سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عرفان محمدی یاعرفان آمریکایی (2)

جسم انسان تدریجا رشد میکند، برای آن مراحله ترسیم کردند، کودکی، نوجوانی، جوانی، میان سالی و پیری، گرچه اصل رشد انسان جبری است ولی بعضی عوامل در اختیار او است، مثل نوع تغذیه، انتخاب محل سکونت و...همین امر در مورد پرورش روحی است، انسان مراتب و منازلی را طی میکند که سطح محوری آن در اختیار خودش است، نوع اختیار و تولی در نوع سطح امداد اثر میگذارد، به عنوان نمونه قدرت ربوبیت الهی نامحدود است اما امداد و نصرت او مشروط به سطح اختیار و درخواست دارد. امداد و تصرف باری تعالی تناسب با درخواست دارد. برخی سعی میکنند اعضا و جوارح و حتی لباس و فرم مو والگوی زیست خود را متناسب با آمال و آرزوهای خود نمایند، یعنی امورات درون و بیرون را با اهداف خود هماهنگ کنند،  


(اشتباه نشود که انسان با قدرت خود این کار را انجام میدهد، خیر با امداد است، هرجا انسان احساس خودیت کرد همانجا نقطه سقوط است). همین میتواند شاخصی باشد که افراد، خود و دیگران پی به نیتها برده و در اصلاح آن کوشا باشند، البته این هماهنگی نسبی است، برخی امور کاملا در حیطه تصرف فرد نیست و نمیتواند آنگونه که میل دارد آنها را فرم دهد. بحرانهای روحی نیز از احساس ناهماهنگی شکل میگیرد، فرد گمان میکند مسیر تغییرات زندگی بر اساس تمایلات او نیست. البته مؤمنین که درجات ایمانی بالای دارند همه چیز را اجمالا هماهنگ می بینند، چون هیچ چیز را خارج از اراده ربوبی نمی بینند. بنابر این انسان فی الجله دنبال هماهنگ نمودن کثرات خود و اطرافش با مقاصدش میباشد. لذا برنامه های کسی که دنیا محور است، با کسی که آخرت محور یا التقاطی است، فرق میکند، نوع هماهنگ نمودن امور نیز فرق دارد. جهت تغییرات زندگی، یعنی موضوعاتی که حساس بوده و سعی در دستیابی به آن است؛ بواطن انسان را برای خودش آشکار میکند و البته همین آیت و عبرتی است تا جبران کند و از گذسته توبه نماید. در هر صورت انسان مراحله و منازلی را در حیات مادی و معنوی خود طی میکند(در اینجا فعلا نمیخواهم میکانیزمش را تشریح کنم، اما اجمالا با تولی، ولایت و تصرف دائمی صورت میگیرد).

جامعه و تاریخ هم مراتب و منازل دارند، اولیاء الهی و اولیاء طاغوتی عوامل محوری در تغییرات تاریخ بوده اند.اولیاء الهی محور سرپرستی تغییرات جبهه حق بوده و اولیاء طاغوت محور سرپرستی جبهه باطل میباشند. سیر تاریخ از بت پرستی و انسان پرستی به سمت خداپرستی جلو میرود، این امر با تولی تاریخی و اجتماعی به اولیاء الهی اتفاق می افتد و جبهه حق مرتبا در حال انحلال بخشی از نیروها و امکانات جبهه باطل در درون خود است، یعنی آن دسته که توبه و رجوع کرده را جذب خود مینمایید و بقیه را تدریجا در طول تاریخ حذف و نیروهایشان را مصادره میکند، لذا اجمالا دو جبهه تاریخی حق و باطل داریم، برخی هم گاهی در این جبهه و گاهی در جبهه دیگراند، در برخی امور از تابع این جبهه در برخی تابع آن جبهه اند(به اصطلاح مذبذب اند). حضور در هر جبهه هم مراتب دارد، برخی در حد سرباز عادی اند، اما برخی در حد سرلشکر و... طی منازل در این جبهه تاریخی و اجتماعی با تولی، ولایت و تصرف تاریخی و اجتماعی صورت میپذیرد. معصومین(علیهم السلام) ولایت تاریخی الهی را در اختیار دارند، تکامل تاریخ و طی منزل تاریخی به اذن خدای متعال از اراده آنها خارج نیست، مثل عاشورا. برخی منازل تاریخ عبارت است از، شکستن بتها توسط حضرت ابراهیم(ع)، طوفان حضرت نوح (ع)، عرق لشکر فرعون در رود نیل، عذاب اقوام مختلف، بعثت، عاشورا، ظهور. معصومین(علیهم السلام) تاریخ و ارده های انسانها که به آنها تولی داشته را هدایت کرده و از ظلمات به سوی نور میبرند، جامعه ای هم که تولی معصومین(ع) داشته باشند نیز از طریق ولی فقیه امداد مینمایند(البته سرپرستی و مدیریت جاری به ادعای امداد نیست بله مستند به استنباطات کلان از دین است). در قلوب سلیم متناسب با ظرفشان تصرف میکنند و مرتب از ظلمات به سوی نور میبرند و در مواردی نسبت به برخی حجب نورانی را نیز برمی دارند(دقت نمایید، اینجاها جای لغزش است به کسانی این مراتب اعطا میشود که به خود دعوت ننمایند و تابع محض باشند ولی در هر صورت ابزار مدیریت کشف و شهود نیست، ابزار؛ استباطات از کتاب و سنت است).

بنابر این، فرد، جامعه و تاریخ مراتب و منازلی را برای حرکت به سمت مقام توحید طی میکنند(مقامی که همه افعال فردی و اجتماعی و روابط درون و بیرون براساس اطاعت، تسلیم، رضایت، شوق، محبت نسبت به خدای متعال صورت میگیرد) و آن زمانی است که ولایت الهیه به تمامه محقق شود و اراده ها تسلیم تام ولی الهی شوند، یعنی زمان ظهور.

طی مراتب و منازل در زمان غیبت با محوریت ولی فقیه است، رسالت او پیشبرد مراحلی از تاریخ به سمت ظهور است. تولی به ولایت اجتماعی مادون معصوم(ع) در هر زمان امتحانات به ولایتِ قبل از ظهور میباشد تا جهان ظرفیت لازم برای ولایت تامه معصومین(ع) را پیدا نماید. لذا یکی از برنامه های سیاسی ما باید جهانی سازی ایده ولایت فقیه باشد. افراد و جامعه نمیتواند بدون هدایتها و تصرفات رهبری بسترساز ظهور باشند. مسلم درک کامل مقام توحید بدون حضور معصوم(ع) ممکن نیست، چون روابط اجتماعی هم باید نورانی باشد، تا بسترهای نورانی شدن کامل افراد فراهم شود، و این امر محقق نمیشود مگر اینکه تمامی تنظیمات اجتماعی بر محور اراده ولی معصوم(ع) شکل گیرد، یعنی ولایت پذیری صفت عمومی شود. رسیدن به این مرحله از تاریخ با تهذیب فردی -با توجه به اینکه راه های مختلفی هم ارائه میشود- برای عموم ممکن نیست. اصلا صفت ولایت پذیری که در اثر تهذیب حاصل میشود، در زمان ظهور صفت فردی نیست، صفت جامعه و بلکه بالاتر صفت مردم جهان است، همه مردم به این مرحله میرسند که حرکت به سمت غایتی که برای آن آفریده شده اند بدون ولی معصوم(ع) ممکن نیست، چون مرتبا برخی مراحل، منازل، روشهای تهذیب متناسب با شرایط و منزلتها تغییر مییابد، چرا که حیات مادی و معنوی به هم گره خوده است؛ البته نمیخواهم بگویم نسبیت محض است، ابدا و مخصوصا بخشی از تکالیف اجتماعی عوض میشود که تشخیص آن از عهده فرد خارج است. مثلا در زمان غیبت حرکت در مسیر رشد و پیشرفت دائمی نظام اسلامی ، موجب افزایش قدرت نظام میشود و هر چقدر ظرفیتهای جدید ایجاد میشود، رسالتهای جدیدتری متوجه جامعه و فرد میشود، رسالتهای و وظایف در مسیر رشد برای جامعه در عصر غیبت را ولی فقیه تعیین مینماید، مثل جهاد اقتصادی، مقابله با قتل عام و ناتوی فرهنگی، تغییر سیاستهای کلان نظام و... ولی فقیه با حادثه سازی جدید مسیر و بستر رشد اجتماعی پرستش خدای متعال در تمامی ابعاد را هموار می نماید، موضوعات ایجادی موضوعات تکامل است، نه تکامل فردی تنها بلکه تکامل اجتماعی است، موضوعات تکاملی رسالتهای فردی و اجتماعی زیادی را ایجاد میکند، طی طریق در این مسیرهای جدید اصلا فردی ممکن نست، نمیتوان جدای از ولی فقیه حرکت نمود، چون رسالها در بستر زمان تکامل می یابد و تا کسی اشراف بر زمان نداشته باشد ممکن نیست مخصوصا رسالت اجتماعی اش را شناسایی کنند، همراهی و هم گامی با ولی فقیه در عصر غیبت موجب بصیرت و زمانشناسی میشود، ولی فقیه از طریق ایجاد موضوعات تکاملی در جامعه تمایلات اجتماعی مخصوصا نخبگان را به سوی آن جلب مینماید، این موضوع سازی از یک طرف عامل هماهنگی و وحدت اجتماعی جدید است، چرا که تمایلات به سمت آن جلب میشود و گفتمان جدید شکل میگیرد مثل نوسازی سیاستها یعنی بستر ایجاد ظرفیت اجتماعی جدیدی را ایجاد مینمایند و ظرفیت رشد بالاتر میرود، از طرف دیگر موجب پالایش افراد و گروه های ناسالم میشوند، کسانی که قدرت و ظرفیت طی طریق و منازل جدید را ندارند و بی جهت منزلتهای اجتماعی را غصب کرده اند، در جریان رشد جایگاهشان تنزل پیدا میکند و در عوض کسانی که ظرفیت بیشتری در تحمل بار ولایت در جریان رشد را دارند بالا می آیند، لذا در مسیر رشد اجتماعی منزلتها جا به جا میشود، این جابه جایی بستگی به ظرفیت جامعه دارد، مثلا عبور از جریان اصلاحات در ابتدای آن ممکن نبود، بسترهای اجتماعی را تدریجا مهیا نمودند تا بعد از هشت سال آنها را از بخش محوری قدرت اجتماعی به حاشیه راندند، ناگفته نماند بستر سازی ولی فقیه بدون همراهی دیگران ممکن نیست، همدلی، همفکری و همکاری جمعی بر محور ولی فقیه عامل تهذیب اجتماعی در سطوح مختلف برای حرکت به سمت ظهور است، عرفان حقیقی عرفانی است که به دنبال مهیا کردن، پالایش و رشد جمعی جامعه برای ظهور است. عرفانی است که به دنبال برنامه ریزی، سازماندهی و اجرا برای تهذیب سازماندهی شده جامعه میباشد، نتیجه این عرفان حضور در متن جامعه و تحریک به کسب قدرت است، یعنی تشکیل حکومت اسلامی، عرفانی که به حکومت اسلامی ختم نشود عرفان اسلامی تیست عرفان آمریکایی است. تشکیل حکومت در نگاه بستر ساز ظهور امام زمان(عج) است.عرفانی که به دنبال کسب قدرت صحیح اجتماعی نباشد عرفان، عرفان محمدی نیست، عرفان محمدی در عصر غیبت بر محور اراده ولی فقیه در جامعه شیعی رشد می یابد تا 313 یار آن حضرت را پرورش دهد، باید میلیونها نفر وارد عرصه های رشد، تعالی و پیشرفت شوند تا یاران مخصوص حضرت از آنها متولد شود. در مقابل عرفانهای فردگرایانه زیادی مشاهده میشود که فقط دنبال سیر و سلوک و مقامات فردی و شخصی بوده و کاری به مسئله بسترسازی برای ظهور ندارد، هدف به ظاهر رسیدن به مقامات و کشف و کرامات است، این نوع از به ظاهر عرفان خطرناکترین نوع از عرفانها میباشد، چون معمولا لباس دین به تن میکنند. این نوع ادعای عرفان اگر توسعه یابد قدرت اجتماعی گرفته و باب مخالفت را باز میکند، امروزه برخی طیفهای مدعی عرفان علم مخالفت علیه ولی فقیه را به دوش میکشند، این گروهها بوی از عرفان نبرده و دانسته یا ندانسته بازی خوده غرب اند، غرب قرائتهای از عرفان را که به نحوی به سودش تمام شود را تقویت و ترویج میدهد. عرفانی که کاری به منافع غرب ندارد، عرفان آمریکایی است. عرفان محمدی، مروج ولی فقیه است، همان تفکری که مرحوم آیت الله بهجت داشتند. آرمان عرفان محمدی ظهور است، نه کشف و کرامات و مقامات را، اصلا مقامات را برای درک ظهور میخواهد . برای رسیدن به آستانه ظهور باید ارادها با هم هماهنگ شود، لذا اصلی ترین رسالت ولی فقیه هماهنگی ارادهها است(این است که امام خامنه ای اینقدر روی وحدت حساس میباشند، وحدت فقط یک تدبیر سیاسی نیست، بلکه ابزار اعتقادی برای حرکت به سمت ظهور است) که این مهم(هماهنگی) از طریق ایجاد موضوعات تکاملی رخ می دهد، ارادها برای افزایش ظرفیت جامعه حول اراده ولی فقیه(موضوعات مد نظر ایشان) جمع میشوند تا منزل به منزل به سمت ظهور برویم(دقت نماید ظهور فقط به مشیت الهی تنها بر نمیگردد، بلکه مشیت الهی این است که ما هم با تغییر رفتار جمعی سرنوشت خود را تغییر دهیم، شدت ارادهای جمعی بر محور ولی فقیه باعث نزدیکی ظهور است، چرا امتحان به ولایت مادون معصوم(ع) باعث آمادگی پذیرش ولایت خود معصوم(ع) میشود)، به عبارتی صورت مسئله ای که ایشان طرح نموده را برای عبور از منازل جدید و پیدا کردن ظرفیت جدید را حل میکنند، نیازهای را که ایشان در اولویت می دانند را در اولویت قرار میدهند، و در واقع سرپرستی ایشان را بر جامعه و حرکت جمعی می پذیرند، این پذیرش از مادون معصوم در زمان غیبت و تلاش در جهت آن اوج عرفان تکاملی ممکن است.همانگون که در عرفان فردی سیر از کثرت به وحدت است و اعضا و جواره انسان هماهنگ با هم در جهت واحد خدا را عبادت مینمایند و در مقابل ولایت الهیه خاضع میشوند، در عرفان اجتماعی نیز ارادهها هماهنگ میشوند، طبیعی است برای ایجاد هماهنگی نیاز به ایجاد نظام منزلتها و مناصب اجتماعی است، افراد ضمن پذیرش مسئولیت اجتماعی و حضور در جامعه حاضر به پذیرش سطحی از ولایت مافوق خود میشوند، این یعنی دست از استکبار و خودیت برداشتن و دیگری را بر خود و نظرخود ترجیح دادند، این گذشتها در دل اجتماع پایه های رشد است.این عرفان کجا ، آن عرفانی که گوشه نشینی را بر حضور اجتماعی ترجیح میدهد کجا! در این عرفان تمامی ابعاد و نیازهای فرد و جامعه سرپرستی میشود و در عین حال ایستا نیست مرتب تکامل جمعی پیدا میکند تا در آستانه ظهور قرار گیرد. این عرفان مناسک و منازل اجتماعی دارد و به سوی وحدت اجتماعی جلو می رود، لذا کثراتش مرتب در حال توسعه است، منتهی از انسجام برخوردار است، اینگونه نیست که از دنیا ببرد، خیر دنیا را آباد میکند تا پلی برای آخرت باشد، آبادی دنیا نیز ابزاری برای احساس عزت در مقابل دیگران است، برای این که مسلمین در مقابل دنیای مادی، احساس حقارت ننمایند، طبیعتا اگر ما از این شرایط زندگی مدرن امروزی عبور کنیم حتما کیفبت بهره برداری ما از دنیا تفاوت میکند و به سمت زهد بیشتر جلو می رود.

ما در آستانه توّلد عرفان جدید اجتماعی می باشیم و این لوازم خاص خود را دارد، برای حرکت در این مسیر حتما باید بپذیریم با ابهامات و سئوالات زیاد جدیدی متوجه میشود که با توکل به خدای متعال و استمداد از معصومین(علیهم السلام) و استفاده از نظرات سلف صالح و ابتکار و نوآوری قابل تولید است(انشاء الله). مسلم حرکت در مسیری که ولی اجتماعی ترسیم میفرمایند، همراه با سختیها و مشکلات و البته شیرینیهای خواهد بود، کسانی ساک این راه اند، که حاضر باشند در هر زمان، هر شرائط، هر مکان، با هر ابزاری پایه ولایت ایستاده و در رشد آن کوشا باشند. این سلوک سلوک به بلا است، عرفان محمدی، سلوک به بلاست، که با کمترین توجه به معصوم(ع) بیشترین عنایت به انسان میشود، روایات در باب توجه به زیارت امام حسین(ع) فوق تصور است، کسی که حضرت را زیارت کند و عارف به حق ایشان باشد، تمام گناهانش بخشیده میشود، کسی که به درک بلای معصوم(ع) متناسب با ظرف خودش میرسد، سالک است، ابتلا به درک شهادت معصوم(ع) ارتقاء ظرفیت می آورد. این درک انسان را به برائت، موضعگیری، جنگ وقتال با جبهه تاریخی کفر و نفاق(انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم) آنهم نه به تنهای با امام منصور، برای همراهی با لشکر تاریخی معصومین(ع) انسان باید از پس ابتلائات شخصی به نسبتی برآید، در ابتلائات شخصی دست تدبیر الهی را احساس کند و راضی و شاکر و حامد باشد، به هر میزان از کلاس اول با امداد عبور کند در ظرف خود مبتلا به مصیبت معصوم(ع) میشود، اصلا ابتلائات شخصی برای مؤمنین برای درک مصائب معصومین(ع) است، چون از این طریق به توحید میرسد، معرفت الله نیاز به معرف الامام دارد و معرف الامام با توجه به مصائب معصوم(ع) حاصل میشود، دقت شود این توجه فقط توجه قلبی صرف نیست، این توجه همراه با حضور،برائت، صف کشی، درگیری و جنگ است، انسان باید برای پیشبرد جبهه حق متناسب با خودش سرمایه گذاری نماید، محور درگیری و قتال با کفر و نفاق در عصر غیبت ولی فقیه است، لذا به میزان بتوان ولایت او را پذیرفت و سختیها را تحمل نمود متناسب با آن ظرفیت پذیرش ولایت تاریخی ائمه(ع) ایجاد میشود، ولی فقیه مجرای ولایت تاریخی در عصر غیبت است، لذا کسانی که با ولی فقیه مشکل دارند باید در پایه ها دقت نمایند، آیا با خود تعریف و حد و اندازه ولایت معصوم(ع) مشکل ندارند؟!بنابر این ورود به وادی تهذیب در عصر غیبت نیاز به همراهی و تحمل بار ولایت ولی فقیه دارد، سطحی از پذیرش این سخن برای عوام که دلبستگیهای کمتری به منزلتهای اجتماعی خود دارند، راحت است، مثل بسیجیان که ره صد ساله را حقیقتا یک شبه طی میکردند، چون از همه تعلقات با فرمان امام میگذشتند، اما پذیرش ولایت ولی فقیه برای برخی خواص مشکل بوده، واقعا سخت است انسان اجتهاد خود را در مسائل اجتماعی کنار گذارد و نظر رهبری را بپذیرد. اصل سلوک بریدن از تعلقات و اطاعت نمودن محض است. البته باید توجه نمود استدامه هدایت معصوم(ع) از طریق ولی فقیه مشروط به حفظ و افزایش تولی اجتماعی به ولی فقیه است، اما اگر تخلف صورت گیرد؛ خدا را کسی نمیتواند بفریبت؛ خدا با او مکر میکند. باید همواره مراقب بود، تولی صحیح منشا امداد صحیح در جهت صراط مستقیم است. به امید فراهم شدن بسترهای ظهور مولایمان آقا امام زمان( ارواحنا له الفدا) انشاءالله.

1390/8/18


» نظر