عرفان محمدی یا عرفان آمریکایی(1)
روزنامه ایران پنج شنبه 1390/8/12 مطلبی تحت این عنوان منتشر کرد:
"جهان تنها با عرفان قابل مدیریت است"
در بخشی از مطالب آمده: "قرن نوزدهم قرن ماتریالیسم، قرن بیستم قرن علم و قرن بیست و یک قرن عرفان جهانی است."
در قسمتی دیگر آمده: "اهل طریقت معتقند که دین محصور در شریعت نیست، البته دین یکی است، اما همان یکی دارای وجوه و باطن و معنا و لایه هاست، کسانی که به دنبال بواطن و وجوه و لایه ها بر می آیند اهل طریقت می شوند."
هدف از عرفان شناخت و معرفت به خدا تا رسیدن به مقام شهود است، که از خود شناسی شروع می شود،
در واقع آنها انسان را تجلی گاه اسماء و صفات الهی می دانند "خود جلوهای از جمال و جلال او و مظهر اسمی از اسما اوست" لذا کسی که بتواند خود را بشناسد خدا را شناخته است. خودشناسی نیز مقدمه ای بر خداشناسی است و گویا ابزار رسیدن به مقام شهود شناخت و محبت به انسان کامل است. برای رسیدن به باطن باید به انسان کامل محبت داشت و عجیب این که سرآمد عارفان را حافظ می داند!!! خلاصه به بیان ما دین ظاهر، باطن و سری دارد. به یک معنا ظاهر دین شریعت است(مناسک و تکالیف)، باطن دین طریقت است(مراحلی که عارف طی می کند تا به حقیقت برسد) و سر دین حقیقت(شهود) است، که به نظر می رسد نویسنده میخواهد بگوید نفس خود محبت به انسان عارف وسالک طریقیت برای رسیدن به مقام شهود دارد. همه مناسک دین و مراحل برای رسیدن به باطن(شهود) است. او می گوید:
"پس راز شناخت خود و خدای خود شناخت انسان کامل و سیر از خاک تا عرش است و سر نهفته در این راز که سرالاسرار هستی است محبت به انسان کامل و بلکه محبت او به انسان عارف سالک است چه اینکه سرآمد عارفان و لسانالغیب فرمود: در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد. تو گویی انسان عارف به خودشناسی برای دست یافتن به معرفت معبود مشغول است اما اگر ناب و زلال باشد با نیتی خالص او محب انسان کامل و بلکه محبوب اوست و این عشق عارف و امام است که او را به سمت کمال شناخت و اعلیمرتبه انسانیت که مقام شهود است سیر میدهد و این سرالاسرار حتی اگر فهمیده هم نشود، وجود دارد. "
و مشکل ما امروز نوع ادبیات ماست، اگر ادبیات مه به روز شود مشکل حل می شود: "ما باید مضامین دینی را در حد و اندازه ای که جوانان و مردم عام بفهمند، تسهیل و منتشر کنیم و راه جز این نیست. اگر عرفان دینی، اگر مسائل معنوی با زبان روز ئ با زبانی که قابل فهم برای نسل امروز باشد، تولد شود، بی شک دلبری خواهد کرد."
یادمان نرود این مطالب در زمانی مطرح می شود که مقام معظم رهبری امام خامنه ای آن مطالب نائب را در مورد مدیریت کلان رهبری در کرمانشاه فرمودند(ما نیز قدری راجع آن مطالبی را یادآور شدیم)؛ نمی توان باور کرد مطالبی که آورده شده تصادفی است، هرگز! به نظر می رسد با دقت این عنوان انتخاب شده است. ما از یک طرف مواجه با بیداری اسلامی و از طرف دیگر مواجه با سقوط نظام لیبرال دمکرسی هستیم، ایده ای که قریب یک قرن در شکوفای خود بود و سعی در مدیریت جهان در تمامی ابعاد نموده. شاید کمتر زمینه ای پیدا کنید که غربیان پیرامون آن و چگونگی مدیریتش سخن نگفته باشند. آنها روی متغییرهای محوری تآثیر گذار بر ملتها تحقیقات زیادی انجام داده اند تا بتوانند آنها را کنترل و در جهت توسعه مدیریت کافرانه خود از آن بهره گیرند. یکی از متغییرهای مهم دین مبین اسلام بخصوص تشیع است. این عامل آنقدر قدرتمند بوده که ساختار قدرت را فتح کرده وتبدیل به نظام مقدس اسلامی شده است و این نظام در حال پیشرفت همه جانبه در جهان است، و نتیجه این پیشرفت الهی و مادی، انزوای غرب است. لذا طبیعی است غرب بی کار نمی نشیند. یکی از روشهای کار مزورانه این بوده که تفاسیری از دین ارایه می دادند یا قرائتهای از دین را تقویت میکردند که یا با نظر آنها موافق بوده یا حداقل خنثی باشد.آنها با تأثیرگذاری، قرائتی از دین که به نحوی با مدیریت توسعه و منافع آنها حداقل سر جنگ ندارد را تقویت می کنند.همان که امام راحل ذکر فرمودند: "اسلام آمریکایی" به تبع آن عرفان آمریکای هم داریم. تأکید میکنم غرب در حال سقوط است و دنبال چاره میگردد. ازابزارهای مهمترین مدیریت غرب، شبکه مدیریت، شبکه علوم و شبکه تکنولوژیهای نو به نو میباشد. در کنار برخی بحرانها سیاسی در غرب، شبکه توسعه علوم و تکنولوژیها هم دچار بحران شده است، اگر بتوانند قدرت مدیریت توسعه علمی خود را حفظ نمایند دو باره از طریق قدرت تکنیکی، ساختارهای سیاسی خود را که آسیبهای جدی دیده را بازسازی میکنند. راه احیاء مجدد ساختار سیاسی ایجاد انحراف در پایه های دینی ملتهاست.در این مسیر دقیقا از همان نقطه ای وارد می شوند که به شکلی مورد نیاز ملتهاست و آن توسعه و پیشرفت است، دقت کنید آنها دقیقا همین را هدف قرار می دهند، آنها قرائتی از دین را که با توسعه غربی درگیر نیست را تقویت می کنند. قرائتهای مختلفی از عرفان حتی عرفان منسوب به تشیع ارائه شده است، کدام قرائت ظرفیت جهانی شدن دارد؟ یکی از آن قرائتها که بسیار رایج است و در قالبهای متعدد ارائه شده قرائتی است که دین را فقط متکفل رابطه باطنی انسان با خدا می داند و امر تدبیر زندگی مادی را به عهده دیگران می گذارد، چون آن حیطه را حیطه عقل بشری می داند(عقل معاش) وسخن دین در آن باب را ارشاد به حکم عقل می دانند.. به نظر آنان دین نیامد تا جزئیات زندگی بشر را مدیریت کند، بگوید الگوی لباس و پوشش، الگوی غذایی، ساختار مالی، چگونگی تولید، توزیع و مصرف، سیاست (قدرت) فرهنگ و اقتصاد در سطح ملی و منطقه ای و جهانی؛ چگونه باشد. دین مربوط به امور آخرت و رابطه با خداست، امر سیاست مدن مربوط به حکیمان عمل است و از این قبیل سخنان. به آراء سروش، مهدی حائری، کدیور، ملکیان و... در این باب مراجعه نمایید. البته سخنان وتئوریهای دین شناسانه غربیان لباسهای گوناگون به تن کرده است. انواع و اقسام لباس فلسفی، لباسهای عرفانی، لباسهای به ظاهر فقهی و کلامی، لباسهای جامعه شناسی و روانشناسی و... برخی آن سخنان را در قالب مباحت به ظاهر فیلسوفانه همراه با جامعه سناشانه بیان می کنند مثل مرحوم مهدی حائری در کتاب حکمت و حکومت، برخی لباس ظاهری عرفان مخلوط به جامعه شناسی به تن میکنند مثل سروش. برخی تحت بررسی آرائ فقهی علما مثل کدیور در کتاب حکومت ولائی. بنده در صد نقد محتوائی تمامی آراء نیستم، بلکه به یک معنا ریشه مدیریتی پیچیده غرب در تولید نظریه هایی که با توسعه غربی منافات ندارد را بیان می کنم، این دست متفکرنماها تفسیری از دین میدهند که از آن جنگ همه جانبه و در تمامی ابعاد مخصوصا ابعاد تمدنی با غرب فاسد بیرون نمی آید. مخصوصا تفسیری از عرفان می دهند که با مدیریت علمی غرب درگیر نیست. به دلیل رشد گرایشهای مدعی عرفان در ایران کمی در این باره توضیح می دهم، معمولا اگر از طرفداران آنان سؤال شود آیا شما با پیشرفت، علوم و تکنولوژیها مخالفید؟ میگویند نه به همین سادگی!!! خیال می کنند همین که دست مسلمان به آنها رسید کار تمام است و آنها را در جهت دین استفاده می کند! در حالی که امروزه شبکه پیچیده یهود صهیونیست روند رشد علوم و تکنولوژیها و ساختارها و ارتباطات جهانی را مدیریت میکند و این مدیریت در جهت بسط سلطه اوست و آثار تخریبی زیادی دارد، تنوع طلبی ای که با علوم و صنایع جدید راه اندازی شده را مگر با دستورات عرفانی میشود جلوش را گرفت. رشد علوم و تکنولوژیها در مقیاس جهانی تابع مدیریت کلان سیاستهای سرمایه داری است، آنها از طریق نو آوری مدام در این عرصه قلوب ملتها را متوجه خود نموده و فرهنگ فاسد خود را به خورد آنها میدهند، آنها شبکه های تولید، توزیع و مصرف جهانی را مدیریت میکنند، سؤال این است که ازنگاه به ظاهر عرفانی آقایان روشها، ابزارها، ساختارها، محصولات کلان چیست ؟ ابزارهای مدیریت مدرن شیاطین جن وانس چیست، آنها چگونه عمل میکنند، ما در مدیریت کلان چه باید کنیم؟ ماچه بخواهیم چه نخواهیم بخشهای زیادی از حیات فعال اجتماعیمان با تمدن غرب گره خورده است، چگونه عمل کنیم که نه دچار انزوا شویم و نه انفعال و تسلیم شدن و همراهی با غرب؟ ما فی الجمله تأکید می کنم فی الجمله عرفان را قبول داریم، اما معتقدیم قرائتی ازعرفان که رایج است و معمولا وقتی از آن سخن گفته میشود، آن به ذهن می آید، یعنی "کشف و شهود" نه مدعی مدیریت کلان است و نه می تواند، با ادعای کشف و شهود که نمی شود حتی یک محله را مدیریت کرد، ، اگر کشف و شهود کافی بود امامان معصوم(ع) با کشف و شهود تاریخ را مدیریت و ما را نیز دعوت به این امر می کردند و نیازی به حرکت حسینی و تشکیل حکومت علوی و انقلاب علمی امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) و انقلاب جهانی امام زمان(ع) نبود.عرفانی که مدعی شریعت، طریقت و حقیقت است، نه مدعی مدیریت جهانی است و نه در صورت ادعا می تواند، لذا آقایان بی خود تلاش نکنند.اصلا استناد این حرف به آقایان به دین تمام نیست، ما منکر مراتبی از شهود نیستیم، اما در چیستی آن و ابزارهای رسیدن و رابطه شهود با مدیریت و رابطه آن با استناد به دین و منابع دینی، چکونگی استنباطات عرفانی و... سخن داریم. بله در آیاتی از قرآن کریم صریحا به دیدن آیات الهی توسط پیامبران مثل حضرت ابراهیم(ع) یا معراج نبی اکرم(ص) اشاره شده ولی این چه ربطی به عرفان مصطلح دارد، شریعت، طریقت و حقیقت با تفاسیری که خود ارایه می دهند چه ربطی به دین دارد؟ چگونه اینها از دین اسنباط شده است؛ روش استباط چیست؟ بنا به آیات صریح قرآن کریم هدف عبودیت است نه رسیدن به مقام شهود، مراتبی از شهودات شیطانی هم بواسطه مناسک ابلیسی برای مرتاضان هندی و شیطان پرستان حاصل میشود! آیا آنها حق است؟ وظیفه ما بندگی و همراهی با معصوم و تبعیت محض از آنهاست. ما باید به مرحله تسلیم محض نسبت ولایت معصوم(ع) که همان ولایت خداست برسیم؛ طبیعتا از لوازم اطاعت آیاتی(تأکید میکنم آیاتی نه تمام آیات) را در مسیر هرجا لازم باشد به ما نشان می دهند. لذا مرحوم آیت الله بهجت(رحمة الله علیه) اگر به مقاماتی رسیدند دنبال اطاعت بودند و دیگران را به اطاعت از اهل بیت(ع) و فقه آنها تشویق مینمودند نه کشف و شهود، شهود از لوازم اطاعت است، لذا باید سعی کرد به مرتبه تسلیم محض رسید، این کلام هم به همین مختصر تمام نمیشود، اول مرتبه فهم جامع فقه اهلبیت است، لذا نباید بی خود مردم را به سمت گرایش داد چون بسیاری حتی از اطلاع و عمل کردن به توضیح المسائل(رساله) ناتوانند، آنگاه چگونه میخواهند مراتب عالی عرفان را طی کنند. تعجب اینجاست در زمانی که ولی فقیه نائب برحق امام زمان(عج) حاضرند، دین شناسی با آراء دیگران مطرح می شود. به مطالب چند روز قبلم در مورد حکومتی نبودن نگاه به دین مراجعه نمایید. ما نیازمند باز نگری در معارف خود می باشیم. اما با کدام نگاه، نگاهی که امام راحل مطرح فرمودند و امام خامنه ای در صدد بسط آن بوده؟ یعنی اسلام ناب محمدی(ص). عرفان امام راحل عرفان محمدی، علوی، فاطمی، حسنی، حسینی، باقری، صادقی و... مهدوی(علیهم السلام) است نه عرفان آمریکایی. این عرفان حقیقی در زیارات وادعیه است. اجمالا در زیارت عاشورا که معراج نامه شیعه است این عرفان آمده است لذا طریق حسینی بهترین طریق برای عوام و خواص است، باید سعی در توسعه این عرفان برای مردم نمود. در زیارت عاشورا ابتدا به معرفت امام توجه می شود(یا ابا عبدالله)، بعد به عظمت مصیبت سید الشهداء عنایت می شود(لقد عظمت المصیبة)، این انسان سوخته سپس به دنبال موضعگیری، برائت، جنگ و درگیری با جبهه تاریخی مقابل می رود(لعن الله امة) آنهم نه به تنهایی بلکه با امام منصور، یعنی همراه با مدیریت و امام هستی؛ و در این مسیر حاضر به فداکاری و ایثار است(به ابی انت و امی) این سیر با امام معصوم (ع)و بلاهای او ادامه می یابد و امتحانها و ابتلائات همراهی با معصوم(ع) را طی می کند تا در سجده زیارت عاشورا به مقام حمد می رسد و هر روز و هر لحظه این سیر تکرار می شود و بواطن جدیدی از معرفت الهی و معرفت الامام آشکار میشود. فرازهای زیارت عاشور و زیارت جامعه و... مراحله و منازلی است که فرد، جامعه و تاریخ باید همراه با معصوم(ع) طی نمایند، با تولی و تصرف است که منازل طی می شود و فرد و جامعه متناسب با ظرفیت تولی خود و اعطاء و عنایت معصومین حول ولی فقیه حیات محمدی پیدا میکند. منازل و مراحل این سیر رابه نسبت به ظرفیت از کلمات معصومین(ع) اخذ میشود و هر چقدر سطح تولی فردی و اجتماعی بالا می رود، سرعت تصرفات معصومین(ع) نیز افزایش می یاید. عرفان اهلبیت(ع) ظرفیت جهانی شدن را دارد. واکاوی عرفان اهلبیت(ع) برای روشن شدن مسیر حرکت آینده به ما کمک میکند تا موانع و مقدورات جهانی را بشناسیم. این عرفان، عرفان حکومتی است. ولی فقیه مجرای تصرفات اجتماعی معصومین برای نورانی شدن روابط اجتماعی در عصر غیبت است، جریان عملی اسلام و ولایت اهلبیت در برنامه ریزی و سازماندهی جمعی برای حرکت جمعی به سمت مقام عبودیت و معرفت با محوریت و سرپرستی ولی فقیه جریان می یابد، واسطه جریان تکامل و سرپرستی جامعه و تاریخ در عصر غیبت ولی فقیه است. دلیل این امر نیز واضح است، چون اگر مجرای تهذیب، پالایش و تکامل اجتماعی متعدد شود تشتت پیش می آید. این عرفان ظرفیت جهانی شدن را دارد که در دل جامعه مطرح میشود، همه ابعاد انسان و جامعه و جهان را مدیریت میکند. بی تفاوت به مدیریت مادی مردم نمی باشد و دین را صرفا در عرفان مصصلح خلاصه نمی کند، هم فقه حکومتی دارد. هم عقلانیت جمعی دینی و...در این عرفان مناسک و وظایف جمعی زیادی طرح می شود که اصلا عرفان مصطلح قابل فرض ندارد مثل مدیریت، برنامه ریزی، سازماندهی، جمعی تأکید میکنم جمعی، مدیریت شبکه ای بر پایه توسعه تعبد به دین در تمامی ابعاد با محوریت ولی فقیه. عرفان راهبردی، عرفان ائمه(ع) است که در زمان غیبت متولی و سرپرست دارد، آن سرپرست محوری فقط ولی فقیه است نه قطب. به مقالات قبل مراجعه فرمایید، مثل پرستش اجتماعی (خدای متعال در تمامی ابعاد) بر محور ولی اجتماعی. ضمن یاد آور می شوم در معارف اهلبیت چیزی به نام انسان کامل نداریم. امام و حجة داریم. سرآمد عارفان هم با این تفسیر اجمالی که بیان شد حضرت ختمی رسل آقا رسول الله( صلی الله علیه و آله) می باشند نه حافظ. خدا حفظ کند برخی اساتید ما را می فرمودند شیطان استاد تدریس خداشناسی است، اما معلوم است از آن چه بیرون می آید، خدا شناسی ای در ته خط اش شیطان نیز مظهری از اسم الهی است و سوء اختیارش به حاکمیت اراده الهی توجیه میشود، جهنم و آتشها و عذابهای الهی هم طبیعتا مظهری از رحمت الهی است نه غضب، لذا جهنم هم برای اهلش بهشت میشود. بله کسانی که در مدرسه شیاطین تلمذ و درس گرفته اند، شبه این استدلاها را سرهم میکنند، آخرش هم آمریکا دشمن دین و بشریت نمیشود!!! الان پیچیده ترین نظریات در غرب پیرامون خدا شناسی، اخلاق، عرفان، حافظ، سعدی، مخصوصا مولانا وجود دارد و به شدت ترویج می شود اما از آنها انقلاب بیرون نمی آید. آن عرفانها ابزارهای سرگرمی و بازی گری می باشند، مثل سائر ابزارهای بازیگری! با توضیحات داده شده روشن شد مشکل محوری ما تولید ادبیات همه فهم تنها نیست، مشکل قرائتهای ناصواب از عرفان است، برخی می حواهند دین و عرفان اسلامی را بگونه ای مطرح کنند که آنلاین باشد، یعنی در آخر اطلاعات تخصصی موجود را که شبکه یهود در تکون آن نقش اساسی داشته را زیر سؤال نبرد، به عبارت دیگر با علوم مدیریت توسعه و علوم انسانی غربی چالش ایجاد نکند، اگر اینگونه بود همه فهم بوده و به روز است و می شود با آن به خیال آقایان جوانان راجذب کرد!!! که نمی شود، شاید قریب صد سال قبل وقتی پای علوم غربی در ایران باز شده عده ای برای عقب نماندن از غافله شروع کردند برخی گزارهای دینی را توجیه علمی کردند، غافل از این که هر روز تئوریهای جدید وارد بازار می شود و هر روز باید توجیهی جدید بتراشید که منظور دین این است نه آن یا تحت ثوابت و متغییرها دینی توجیه کنید، این امر تا آنجا جلو رفت که برخی مدعیان روشنفکری تحت عنوان قبض و بسط شریعت آن را تئوریزه نمودند و گفتند، معرفت دینی تابعی از معرفت دینی است! حال نیز برخی از سر غفلط عرفانی را طرح می کنند که در آخر کاری به کار روشهای توسعه غربی ندارد و یک پله بالاتر اگر بخواهیم بر اساس مبنا آنها تحلیل کنیم به وجود آوردگان آنها انسان بوده، انسان مظهری از اسم الهی است و تصمیمات فردی و جمعی اش ناشی از این ظرفیت است و لذا توسعه ابزار رشد و تعالی است. ببینید به همین راحتی میشود استدلال بافت، تا انسان وارد نباشد نمی فهمد کجا حق و باطل را قاطی کردند، به فرموده حضرت امیرالمؤمنین(ع) باطل عریان عرضه نمی شود، لباس حق می پوشد. دقت نماید مطالب بنده به معنای باطل بودن تمامی عرفان مصطلح نیست، باید اهل فن آن را عرضه به دین نمایند و آن را تکامل بخشند، ما نیازهای جدیدی در عرفان و تهذیب در بعد اجتماعی و جهانی با وجود تنوعات جمعیتی، جغرافیای، مذهبی و... پیدا کردیم که اصلا موضوع فکر علمای گذشته ما نبوده است و این انتظار غلطی است که آنها تمامی سؤالات امروزه ما را پاسخ دهند، خیر شاید آن عرفان با توجه به ظرفیت زمان خودشان برایشان کافی بوده علاوه طرح مباحث عرفانی درآن زمان زمینه ساز تکامل عرفان در این زمان بوده، طبیعتا ما نیز باید تلاش کنیم مباحث عرفانی را تکامل بخشیم و قاعده مندتر نموده و با کلامات وسیره اهل بیت(علیهم السلام) نزدیکتر نماییم. لازم است یاد آور شوم بنده نیز انسانی که ممکن است اشتباه کنم، چون هم اطلاعاتم اندک است هم ظرفیت ایمانیم محدود، لذا از عزیزان اهل فن عذرخواهی میکنم، امید است اهل فن جدید دست به قلم شده خطاهای احتمالی ما را مخصوصا در نسبت دادن برخی مسائل به عرفان موجود جبران نمایند (انشاءالله). به امید فراهم شدن بسترهای اجتماعی درک مقامات نورانی ائمه هدی(ع) و تسلیم محض ولایت آنها شدن که پرتوی از آن در ولایت فقیه جریان یافته است.
1390/8/14
کلمات کلیدی :
» نظر