی امر بر تولید الگوی اسلامی ایرانی تأکید داشته و دارند. علاوه باید توجه داشت ولایت شرک، کفر، نفاق و الحاد در عالم تعطیل نشده است آنها در عالم حضور دارند و در عمل اجتماعی محدودیتهای زیادی برای اعمال ولایت ایجاد مینمایند مثل تهاجم فرهنگی، مهم این است که با یاری ولی عادل اجتماعی مدام موازنه قوا را به نفع ولایت حقه بالا ببریم. مسلم هر چقدر قدرت ولی فقیه در جامعه و جهان گسترش یابد، قدرت جریان احکام و عدالت نیز افزایش مییابد، بسیاری از مشکلات اجتماعی ناشی از نداشتن قدرت عینی در جریان بسط احکام میباشد، چرا که مثلا در الگوی توزیع ثروت همراهی لازم برای تولید، توزیع و مصرف اجتماعی اش با ولی امر وجود ندارد، لذا عملا با همراهی ننمودن دست ولی امر در این امر بسته میشود. البته این امر به معنای عدم تلاش ولی اجتماعی در بسط عدالت نمیباشد، خیر همانگونه که شاهدیم معظم له به دنبال جریان سازی و ایجاد گفتمان پیشرفت همراه با عدالت میباشند.

8-    یکی از سؤالات مطرح این است که آیا در صورت اشتباه در مواضع آیا باز تبعیت در امورات مختلف لازم است؟ برای پاسخ مثالی میزنم، در جبهه جنگ و شب عملیات آیا جایز است کسی در حال درگیری بگوید چون فرمانده اشتباه میکند من تبعیت نمیکنم، مسلم خیر. اگر این امر در جنگ رویه شود و هرکس به اجتهاد و نظر و اطلاع خود عمل کند، شیرازه امور از هم پاشیده میشود. رهبری هم یک جنگ تمام عیار سیاسی، نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی، اقتصادی در سطوح ملی، جهان اسلام و کل دنیا را هدایت نموده و به دنبال رشد دائمی میباشند. قبلا در مورد مواضع رهبری مطالبی را طرح نمودم، مواضع به سادگی نیست که کسی مدعی اشتباه شود، اولا مدیریت، مدیریت کلان است. ثانیا در مواضعی مصالحی است و مستند به صدها پارامتر در تصمیم گیریها که ما بیخبریم. ثالثا اصلا ملاک و حجت در تبعیت ما واقع نیست، بلکه ظاهر حجت است. رابعا مواردی نظر کارشناسی خاص است، مسلم اگر حیطه مدیریت کلان نباشد، رهبری وارد آن نمیشوند، همانگونه که خود فرمودند، مواضع رهبری اکثرا در حیطه جهت گیری تکاملی و ناظر به پیشبرد کلان با حادثه سازی است نه موضوعات خرد، بله خود معظم له مواردی را به شکل عام یا خاص به دیگران ارجاع میفرمایند مثل تحول حوزه و دانشگاه، تولید علم، تولید علوم انسانی و... تا نظریه پردازی نمایند، این تولیدات مخصوصا در حوزه دین پژوهی هم باید براساس استنباط باشد و هم نیازهای زمانه که رهبری آنها را بیان میفرمایند.

9-    به نظر میرسد باید ما در معنای تبعیت مطلق در ارتکازات عموی بیشتر دقت نماییم. معمولا مخالفین تبعیت را به معنای تعطیلی عقل میگیرند، که این تهمت و ظلم بزرگ به دینداران واقعی است، خیر دینداران بیشتر استفاده را از عقل مخصوصا عقل محاسبه گر مینمایند چرا که سعی دارند آثار اعمال فردی و جمعی تا قیامت را ببینند و رفتار خود را به گونه ای تنظیم نمایند که دچار خسران و زیان نشوند. لذا دیندارن به شدت محاسبه?گرند همانگونه که دنیا گرایان نیز محاسبه گرند، ولی دائره محاسبات خود را محدود به دنیا نمی نمایند. منتهی از جایگاه اصلی عقل دور نمیشوند، عقل را جای ولایت خدای متعال و معصومین(ع) قرار نمیدهند، استکبار نمیورزند. محور قرار دادن خود عقل عین استکبار است. ابلیس لعین نیز اصلی ترین حیله اش دعوت به خود است، ابتدای نمیگوید خدا را نپرست، میگوید خواست و فکر تو مهم است، تا انسان را آرام، آرام فاسد نماید، تا جای که دیگر انسان به دعوت انبیاء لبیک نمی گوید، این در واقع تبعیت از ابلیس تحت عنوان خود محوری است. جریان ولایت برای رهایی از خود محور و نفس پرستی و اسارت عقل انسانها است. تصرفات برای شکوفایی و بروز استعدادهای درونی برای حرکت پرشتاب به سمت فتح قله های مادی و معنوی است. عقل در پرتو تبعت از ولایت حکیم، قادر، بی نیاز، عزیز و...شکوفا میشود. تبعیت مطلق به معنای این نیست که انسان بنشیند و همیشه منتظر دستور باشد، خیر بلکه به معنای نوآفرینی و ابتکار در میدانهای وسیعی است که رهبری پیش روی مردم، نخبگان و خواص میگزارند. رهبری جهت حرکت و میدانهای وسیع نوآوری را پیش روی اقشار مختلف قرار میدهند و دیگران برای توسعه بیشتر دینداری در حیات اجتماعی ظرفیتهای روحی، عقلی، عملی، فردی و جمعی را بکار میگیرند و نوآوریهای خود را در خدمت گسترش بیشتر دین داری قرار میدهند. ای بسا میدانهای باشد که مستقیم موضع اتخاذ نشده است و افرادی با استفاد از مبانی فکری امام راحل و مقام عظمای ولایت آن میدانها را فتح نمایند و قطعات پازلهای مورد توجه آقا را با نوآفرینی تکمیل نمایند مثل تکامل معرفت دینی و تلقی حکومتی از دین. باشد تا با تبعیت بیش از پیش از امام خامنه ای ما هم در پیشبرد نظام به سمت ظهور شریک باشیم(انشاءالله).

(1)- برای تکمیل بحث میتوانید به نوشتار دو آدرس زیر مراجعه فرمایید: http://www.tebyan.net/Hawzah/ALookAt_Hawzah/Hawzah_Politics/VilayatFagih/2010/5/1/122210.html و http://www.velaiatefaghih.com/qa/cat17/page3.aspx

1390/9/26

» بدون نظر